بادامچیان: دولت روحانی از علل کاهش مشارکت مردم در انتخابات بود/ هیچ‌کس به مشارکت بی حساب و کتاب معتقد نیست

|
۱۴۰۲/۱۰/۰۴
|
۰۸:۰۱:۱۴
| کد خبر: ۲۰۳۰۹۴۴
بادامچیان: دولت روحانی از علل کاهش مشارکت مردم در انتخابات بود/ هیچ‌کس به مشارکت بی حساب و کتاب معتقد نیست
دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی گفت: من قصد تخریب دولت روحانی را ندارم اما یکی از علل کاهش شرکت مردم در انتخابات گذشته خود دولت آقای روحانی است،

گروه سیاسی خبرگزاری برنا- هرچه جلوتر می‌رویم رقابت‌های انتخاباتی برای تصدی کرسی‌های مجلس دوازدهم تر و البته علنی‌تر می‌شود. جریان اصولگرایی که بیشتر اکنون با عنوان جریان انقلابی شناخته می‌شود نیز شامل چند تشکل درون جریانی به رقابت ادامه می‌دهد. حزب موتلفه اسلامی که قدیمی ترین حزب فعال ایران است، کمابیش به کنش خود ادامه می دهد و به گفته دبیرکل این حزب در کشاکش تهیه لیست است.

اسدالله ادامچیان دبیرکل حزب موتلفه اسلامی در گفت و گوی یک ساعته با خبرنگار برنا به تبیین آخرین وضعیت جزیان های سیاسی کشور در آستانه انتخابات پرداخته است. متن گفت و گو به شرح ذیل است:

برنا: مدتی است در فضای رسانه‌ای کشور گزاره‌ای تحت عنوان حزب‌اللهی و غیر حزب‌اللهی منتشر شده است، می‌خواهم نگاه شما را به این گزاره بدانیم. با توجه به شناختی که به منظومه فکری حضرت آقا دارید، چارچوب جریان حزب‌اللهی چیست؟ و اینکه گفته شده کشور متعلق به حزب‌اللهی‌ها است چه قدر می‌تواند گزاره درستی باشد؟

به بحث شما باید نگاه کلی داشت. وقتی نظامی دچار یک دیکتاتوری مثل زمان شاه است، فرصت و صحنه‌ای برای اظهار عقاید گوناگون باز نمی شود؛ چون دوران شاه را شما ندیده‌اید و آن خفقان و استبداد شدید را احساس نکرده اید لذا نمی توانم برای شما در فرصت محدود باز کنم.

وقتی که نظام آزاد است و بیان آزاد مطرح می‌شود، دو الی سه حالت پیش می‌آید؛ اول اینکه اظهارنظرها گوناگون است و طبق حقوق عمومی هر کس هر چیزی که می‌داند و نظر دارد را در یک فضای آزاد مطرح می‌کند که البته این هم ضابطه می‌خواهد و اگر بی ضابطه باشد، هرج و مرج می شود؛ فلذا قانون می‌خواهد. باید یک چارچوب برایش گذاشته شود که در نظام جمهوری اسلامی، چارچوب اسلام است و کسی حق تهمت و افترا ندارد و یا حق ندارد توهین و ناسزا بگوید یا حقوق دیگران را رعایت نکند.

کسی نمی‌تواند ضد قوانین و ضوابط اقدام کند

مسئله بعدی قانون حاکم بر کشور و نظام است. نظام ما جمهوری اسلامی ولایی است که قوانین و ضوابطی دارد و کسی نمی‌تواند ضد آن ضوابط اقدام کند. یک مبنای دیگر فرهنگ و اخلاق یک کشور است و ایرانی از چند هزار سال قبل در فرهنگی که اهوراپرستی و اهریمن ستیزی بوده، با بدی ها مخالفت کرده و شعار بلند نیاکان ما (پندار نیک ، گفتار نیک ، کردار نیک) است.

 بخاطر سلطه 200 ساله استعمارگران و عواملشان همچون غربزدگان، هنوز روی فرهنگ گذشته کار نکرده‌ایم و فکر می‌کنیم که دموکراسی از یونان آمده چون غربی‌ها آن را آورده اند؛  در حالی که اصلا در یونان دموکراسی نبوده است. در تحقیق جدید که نوشته‌ام و منتشر می شود آورده ام که یاران داریوش دور هم نشستند و بنا به گفته هرودوت این بحث را مطرح کردند که حکومت مردم بر مردم راه بیاندازیم و شعاری مثل شعار سه گانه ما می‌دهند.هوتانه نظر مردم بر مردم را مطرح می کند زیرا همه چیز از آن مردم است.

