بعضی وقتا وارد مکانهایی میشویم که دچار کمی نفس تنگی یا سنگین شدن سر ودربعضی حالت سیخ شدن مو ودون دون شدن پوست دست پا ویا بعضی موقع یه ترس بدی بهت دست میده هی میخوای پشت سرت رو نگاه کنی احساس میکنی کسی وجود داره و از پشت دنبالت میاد ..حس بدی هست اما وجود داره.اونجا وجود دارن ودارن یه گوشه زندگی میکنن...کاریی باهاتون ندارن فقط محل رو زود ترک کنید و خودتون رو به آرامش دعوت کنید...من در طول زندگیم ۶یا ۷ بار به صورتها مختلف حس کردم ۲ بار دیدم.یکبار دم غروب میخواستم جایی برم برا اینکه مسیرم نزدیکتر بشه از وسط قبرستان رفتم به وسط قبرستان رسیدم یه مکانی بود که بعنوان انباری ازش استفاده میکردن که داخلش تابوت چوبی چند تا بود پارچه سفید، بیل کنگ وغیره وقتی از کنار اونجا رد شدم موهای بدن سیخ شد پوست دستم دون دون شد حس کردم کسی داره منو نگاه میکنه جرات نکردم سمت انباری نگاه کنم ۵ قدم از انباری رد شدم حس کردم انرژی فوقالعاده ایی گردن منو میچرخون به سمت انباری ناخواسته برگشتم دیدم یه موجودی شبیه بدن انسان یک سری شبیه حیوان و دهانی مانند تمساح با دندانها ی زیاد ونیز ومثلثی شکل که بزاق دهانش از بعضی از دندونهایش در چکیدن بود وبا چشمانی قرمز که اینگار داخل چشماش آتش روشن کردن به حالت دست به سینه داره به من نگاه میکنه وبحالت یه لبخند ریز شیطانی به زل زده بود حدود ۶یا ۷ثانیه پاهام به زمین قفل شده بود وبه آن با یه فریاد بلند حالت بدو رو پا گذاشتم به فرار در حین فرار سه یا چهار بار برگشتم ببینم دنبال میکنه تا سه بار هر با برمیگشتم میدیدم همونجا ایستاده داره بهم میخنده با صدا یی بسیار عجب برا بار چهارم برگشتم دیدم نیست نا گفته نمونه هوا دم غروب بود وحالت گرگ ومیش وهیچ کسی هم داخل قبرستان نبود .وقتی بیرون قبرستان رسیدم از ته دل فریاد میزدم تا کمی آروم شدم..وقتی رسیدم خانه به مدت سه روز از ترس تب ولرز کردم...باورتون نمیشه بعد ۲۰روز،، میرفتم قبرستان تا دوباره ببینمش دیگه ندیدمش فقط بعضی وقتا تو فکرم تجسم می شود و موها بدنم سیخ میشود.......