نگاه نشریه پالیتکیو به چالش‌های جهان در صورت ریاست‌جمهوری دونالد؛

ترامپ به دنبال ماجراجویی با ایران نیست

|
۱۳۹۵/۰۳/۱۸
|
۱۰:۵۶:۲۵
| کد خبر: ۴۱۴۲۴۰
ترامپ به دنبال ماجراجویی با ایران نیست
انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا به مهیج‌ترین ماجرای سیاسی و قابل تعقیب در سطح بین‌المللی بدل شده است. از یک‌سو هیلاری کلینتون به عنوان نامزد احتمالی نهایی دموکرات‌ها قد علم کرده است و از سوی دیگر هم دونالد ترامپ، مردی که خود را نامزد جمهوریخواهان می‌داند اما در داخل این حزب هم نگاه‌های بسیاری با وی هم‌راستا نیستند.

به گزارش گروه روی خط رسانه خبرگزاری برنا، به نقل از اعتماد، انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا به مهیج‌ترین ماجرای سیاسی و قابل تعقیب در سطح بین‌المللی بدل شده است. از یک‌سو هیلاری کلینتون به عنوان نامزد احتمالی نهایی دموکرات‌ها قد علم کرده است و از سوی دیگر هم دونالد ترامپ، مردی که خود را نامزد جمهوریخواهان می‌داند اما در داخل این حزب هم نگاه‌های بسیاری با وی هم‌راستا نیستند. هیلاری کلینتون، بانوی سابق امریکا و زنی که سال‌هایی را در جامه وزیر امور خارجه امریکا گذرانده بهانه‌های بسیاری برای ایرادگیری از ترامپ دارد اما در چند روز اخیر و به‌خصوص در سخنرانی وی در ساندیگو که پنجشنبه شب انجام شد، هیلاری تمرکز خود را بر ترساندن عمومی از روی کارآمدن مردی قرار داد که به گفته وی نمی‌تواند رهبری برای جهان آزاد باشد. هیلاری کلینتون در این سخنرانی، اظهارات ترامپ را به شکل خطرناکی نامتوازن خواند و خود را جایگزینی مطمئن با ذهنی منطقی و متعادل برای این میلیونر خواند. هشدارهای هیلاری کلینتون به جملات ساده محدود نشد و در ادامه گفت: ترامپ نه فقط مهیا نیست بلکه نامناسب برای شغلی است که به علم، ثبات و مسوولیت‌پذیری بسیار نیاز دارد.

نشریه پالیتکیو در تازه‌ترین نوشتار تحلیلی خود به این سوال پاسخ داده است که ریسک‌های جهانی که ریاست‌جمهوری ترامپ به بار خواهد آورد، چیست؟ کمپین ترامپ و موضع‌گیری‌های وی تاکنون سوال‌های بسیاری را به وجود آورده است. سوال‌هایی از این دست: آیا رییس‌جمهور ترامپ نیروهای زمینی را برای مبارزه با داعش اعزام خواهد کرد؟ وی به تقابل با پوتین روی خواهد آورد یا اجازه می‌دهد رییس‌جمهور روسیه راه خود را برود؟ آیا مکزیک را تحریم می‌کند؟ آیا جزیره مصنوعی چینی‌ها در دریای جنوب را بمباران خواهد کرد؟ آیا به تجارت با چین پایان می‌دهد؟ آیا به کره شمالی یا ایران حمله می‌کند؟ آیا توافقنامه‌های تجاری موجود را از میان خواهد برد؟ آیا امریکا را از حلقه ناتو خارج می‌کند؟ آیا از قرض‌های امریکا به عنوان وزنه‌ای برای مذاکره استفاده خواهد کرد؟ هر کدام از این اقدام‌ها یا مخلوطی از همه آنها چه تهدیدی برای امریکا خواهد بود؟