در ادبیات ایران شاهنامه را ببینید. وقتی که می‌خواهد عشق بازی رودابه و زال را بگوید، با چه ادبیاتی می‌گوید؟ سکس و آلودگی جنسی در آن نیست و جالب است که وقتی که رودابه می‌خواست زال را بالا بکشد، شعر زیبایی دارد فردوسی که می گوید «بدان پرورانیدم این تار را   که دستگیری کند یار را». حال به ادبیات شعرای غربزده ما همچون ایرج میرزا برگردید و فضای ادبیات آن را مقایسه کنید. در نظام جمهوری اسلامی ادبیات مبتذل جایی ندارد.

البته آزادی بیان هست و همه حرفهایشان را می‌زنند اما طبق قانون (تخریب و تفرقه) غلط است و کسی حق ندارد در کشور تفرقه ایجاد کند. توطئه استعمار در پان‌ایرانیسم و پان‌عربیسم و... جرم است، منتها نظام با بخشهایی از آن سخت گیری نمی‌کند. اصلاح طلبان روزنامه‌های زیادی دارند و این همه حرف می زنند و منفی بافی می‌کنند ولی مسئله غزه که پیش می‌آید برخلاف شعار نه غزه نه لبنان که سالها پیش می دادند، مردم نصف شب در میدان فلسطین شعار حمایت از فلسطین می دهند و همه جای کشور پشت سر فلسطینی ها قرار می گیرند.

رفتار جمهوری اسلامی با بنی‌صدر یکی از زیباترین روش‌ها بود

پس گفتن نه غزه نه لبنان خیلی تاثیر نداشت و آبرویشان هم رفت و گاهی لازم است که اینها بنا به مصلحت هر آنچه می‌خواهند بگویند تا مردم آنها را بشناسند. نظام جمهوری اسلامی هم باید میدان بدهد تا روشنگری شود. امام می‌توانست مانع ریاست جمهوری بنی صدر شود ولی میدان داد و در حالی که مردم تصور می‌کردند او شخصیتی آزادمنش است، معلوم شد که شخصیت آمریکایی است و فرار کرد و چه رسوا شد. نظام می توانست بنی صدر را حبس کند اما رهایش کرد و رفت. فرار بنی صدر انتحار سیاسی او بود و رفتار با او یکی از زیباترین روش های سیاسی جمهوری اسلامی ایران بود.

پس بگذاریم همه حرف‌های خود را بزنند. یک خانم در تلویزیون حاضر شده و می گوید که کشور برای حزب اللهی‌ها است، او نظرش را داده است اما یک مرتبه یک هیاهو و جو ایجاد می شود، این نظر یک نفر است؛ نظر موتلفه نیست. نظر مقام معظم رهبری و یا نظر رئیس جمهور نیست.  یک خانم نظرش را در تلویزیون گفته، همچنان که یک اصلاح طلب نظرش را می‌دهد. بنابراین اگر کسی گفت که ایران از آنِ حزب اللهی‌هاست و کسی هم آمد گفت ما در کشور دو قسم افراد داریم یکی حزب اللهی است و یکی غیر حزب اللهی است، چه اشکالی دارد؟ بگوید.

کسی که می خواهد بگوید که اینگونه نگویند، باید روشنگری و تبیین کند. بگوید که کشور متعلق به 86 میلیون نفر از همه اقوام و گروه ها و مذاهب است. حتی مسلک بهائیت که اسرائیل‌ساز است، در این کشور حضور دارند و آن روز که در جنگ 8ساله جیره بندی بود، کسی جیره آن‌ها را کم نکرد با این بهانه که تو بهائی هستی. نه؛ همه اینجا زندگی می کنند و بچه آنها مدرسه می رود. البته چون مسلک استعماری است و قرار است ضد استعماری باشیم، لذا میدان تبلیغات به آنها داده نمی شود، چون خلاف نظام، شرع وعقل است و نمی شود به چیزی که استعمار ساخته عرصه داده شود. گروه اصلاح طلب را می بینید که حزب اللهی نیستند و خودشان هم می‌دانند که حزب اللهی نیستند و هر چه دلشان بخواهد با نشریه خود می گویند و ما هم می‌خوانیم.

من هم یازده نامه برای روزنامه‌ شرق فرستادم که ده تای آن را با پاسخ در شرق نشر کرده است. بحث من این است که در نظام قصد حذف هیچ‌کس را نداریم. اگر می بینید عده ای می‌خواهند حذف کنند نظر آنهاست ولی نه تنها حذف نشده‌اند در همه جا حضور دارند، نباید کسی به اصلاح طلبان بگوید که تو حق نداری نشریه داشته باشی. یکی از این نشریه‌ها به تازگی از من مصاحبه خواستند و چون می دانم که سیاست خیلی از اینها این است که سر و ته حرف را می زنند، گفتیم که باید سر و ته مطالب من را نزنند و فرستادیم. با احترام در صفحه اول چاپ کرد و من هم تشکر می کنم. البته تیترآنچنان جالب نبود ولی من مشکل و اعتراضی هم ندارم.

