نفیسه ورکیانی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۴۰ - ۱۴۰۳/۰۳/۰۴
0
0
خانه ای بود در کشور ما
خانه ی عشق نامیده میشد
موی سرسبز یاس سپیدی
پشت دیوار آن دیده میشد
روزی از روزها از کشور ما
مردی از جنس مردم سفر کرد
ابا برپشت و کفش گلی به پاداشت
از درون کشور ما گذر کرد
ساعتها باغم گذشتند
کشور از سیدابراهیم بی خبر بود
چشمهای نجیب و صبورش
چندساعتی خیره به در بود
تا که یک صبح یک صبح غمگین
بر در کشورم خیمه بستند
نغمه ی شهادت آمد و از دیوار کشور
شاخه ی یاسها را شکستند
بعد از آنروز دیگر ندیدم
کشورم شاد باشد بخندد
بعداز آنروز دیگر ندیدم
خنده بر لبان عاشقان نقش بندد
ردپای یک عشق در اینجاست
پا به قلبمان آهسته بگذار
وقتی از کشورمان گذر می کنی تو
حرمت رئیس جمهورمان را نگهدار

دکتر نفیسه ورکیانی پور
نفیسه ورکیانی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۳۲ - ۱۴۰۳/۰۳/۰۴
0
0
باسلام و احترام..ضمن عرض تسلیت لطفا شعر مرا هم در سایت قرار دهید تا سهم درددل غمگینم را با مردم به اشتراک بگذارم
دکتر نفیسه ورکیانی
نفیسه ورکیانی پور
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۱۶ - ۱۴۰۳/۰۳/۰۴
0
0
خانه ای بود در کشور ما
خانه ی عشق نامیده میشد
موی سرسبز یاس سپیدی
پشت دیوار آن دیده میشد
روزی از روزها از کشور ما
مردی از جنس مردم سفر کرد
عبا بر پشت و کفش گلی به پا داشت
از درون کشور ما گذر کرد
ساعتها باغم گذشتند
کشور از سیدابراهیم بی خبر بود
چشمهای صبور و نجیبش
چندساعتی خیره به در بود
تا که یک صبح یک صبح غمگین
بر در کشور ما خیمه بستند
نغمه ی شهادت آمد و از دیوار کشور
شاخه ی یاسها را شکستند
بعد از آن روز دیگر ندیدم
کشورم شاد باشد بخندد
بعد از آن روز دیگر ندیدم
خنده بر لبان عاشقان نقش بندد
ردپای یک عشق در اینجاست
پا به قلبمان آهسته بگذار
وقتی از کشور ما گذر می کنی تو
حرمت رئیس جمهورمان را نگهدار.....
شعر...دکتر نفیسه ورکیانی پور
محمد علیخانیان
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۲:۵۹ - ۱۴۰۳/۰۳/۰۵
0
0
یا معین الضعفاء ، یار ضعیفان آمده
باز کن آغوش مهرت را که مهمان آمده
آنکه خدمت کرد به مردم، همه عمر
با خلوص عشق به جمع گرم یاران آمده
(محمد علیخانیان)
نفیسه ورکیانی پور
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۵۰ - ۱۴۰۳/۰۳/۰۵
0
0
خانه ای بود در کشور ما
خانه ی عشق نامیده میشد
موی سرسبز یاس سپیدی
پشت دیوار آن دیده میشد
روزی از روزها از کشور ما
مردی از جنس مردم سفر کرد
عبا بر پشت و کفش گلی به پا داشت
از درون کشور ما گذر کرد
ساعتها باغم گذشتند
کشور از سیدابراهیم بی خبر بود
چشمهای صبور و نجیبش
چندساعتی خیره به در بود
تا که یک صبح یک صبح غمگین
بر در کشور ما خیمه بستند
نغمه ی شهادت آمد و از دیوار کشور
شاخه ی یاسها را شکستند
بعد از آن روز دیگر ندیدم
کشورم شاد باشد بخندد
بعد از آن روز دیگر ندیدم
خنده بر لبان عاشقان نقش بندد
ردپای یک عشق در اینجاست
پا به قلبمان آهسته بگذار
وقتی از کشور ما گذر می کنی تو
حرمت رئیس جمهورمان را نگهدار.....
شعر...دکتر نفیسه ورکیانی پور
نظرات بیشتر