نویسنده این مطلب در ادامه با اشاره به اینکه تلاش کرده است چالش‌های پیش‌روی ترامپ و همچنین چالش‌هایی که پاسخ‌های وی به هر کدام از این بحران‌ها به وجود خواهد آورد را پیش‌بینی کند، نوشت: حتی ترسیم نتیجه راهکارهای ترامپ برای هرکدام از بحران‌های جهانی هم کار ساده‌ای نبود و به خودی خود یک چالش به حساب می‌آید؛ چرا که دونالد ترامپ عادت دارد در کمپین خود و در سخنرانی‌های انتخاباتی موضوعی جمله‌های شرطی برای همه سناریوها و پرونده‌های روی میز به کار ببرد. همین مساله پیش‌بینی اینکه وی درصورت راهیابی به کاخ سفید دقیقا چه راهکاری را در پیش می‌گیرد، سخت می‌کند. هم کلینتون و هم ترامپ کاندیداهایی مبهم هستند اما حضور کلینتون در وزارت امور خارجه امریکا و سابقه‌ای که وی از خود در آن دوره باقی گذاشته است تا حدودی می‌تواند به درک و حتی پیش‌بینی اقدام‌های وی در حوزه سیاست خارجی کمک کند. وی همچنین در راستای شفاف‌سازی مواضع انتخاباتی خود در کمپین به راه افتاده، وب‌سایتی دارد که در آن جزییات تمام راهکارهای مدنظرش برای پرونده‌های مهم بین‌المللی را قید کرده است. ترامپ هیچ سابقه‌ای در حوزه سیاست خارجی ندارد و البته که تاکنون هم اظهارنظر‌های بسیار محدودی درخصوص برنامه‌های خود داشته است. از سوی دیگر پاسخ به این سوال که احتمالا چه کسانی به کمپین هیلاری می‌پیوندند هم بسیار آسان‌تر از پاسخ دادن به همین سوال در خصوص ترامپ است. در مساله مواجهه با مشکلات هم، موضع ترامپ سریع‌تر از کلینتون تغییر می‌کند. هیلاری نیز پرش از این موضع به آن موضع بسیار دارد اما در مقایسه با ترامپ، چرخش‌های وی آرام‌تر صورت می‌گیرد و البته که جزییات این چرخش‌ها را هم در نظر گرفته است. در این حوزه ترامپ بیشتر شبیه یک شعبده‌باز عمل می‌کند و در کسری از ثانیه چرخش موضع می‌دهد. در بسیاری از موارد هم به نظر نمی‌رسد که علاقه‌ای به توضیح درخصوص دلایل تغییر رویکردش داشته باشد. یک سوال این است که آیا ترامپ واقعا می‌خواهد تمام مسلمانان را از ورود به امریکا باز دارد؟ این یک احتمال است و البته یک پیشنهاد. سوالی که به وجود می‌آید این است که آیا این ممنوعیت قانونی است؟ چگونه می‌خواهد این مساله را اجرایی کند؟ هنوز پاسخ‌هایی به این سوال‌ها نداده و به نظر هم نمی‌رسد که حامیان وی به خلأ پاسخگویی‌های وی فکر هم بکنند. به نظر می‌رسد که ما برای رسیدن به تمام پاسخ‌ها باید این نکته را مدنظر داشته باشیم که فلسفه «اول امریکا» ترامپ شبیه به چراغ راهنمای وی درخصوص تمام مسائل عمل خواهد کرد.

معنای ریاست‌جمهوری ترامپ برای جهان چیست؟

ترامپ جهان را با ایدئولوژی پیش نخواهد برد و به نظر هم نمی‌رسد که یک ایدئولوژی واحد داشته باشد. او مردی است که عکس‌العمل‌های احساسی دارد، استراتژیستی مشتاق بازی حاصل جمع صفر است و یک تاجر تمام‌عیار. وی با مشکلات با این رویکرد که امریکا تنها سوپرقدرت موجود در جهان است که باید بخشنده باشد و مسوولیت‌های بیشتری را به نسبت بقیه بپذیرد، روبه‌رو نخواهد شد. در همین راستا سهم کمتری از اجرای مسوولیت‌ها را به بقیه نمی‌دهد و سهم بیشتر را برای امریکا کنار بگذارد. ترامپ هیچ دلیلی نمی‌بیند به عنوان رییس‌جمهور امریکا صبوری از خود نشان دهد. شماره یک بودن به این معنی نیست که باید همیشه نقش اول در اجرا و تامین‌کننده تمام نیازها را هم بازی کرد. همه‌چیز به برنده شدن بازمی‌گردد. به شکل خلاصه می‌توان گفت که ترامپ احتمالا سیاست خارجی امریکا را به شیوه خاص خود بازترسیم خواهد کرد.