بنابراین این بحثی که کسی بگوید اینها حزب اللهی‌ها هستند، نظر می‌دهند و کسی بگوید غیر حزب اللهی نباید نظر بدهند و کسی بگوید که ما غیر حزب اللهی را قبول نداریم و کسی بگوید که  ما حزب اللهی ها را قبول نداریم، همه نظرشان را می گویند. کشور، نظام جمهوری اسلامی است که با رای مردم تاسیس شده و نظام هم برای همه 86 میلیون جمعیت است و همه با هم در همه مسائل با هم شریک هستند. اگر این کشور در رفاه و عدالت به سر ببرد، همه استفاده می کنند و اگر سختی پیش بیاید، باید همه با هم بکوشیم که ایران آبادتر، قدرتمندتر و آزا تر را در فرهنگ اصیل ایرانی بسازیم.

 بحث دوم  اینکه در چنین فضای آزادی طبعا مخالف و موافق پدید می‌آید. امام (ره) وقتی دستور فرمودند که حزب موتلفه را راه بیندازیم، فرمودند که «شما حزب شده‌اید و اکثریت و اقلیت دارید، اکثریت اقلیت را اقناع کند نه اسکات». در حزب رای می‌گیریم و در برابر رای اکثریت  کسی حق نفس کشیدن ندارد، امام این را قبول نداشت. امام فرمود اکثریت‌تان دوستان دیگر را اقناع کنند؛ چون برای خدا کار می کنیم. پس نباید اسکات کنند و مخالف را  اقناعش کنند. همچنین فرمودند که اقلیت هم بدانند که در مورد دیگر اکثریت می شود و باز اکثریت باید اقلیت را اقناع کند نه اسکات.

پس  در چنین فضای آزادی طبعا مخالف و موافق پدید می‌آید که بعضی با اخلاق کامل صحبت می‌کنند که اسمش موتلفه است و ما هیچ تخریب و توهین نداریم. مواضع عسگراولادی، حبیبی و .. موجود است و اینها سه دبیر کل دوره جدید ما هستند. ما تخریب و اهانت نمی کنیم و حرف خود را هم می زنیم. عقیده ما این است و همه این طور نیستند که یکی می گوید این انقلابی است و او نیست. این خودی است این غیر خودی است. این حزب اللهی است و او نیست. بنابراین این در حد طبیعی که آسیب به فضای جامعه نزند مرسوم است و شما نمی توانید بگویید که تو حرف نزن و نگو.

خود این غلط است. اگر آزادی بیان است نباید گفت که این حزب اللهی است و او نیست. ممکن است واقعیت هم داشته باشد، ولی بیانش که ما تقسیم بندی کنیم درست نیست. زمانی در این مملکت خط یک، دو و سه مطرح بود. پیرزنی به امام جمعه اصفهان گفته بود که «این خط سه چیست؟ به خط 5 هم برسید چون ماشین خط 5 به ما نمی رسد»(باخنده).

زمانی هم بحث لیبرال و غیرلیبرال در فضای آزاد سیاسی بود؛ اما اینکه مطلوب است یا نه، حرف دیگری است. مطلوب این است که همه باهم در چارچوب نظام و احترام به قانون اساسی که بالای 90درصد مردم به آن رای داده و از نظر سیاسی و حقوقی قبول کرده اند فعالیت کنیم. چون هنوز این قانون اساسی جایگزین نشده مبنا است.

نماینده مجلس مسئول کل مسلمانان جهان است

برنا: حاج آقا در این مورد دو گروه وجود دارد، مخصوصا در آستانه انتخابات بسیاری معتقدند که ما باید سره ناسره کنیم و ببینیم چه کسانی به درد انقلاب می‌خوردند و یک عده معتقدند حضرت آقا بحث مشارکت حداکثری را مطرح کردند، ارجعیت ما این است که همه حضور پیدا کنند و یک مشارکت خوب تا آبرومند بوجود آید. شما کدام ارجح‌تر می‌دانید؟

در انتخابات طبعا رقابت است و در رقابت هم همه با هم رقابت می کنند و می خواهند رقیب شان رای نیاورد و مطلوب آنها رای بیاورند. دو برادر در مسابقه هر چند همدیگر را دوست دارند ولی هرکس می خواهد خودش پیروز شود. در اسلام هم «سابقون بالخیرات» مطرح است. انسانها باید با هم رقابت کنند، مسابقه بدهند و پیروز شوند؛ اما با خیرات. هر دو طرف برای رقیب شان خیر بخواهد چون روح انسانی این را می خواهد. می گویند در پیروزی هم خیر بخواهید؛ یعنی اگر دو برادر با هم برای اعزام به مسابقات جهانی کشتی می گیرند، به این فکر نباشند که می‌خواهم برنده شوم تا در این مسابقات خوش بگذارنم. نه؛ باید کسی برود که بتواند شکوه و عظمت ایران و ورزش ایران را حفظ کند. این خیرات است. هدف ما طرح فضائل انسانی است و همه آدمها یک طور نیستند و انسان دچار نفس و عقل است و نفسانیت اجازه نمی دهد و دلش می خواهد خودش برنده شود و مدال طلا در گردن خودش باشد. جهان را ببیند.

بنابراین نگاه طرفش را متهم می کند که در مسابقه پیروز شده ولی داوران خلاف کرده اند. بنابراین اینکه شما می گویید که در انتخابات بعضی معتقدند که فقط افراد ما باید به مجلس بروند بله، در اصطلاح سیاسی به این امر باندبازی می گویند. یعنی می داند طرف برای مجلس ناشایست است و وقت مردم را 4 سال می‌گیرد، قانون‌نگاری و هویت نظام مجلس را نمی داند و تخصص ویژه ندارد؛ اما می گوید باند من باید درمجلس باشد.

دعوای باندی خیلی جالب است چون من از دعواهای فراوان  باندی در این 40 سال را دیده ام. در حالی که همه باید بکوشند که  بهترینها به مجلس بروند ولی هنگامی که  وارد باندبازی های بد می شوند از اخلاق و وجدان انسانی دور شده و به دروغ و بازی های سیاسی رو می آورند.

 بنابراین باند بازی خیلی بد است؛ چون موجب نهایت خودپرستی می شود. این شرک بزرگی است و بقول حافظ «با مدعی نگویید اسرار عشق و مستی،  تا بی خبر بمیرد در درد خود پرستی».

یکی از کارهای ما در حزب جمهوری اسلامی این بود که آقای بهشتی می گفتند که باند بازی نباشد؛ لذا مهندس میرسلیم جزو حزب جمهوری اسلامی بود  ولی  وقتی که آقای رجائی مطرح می شود، همه به رجایی رای می دهند که عضو حزب هم نبود؛ چون او را اصلح دانستند.

این نگرش شایسته و شایسته سالاری است که مطرح می کنیم.  در کنار نگرش مردم سالاری که مردم نظرشان رعایت شود. نگرش اینکه کسی در انتخابات رای بیاورد که اکثریت مردم به او رای می دهند. الان مبنای مجلس اکثریت مردم است. بر این اساس این که شما فرمودید که مشارکت بشود یا نه، نماینده مجلس باید چند ویژگی را رعایت کند. اول اینکه از هر جای ایران هر چقدر هم رای آورده باشد خود را  نماینده 86 میلیون جمعیت بداند. دوم نماینده نظام است و نظام جمهوری اسلامی نظام لیبرالی و غربی نیست. نماینده اصلاح طلبی هم نیست و نماینده 86 میلیون نفر از ایران، سوم نماینده حوزه انتخابیه است. نماینده استان فارس با نماینده استان ایلام و کردستان مسئولیت های ویژه نسبت به استانشان دارند و چهارم  نماینده جهان اسلام هستند. ما مسلمان هستیم و درمقابل همه جهان و مظلومان عالم مسئولیم و این نماینده وقتی می خواهد قانونگذاری کند باید مسئولیت 8 میلیارد مردم دنیا را در نظر بگیرد. این نماینده، مربوط به سازندگی هایی‌ست که باید داشته باشد و مجلس ما این نماینده را می خواهد. اگر ماشین شاسی بلند می گیرد، اگر چون نماینده شده می گیرد اشکال دارد و اگر برای خدمت در مناطق کوهستانی می گیرد  اشکالی ندارد. عده ای  از اینها که گرفتند،  اگر کار خوب کرده ای که علنی بگو  و اگر اشتباه بوده برو و جبرانش کن. نظام این را می پسندد که در مجلس باندبازی نباشد. برای نمایندگی نباید خرید رای انجام شود و اگر گروه، حزب، جبهه و شورایی در کار باند بازی رفت، طبعا باید مردم به آنها رای ندهند چون معرفی شدگان در خدمت غیر ارزشی ها هستند، در  صورتی که ارزش ها  مهم است.