نویسنده در ادامه این مطلب با اشاره به اینکه فکر نمی‌کند ترامپ رییس‌جمهور شود، می‌نویسد: جبهه دموکرات‌ها متحدتر هستند و به نظر می‌رسد که منطق هیلاری می‌تواند آرای کافی را برای پیروزی وی رقم بزند. تهدید هسته‌ای نیز که در سرلیست ترس‌های بسیاری قرار دارد در حقیقت یک خط قرمز مشخص شده است: شاید خود ترامپ هم ثبات چندانی نداشته باشد اما جهان روزهای جنگ سرد، بحران موشکی کوبا را پشت سر گذاشته است. با این همه هیچ کدام اینها به این معنی نیست که ما می‌توانیم از عهده ریسک‌های ناشی از سیاست خارجی وی در صورت پیروزی‌اش برآییم. پیروزی وی تا این مرحله یک پیام دارد که نظر میلیون‌ها امریکایی را جذب کرده است و نباید فراموش کنیم که برای کاندیداهای ریاست‌جمهوری امریکا در آینده از هرکدام از دو حزب آسان نخواهد بود که فرمولی را که وی برای انتخابات ارایه کرد، فراموش کنند یا به حاشیه برانند. حتی اگر ترامپ در میانه مسیر کم بیاورد هم رویکرد امریکا اول وی در حوزه سیاست خارجی باید مورد بحث و بررسی دقیق قرار بگیرد و اگر وی بتواند از معرکه سالم بیرون بیاید هم اجرای سیاست خارجی با نگاه امریکا اول حتی توسط خود ترامپ هم آسان نخواهد بود.

در زیر لیستی از اصلی‌ترین ریسک‌هایی که حضور ترامپ در کاخ سفید برای سیاست خارجی به بار خواهد آورد به چشم می‌خورد و البته برخی از آنها جای نگرانی ندارد.

١-‌ ناگهان تیری از تاریکی

روسای جمهور حتی با بهترین برنامه‌ریزی‌های انجام گرفته هم با توفان‌های ناگهانی روبه رو می‌شوند. این توفان برای بیل کلینتون جنگ در یوگسلاوی بود. برای جورج بوش ماجرای یازدهم سپتامبر و برای اوباما بهار عربی، جنگ در سوریه و بحران در اوکراین بود. بهترین راه برای مدیریت اتفاق‌های غیرقابل پیش‌بینی چیست؟ باراک اوباما در یک نشست غیررسمی با خبرنگاران در سال ٢٠١٤، داکترین سیاست خارجی خود را اینگونه تشریح کرد که وی به دنبال کارهای احمقانه و وخیم‌تر کردن اوضاع نیست. به گفته هیلاری کلینتون این برداشت یا رویکرد در سیاست خارجی، قاعده‌ای چارچوب‌دار نیست اما می‌تواند به روسای جمهور کمک کند که شرایط بد را بدتر نکنند. درخصوص ترامپ، خطرناک‌ترین ریسک زمانی احساس خواهد شد که وی بخواهد بحرانی را مدیریت کند که هیچ‌کس آن را جدی نمی‌گیرد و یا آن را بحران نمی‌خواند. این بحران می‌تواند از ناحیه چین، پوتین، کره شمالی، حملات سایبری تروریست‌ها یا هرچیز دیگری باشد. به عنوان یک کاندیدا که ترامپ عاشق غافلگیر کردن است. به نظر نمی‌رسد وی تمایلی به صبر استراتژیک داشته باشد. بنابراین به نظر می‌رسد که ترامپ در مقابل بحران‌های ناگهانی نیز عکس‌العمل‌های تند و ناگهانی نشان دهد و این اقدام می‌تواند منجر به تشدید تنش شود یا حتی متحدان امریکا را هم غافلگیر کند. جدا از ریسک اینکه دقیقا در دل بحران چه اتفاقی رخ خواهد داد، این رویکرد ترامپ می‌تواند ریسک‌های دیگری هم به بار آورد؛ ریسک‌هایی که حتی بدون وجود خود بحران هم حضور دارند. سیاست خارجی‌ای که مبتنی بر غافلگیری باشد می‌تواند به سیاستمداران و تعداد معدودی از شهروندان حس قدرت‌ورزی را بدهد اما می‌تواند رقبای امریکا و همین‌طور دشمنان این کشور را هم به آزمایش کردن نیت‌های امریکا وادارد تا بفهمند که واشنگتن در برابر کدام اقدام‌ها عکس‌العمل خاصی از خود نشان خواهد داد و در برابر چه مواردی سکوت خواهد کرد. یک سیاست واحد و شفاف و نتایج قابل پیش‌بینی به شکل دادن رفتار بازیگران بد در سطح بین‌المللی کمک می‌کند اما ارسال سیگنال‌های مختلف و شوک‌های بزرگ از سوی دیگر می‌تواند ریسک اشتباه‌های محاسباتی را در تمام طرف‌های درگیر افزایش دهد.