انتخاباتی که مردم در آن حضور نداشته باشند، ولو بهترین مردمان به مجلس بروند، قبول نیست

عده ای می گویند در  دروازه را باز گذاشته تا هر کس خواست بیاید و مثلا می گویند شورای نگهبان می خواهیم چکار؟ بدهید به دست مردم. در آمریکا و اسرائیل قدرت دست دو حزب است و با هم می سازند و پشت پرده آنها مردان خاکستری هستند. اگر اینگونه شد چه؟ بنابراین هیچکس به مشارکت بی حساب و کتاب معتقد نیست. کسی با مشارکتی که نتیجه آن رفتن چهره های نقاب دار استعماری به مجلس باشد موافقت ندارد.

همچنین انتخاباتی که مردم در آن حضور نداشته باشند، ولو بهترین مردمان به مجلس بروند، قبول نیست. رهبری فرمودند نظرم این است که اگر رئیس جمهوری با 80 درصد آراء مردم بیاید و رئیس جمهوری با 30 درصد آراء مردم بیاید، برای من آن 80 درصد اهمیت دارد ولو ضریب کمتری داشته باشد.

شورای نگهبان احراز صلاحیت می‌کند که چه کسی بدرد مجلس می خورد؟  اگر میدان را باز بگذارند یک آدم بی‌ اطلاع که نمی داند قانون چیست به مجلس می‌رود . زمانی فردی به مجلس آمد که دانش این کار را نداشت  و شورای نگهبان او را رد کرد اما مردم منطقه به دلیل اینکه آن فرد مردم‌دار بود و به او علاقمند بودند او را روی دوش به فرمانداری منطقه آوردند و شورای نگهبان تاییدش کرد اما بعد مردم دیدند که این فرد علمش به نمایندگی نمی رسد به او رای ندادند.

بنابراین اگر مجلس با مشارکت کم شکل گیرد و رئیس جمهوری که با آراء پایین انتخاب شود، اقتدار او کم می شود.

مجلس نیازمند عناصر مطلوب و دارای روحیه امانت‌داری است

الان هم اگر کسی هزینه بالا خرج کند و باند بازی کند، رای می آورد. قبلا نمونه آن را داشته‌ایم، فردی که صلاحیتی ندارد به این وسیله رای آورده است . بنابراین اینجا باید طبق ضوابط عمل شود؛  مجلس عناصر مطلوب و دارای شایستگی‌ها ، ویژگی های نمایندگی و روحیه امانت داری نیاز دارد، برای مثال فردی که به مجلس می رود در آنجا اختیار دست نمایندگان است، می توانند بگویند به نمایندگان مجلس 200 میلیون تومان در ماه حقوق بدهند یا بگویند سه میلیون تومان بدهند اما ده امتیاز گوناگون برایشان  بگذارد.

اما امثال حاج سعید امانی  وقتی به مجلس آمد، تاجر بزرگی بود که بعد از پیروزی انقلاب هیچ خرید و فروشی نکرد و مدام در خدمت مردم و محرومین بود، زمانی که وارد مجلس شد یک دوره و نیم در مجلس بود و همه حقوقش را  برای مردم داد. خودش در جنوب شهر تهران زندگانی ساده ای داشت. اگر امثال مرحوم امانی به مجلس بروند مجلس دچار این شایعه ها و مشکلات نمی شود و مشکلات مردم حل می شود.

ما نماینده خوب در مجلس زیاد داریم و تعدادی نماینده بد هم داریم که با اسپانسر میلیاردی پول خرج کرده اند، حتی افرادی پدید آمده اند که به نامزدهای انتخاباتی می‌گویند ما برای شما مثلا هزار نفر می‌آوریم، نفری سی هزار تومان، یک چیزی خودشان بر می دارند و چیزی هم به آنها می دهند.

یک ماه قبل خانمی به یکی از  مساجد آمد و به بانوان در مسجد گفته بود که بیایید با هم به مشهد و قم برویم. من به شما پول می‌دهم؛ فردی پرسیده بود در مقابل چه؟! او گفته بود به کسی که من می خواهم رای دهید. بانوان مسجد به او گفتند که اینجا جای این کارها نیست و بیرونش کردند.

مشکلات ما نیاز به تحول دارد نه تغییرات معمولی

برای مجلس دوازدهم که مجلس تحول و تکامل است، شرکت گسترده مردم با انتخاب عناصر مطلوب اهمیت بسیار زیادی دارد. مشکلات ما در قوه قضائیه، مجلس، دولت، نظام اداری، اقتصاد، تولید و مدیریت نیاز به تحول دارد، نه تغییرات معمولی.

اگر مجلس، مجلس تحول و تکامل است، نماینده‌ای که به مجلس دوازدهم راه پیدا می‌کند،  باید تحول شناس و تحول آور، شجاع و نترس باشد، هویت نمایندگی را بداند، به دنبال امتیازگرفتن نباشد و بعد بگوید برای منطقه گرفته‌ام؛ او برای منطقه نگرفته برای اینکه رای بیاورد گرفته است.

من قبلا هم گفته‌ام نماینده ای که میلیاردی خرج می کند، مگر در این چهارسال چقدر حقوق می‌گیرد؟ این فرد یک سرمایه گذاری است که میلیاردی پول خرج می کند و وقتی که در مجلس برود می خواهد 50 میلیارد به دست آورد.

برنا: ناظر بر این موضوع که علاوه بر مشارکت باید افراد شایسته‌ای وارد مجلس شوند، این مسئله یک بحث ایجاد می‌کند؛ اخیرا آقای روحانی در اظهارات خود گفته دوستانی که سر کار هستند سال 92 می‌خواستند بحث خالص‌سازی را انجام دهند، سال 98 این کار را کردند و سال 1400 این بحث را ادامه دادند ولو اینکه مشارکت روی 30 درصد آید، این اظهارات آقای روحانی را چگونه تحلیل می‌کنید؟

من معمولا نسبت به اظهارنظرها ، اظهار نظر نمی‌کنم، یک عمر بارها شکنجه ها را دیدم که آزادی بیان باشد. آقای روحانی هم نظرشان را گفته و حق نظر دادن دارد، طرفش هم حق دارد که بگوید حرف های ایشان درست نیست.

برنا: یک عده اینگونه تحلیل می‌کنند که آقای روحانی ناظر به اظهار نظرات نیست، ناظر بر کل کنش آن است، اینکه ایشان می‌خواهد جایگاه آقای هاشمی را احیاء کند به نظرتان این شدنی است؟

حق است. هر کسی می تواند هر فردی را که مطلوبش است، مانند او شود. مانند فردی که بخواهد  مثل آقای بهشتی شود، اگر نشد حرف دیگری است ولی دلش این را می‌خواهد، اگر آقای روحانی دلش می خواهد مثل مرحوم آقای هاشمی باشد، بشود به ما ربطی ندارد حق خودش است. اینکه ایشان مثل آقای هاشمی می‌شود یا خیر؟ نمی‌شود، این روشن است .

هاشمی در ریاست جمهوری‌اش گسترده نگر بود

آقای هاشمی در ریاست جمهوری‌اش گسترده نگر بود و محدود نبود. یکی از دلایل شکست آقای روحانی این بود که دولتش را دولت اصلاحات اعتدالی کرد؛ یعنی بخشی از جامعه. آقای رجایی گفت دولت من 36 میلیونی است، چون ایران 36 میلیون جمعیت داشت.

علاوه بر این، آقای هاشمی در سازندگی بعد از جنگ خیلی خدمت کرد و بسیاری از مداراهایش با دیگران برای تجمیع نیروها در سازندگی بعد از جنگ بود. امثال ما با همه سابقه طولانی که با ایشان از زندان داشتیم در بسیار مواقع اختلاف دیدگاه داشتیم که این اختلاف مانع این نیست که ما ارزش ها و خدمات یک نفر را نادیده بگیریم. او به بازسازی های آلمان، ژاپن و اروپا بعد از جنگ جهانی توجه داشت و نگاهی به بازسازی ایران اسلامی بعد از جنگ داشته است.

 یکی از علل کاهش شرکت مردم در انتخابات گذشته دولت روحانی است

آقای دکتر روحانی سابقه بازسازی ندارد، با اینکه من قصد تخریب دولت روحانی را ندارم اما  یکی از علل کاهش شرکت مردم در انتخابات گذشته خود دولت آقای روحانی است، ایشان خودش گفت شب می خوابد و صبح بیدار می‌شود و بنزین بدون محاسبه قیمتش تغییر می‌کند و خودش می گوید من خبر نداشتم.

در زمان آقای هاشمی اگر کسی این کار را می‌کرد، دمار از روزگارش در می آورد.(باخنده)  فردی که رئیس بانک‌ مرکزی‌اش دلار را از سه هزار تومان به سی هزار تومان برد و ضربه‌ای زد که هنوز هم دولت آقای رئیسی گیر همان است؛ گرفتار اثرات دلار سی هزار تومانی که رسیده به چهل و خرده ای هزار تومان، می باشد.

من به آقای فرزین هم گفتم که راهش قطع ارتباط ارز با قدرت پول ایران است که یک راه جدی است و به راحتی عملی می شود و مشکلات را هم پیش نمی آورد اما آن یک گروه ویژه می‌خواهد، ما در موتلفه راجع به آن کار می کنیم.