٢-‌ دلار

امریکا در حد قابل توجهی از باقی ماندن دلار به عنوان ارز رایج در سطح جهانی منتفع شده است. دلار از هر توفانی جان سالم به در برده و به بازمانده‌ای سالم از تمام بحران‌ها شهرت دارد و دلیل آن هم این است که سرمایه‌گذاران و دولت‌های دیگر کشورها به این قطعیت رسیده‌اند که دلار ارزش ثابتی دارد که آن را به یک ذخیره مطمئن تبدیل می‌کند. این مساله نرخ تقاضای بین‌المللی برای دلار را بالا برده، تورم را در کنترل قرار داده، نرخ سودهای امریکا را پایین نگه داشته و همه اینها در حالی صورت می‌گیرد که دامنه بدهی‌های امریکا توسعه یافته است. یک سیاست خارجی غیرقابل پیش‌بینی که می‌تواند محصول دولتی باشد که به غافلگیری علاقه‌مند است، یا فرمانده کل قوایی که چندان عاقلانه رفتار نمی‌کند می‌تواند این اطمینان به دلار را در چشم بر هم زدنی تخریب کند. از این بدتر هم این است که صدور هر نشانه‌ای از سوی امریکا مبنی بر اینکه این کشور عمدا از پرداخت بدهی‌های خود سرباز می‌زند، ضربه‌ای خواهد بود که جبران آن ممکن نیست. این اتفاق می‌تواند دولت‌های بیگانه را به تکاپو برای یافتن یک جایگزین وادار کند. به نظر می‌رسد که ترامپ چندهفته پیش درس خوبی در این خصوص گرفت. زمانی که وی وادار شد بلافاصله حرف خود را مبنی بر اینکه شاید لازم باشد امریکا در خصوص بدهی‌های خود دوباره مذاکره کند پس بگیرد. البته این جنس تحریم همراستا و همخوان با چهره شلخته و نامنسجمی است که ترامپ از خود نشان داده است. این شک و تردیدها هم‌زمانی که شکل گرفتند به راحتی پاک نخواهند شد.

اظهارنظرهایی از این دست برای یک کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری هم مخرب است چه برسد به یک رییس‌جمهور. هیچ فرد دیگری در داخل ایالات متحده در خصوص بدهی‌های امریکا در جهان اظهاراتی را که ترامپ تاکنون داشته، بر زبان نیاورده است. نتیجه این اظهارنظر ترامپ زمانی ترسناک‌تر می‌شود که به این حقیقت توجه کنیم که در حال حاضر جایگزین دیگری برای دلار وجود ندارد. سرمایه‌گذاران در حال حاضر توانایی تکیه بر یورو را ندارند. سیستم مالی چین هم در حال حاضر بسیار عقب افتاده است و توان نظامی چین هم به اندازه‌ای نیست که بتواند از تبدیل شدن یوآن به ارز رایج در سطح بین‌المللی حمایت کند. با در نظر گرفتن تمام این مسائل، تقاضا برای دلار فعلا بالاست اما جست‌وجوها برای یافتن جایگزین آن هم ادامه خواهد داشت و البته که ریاست‌جمهوری ترامپ هم می‌تواند این مسیر را تسهیل کند.