به آقای روحانی وقتی این گرانی ها را ایجاد کرد، باید گفت قرار ما این بود که مستضعفین را حمایت کنیم، پول‌دار، پولدار می‌شود، مهم اینجاست که بی پول ، بی پول تر نشود. بنابراین به دولت آقای روحانی که این حرفها را می‌زند باید گفت این حرفها به شما نمی‌آید ولی ما احترام شما را داریم و هشت سال رئیس جمهور بودید اما روش و دولتداری و مدیریت شما در ریاست جمهوری‌ نتوانست کشور را اداره کند.

برنا: اشاره ای به کنش وضعیت جریان انقلابی داشته باشیم، چه شورای وحدت، چه شورای ائتلاف و سایر جریانها، شما وضعیت را چگونه می‌بینید؟ تا انتخابات چیزی هم نمانده است.

یازدهم اسفندماه است.

برنا: به نکته مشترک می رسند؟

 کاری که ما قبلا در انتخابات  گذشته انجام می‌دادیم،  با محوریت مرحوم مهدوی کنی، کارگردانی مرحوم عسکراولادی، نگرش‌های گوناگون اصولگرایان و کسانی که ارزش گرا بودند را با هم جمع می کردیم. الان این امر میسر نیست. آن زمان بیم برتری گروه‌های غیر شایسته برای انقلاب وجود داشت که نکته‌های اوج آن در فتنه 78 و 88 و فتنه ژینا در 1401 وجود داشت الان قدرت آن گروه ها از بین رفته است.

برنا: یعنی شما می‌گویید اصلاح‌طلبان نمی‌توانند به عرصه انتخابات ورود کنند؟

 در عرصه انتخابات که الان تعداد زیادی از آنها در شهرستانها ثبت نام کرده‌اند.

مردم به اصلاح‌طلبان رای نمی‌دهند

برنا: آیا اقبال نیست به آنها؟

بله، اقبال نیست. مردم نمی آیند به اصلاحات رای دهند؛ چون تعریفی از اصلاحات وجود ندارد. من ده بار از روزنامه شرق پرسیدم که شما تعریفی از اصلاحات کنید. در نامه یازدهم که برای من نوشتند، گفتند یعنی تغییرات در روند اداره جامعه. اصلاحات دوم خرداد یعنی این؟  اصلاحات اعتدالی یعنی این؟ این معنای لغوی است. شما باید جریان خود را تعریف کنید. به عنوان اصلاحات حکومت را در اختیار گرفتند و کاری نکردند.

برنا: بر مبنای اینها جامعه را اقناع نمی‌کنند، موج درست می‌کنند و مردم را دچار آن می‌کنند

برخی از اینها وقتی که آمدند دروغ هم گفتند، به دروغ گفتند می نویسند خاتمی و می خوانند ناطق. این را ما ساختیم یا اصلاح طلبان ساختند؟ بعد معلوم شد هر چه هم که نوشتند همه را خاتمی خواندند و ناطق هم که مورد تایید همه ما بودند که رای نیاورد تبریک هم گفت.

 آقا هم فرمودند این انتخابات در نگاه آزادی یک ستاره درخشان است، نه آقای خاتمی. اینها سر کار آمدند جز غربزدگی، تملق به آمریکایی ها گفتن و دنبال مذاکرات بودن، چه شد؟! هیچ.

دولت بعدی اصلاحات، دولت آقای روحانی است به نام دولت اصلاحات اعتدالی یعنی آن دولت اصلاحات قبلی افراطی بودند. الان هم نه افراطی آن جواب داده نه اعتدالی. در دو مجلس  سوم و ششم که دولت هم دستشان بود، چه کردند؟

برنا: آیا نفی آنها، برای جامعه اثبات جریان انقلابی می‌کند؟

نه، نفی آنها را نمی خواهیم، شناخت آنها را مطرح می‌کنیم. مردم اینها را شناختند. نظام به آنها میدان داد و 8 سال که آقای خاتمی و روحانی رئیس جمهور بودند، بخشی از نمایندگان مجلس می خواستند آنها استیضاح کنند، چه کسی جلوی آن را گرفت؟ آقا تا آخرین روز جلوی این امر را گرفت تا 8 سال دوران قانونی آنها طی شود.

اینها باعث شد که دولت احمدی نژاد با شعار مقابل آن سر کار آمد. آن دولت هم هشت سال کار کرد. الان مردم می گویند به چه کسی رای بدهیم؟ به اصلاحات که دردو دوره مجلس و دو دوره ریاست جمهوری خودش را نشان داده است. برای چه رای بدهیم؟ من چند سال پیش گفتم که اصلاحات مُرد. فکر کردند من گفتم اصلاح طلبان مردند، اشخاص نمی میرند ولی جریان از بین می رود حتی حزب توده که از بین رفته و کمونیسم هم پایان یافته است باز هم بعضی معتقدان به آن ولو اندک هستند.

الان فیلم سرزمین مادری تم چپی دارد؛ هنوز تعداد کمی از اینها باقی مانده‌اند؛ به سادگی یک چیزی از بین نمی رود اما اینکه این جریان در جامعه موقعیت دارد، نه ندارد، کما اینکه الان اصلاح طلبان ده گروه هستند، یک گروه مقابل هستند که می‌گویند باید انتخابات را تحریم کنیم، یک گروه دیگرشان حرفشان را در  رسانه ها  می‌زنند و یک گروه بریده‌اند و وقتی می‌گویی بیا مصاحبه کن می گویند «برو دنبال کارت»، یک عده دیگر منزوی شدند و گروه دیگر می خواهند در نظام بمانند، یک گروه درانتخابات ثبت نام کردند. این جریانی که آن قدر هم گسترده نیست و در ده گروه هستند و با هم اختلاف دارند مردم چگونه به آنها رای دهند؟ معلوم است که رای نمی دهند.

مسئله دوم، وضعی که اصولگرایان دارند، است. دیدگاه های مردم نسبت به آنها متفاوت است. بعضی از آنها باندی حرکت کردند و همه این را می‌دانند و به آنها توجه ندارند، بعضی به مجلس و هر مسئولیتی رفتند عوض شدند، اینکه تا دیروز حرف مستضعفین را می زد حالا بپرسی خانه ات کجاست ؟ رویش نمی شود بگوید.

بعضی ها دنبال این هستند که خودشان حاکم باشند، بعضی‌ها افراطی و تند هستند و جامعه آدم افراطی نمی‌خواهد، معتدل انقلابی می‌خواهد. مشکل بزرگ اینجا است برخی اعتدالی ها لیبرال و بعضی معتدل‌ها انقلابی هستند. بنابراین  جامعه به نظر من یک تحول می خواهد و رهبری هم تحول می خواهد، مردم هم گوش به حرف رهبری می دهند، همه مردم  ولایی و غیر ولایی یک نفر را قبول دارند آن هم امام خامنه ای است.

 مشارکت و رقابت شدیدی در این برهه داریم

بنابراین وقتی رهبری  می‌فرماید تحول و مشارکت، شما در ثبت نام دیدید 49 هزار نفر ثبت نام کرده اند، بعد در بار دوم که کلی مشکلات برای اجرائیات داشت 24 هزار نفر. پس این استقبال از ثبت نام هست یا نه؟ هست دیگر. بنابراین مشارکت و رقابت شدیدی در این برهه داریم. برخوردها هم در آینده در رقابت ها خواهیم داشت، حملات و تخریب ها رخ خواهد داد.

به طور مثال درباره رئیس مجلس (که باید رئیس یک قوه را احترام بگذاریم) تندی می‌کنند و این کارها صحیح نیست.  برخی دیگر هم  باند بازی می کنند. یک عده هم به دنبال وحدت کلی هستند که امید است، انجام شود.

به نظر من این دوره تکثر داریم، بعضی گروه ها با هم متحد می‌شوند و روی فهرست واحد می‌توانند به نتیجه برسند نه وحدت. زمان آیت الله  مهدوی و مدیریت عسکر اولادی جبهه آبادگران اسلامی می‌شدیم. الان این امر محقق نمی‌شود.

 هر یک از مجموعه‌ها می‌خواهند راه خودشان را بروند و اشکالی هم ندارد. مهم اینجاست که مردم از بین فهرست‌ها به چه کسی رای می دهند. اگر مردم می‌خواهند مجلس مشکلات را به صورت اصولی حل کند، درآمد و هزینه مردم را با هم برابر کند و قدرت دفاعی، قدرت پزشکی و سایر دستاورد‌ها تکامل پیدا کند و باید به نمایندگانی رای دهند که روحیه تکامل و تحول را داشته باشند و واجد شرایط باشند، سابقه پاکی و سلامت را داشته باشند.

 در موتلفه  شعار ما (مجلس تحول و تکامل) است. ما در موتلفه بر این مسئله تاکید داریم که بین نامزدهای انتخابات مجلس صالحان را انتخاب کنیم. بر فرض مثال اگر 4 هزار نامزد در تهران هستند، بین این افراد صالحان انتخاب شوند. ممکن است در این بین نیز برخی افراد ناراحت شوند که چرا ما را نگذاشتید. از بین صالحان هم اصلح ارجح(شایسته برتر)را به مردم معرفی کنیم.

در حال حاضر همه جریانها و گروه‌ها به فکر معرفی افراد خود هستند؛ لذا هیچ کس به فکر فهرست جمعی نیست اما در نهایت وقتی همه گروه‌ها و جریانها نظرات خود را دادند می شود سی نفر اصلح انتخاب ‌شوند و فهرست واحد داده شود.

انتهای پیام/

نظر شما