٣-‌ ائتلاف‌ها و نهادهای تحت رهبری امریکا

دولت باراک اوباما بسیاری از متحدان امریکا را سرگردان کرده است. متحدانی که دیگر نمی‌دانند امریکا به دنبال چه جنس رهبری بر ائتلاف‌های موجود است و بالاتر از این چه توانایی برای این رهبری دارد. متحدان اروپایی امریکا نمی‌دانند که امریکا چه نقشی در خاورمیانه بازی خواهد کرد یا اینکه تا کجا برای مهار تهدیدهای روسیه پیش خواهد رفت. هم اسراییل و هم عربستان سعودی مطمئن نیستند که امریکا در گذر زمان به تهدیدهای برآمده از دل خاورمیانه چه پاسخی خواهد داد. اصلی‌ترین نگرانی(ادعایی) آنها هم از جانب ایران است. بسیاری از همسایگان چین از سیاست گردش به سمت آسیای اوباما، تلاش‌های وی برای همکاری‌های فراقاره‌ای، توافقنامه‌های تجاری هنگفت خرسند شدند اما باقی ماندن امریکا به عنوان یک قدرت در صحنه بین‌المللی با توجه به توسعه چین این روزها به یک تردید جدی بدل شده و البته که نگاه‌ها و رویکردهای ترامپ به مساله تجارت جهانی بر همگان مشخص و مبرهن است.

در جهان هر روز آشفته‌تر از دیروز، امریکا به متحد نیاز دارد. بسیاری از سخنان ترامپ در کمپین‌هایش عملا احیای اعتمادی را که اوباما از دست داد، سخت می‌کند. اظهارات ترامپ در این خصوص که متحدان امریکا در ناتو اهل سواری مجانی گرفتن هستند نمی‌تواند به توسعه رابطه امریکا با اروپا منتهی شود. تهدیدهای وی به اعمال تعرفه بر رابطه تجاری با ژاپن و مکزیک هم شهروندان و هم قانونگذاران در این کشورها را خشمگین و تحریک کرده است. ادعای دیوار کشیدن در مرز جنوبی امریکا میلیون‌ها نفر از مردم امریکای لاتین را ناراحت کرده است. پیشنهاد وی مبنی بر اینکه مسلمانان باید از ورود به امریکا منع شوند، نمی‌تواند به تقویت و توسعه رابطه امریکا و جهان اسلام یا دولت‌های آنها منتهی شود. اینکه ترامپ در میدان عمل هم شعارهای دوره رقابت‌های انتخابات را پیاده کند یک مساله است اما مساله اصلی‌تر این است که شک و ابهامی که وی ایجاد کرده بسیاری از متحدان را به این دودلی انداخته است که هرکدام از آنها در قالب یک کار دسته جمعی چه مسوولیت‌هایی را باید و می‌توانند قبول کنند. برخی از آنها ممکن است ریسک‌هایی کنند و انتظار حمایت‌هایی از امریکا را داشته باشند که هرگز فرانرسد. متحدان امریکا باید بدانند که آیا امریکا می‌خواهد همچنان نقش رهبری را که تاکنون داشته بازی کند یا اینکه تنها برای منافع ملی خود می‌جنگد؟ آیا آنها باید از این پس به این حقیقت عادت کنند که انتظار امریکا را در تمام پرونده‌ها نکشند؟ رای‌دهندگان امریکایی نیز ظاهرا در خصوص ارزش نقش رهبری امریکا دچار دوگانگی و تناقض هستند. آیا برخورداری از یک نقش فعال در عرصه بین‌المللی می‌تواند امریکا را امن‌تر سازد یا چنین نقشی هم امریکا را ضعیف و هم فقیر می‌کند؟ ترامپ هیچ پاسخ مشخص و شفافی برای این سوال‌های بنیادین ندارد. یکی از کشورهایی که از ابهام‌آفرینی‌های ترامپ بهره می‌برد، چین است. متحدان امریکا در آسیا چین را محکم‌تر از قبل در آغوش خواهند کشید. انگلیس و آلمان هم برای حفظ اوضاع اقتصادی خود دست به رویکردی مشابه خواهند زد.

٤- تجارت

برای مدت زمان طولانی شرکای تجاری امریکا در سطح بین‌المللی همان اندازه مهم بوده‌اند که متحدان نظامی این کشور. خودکامگی ترامپ که به رویکرد وی در مذاکرات تجاری بدل شده است، می‌تواند شرکای بالقوه تجاری از جمله شرکای فعلی امریکا را به سمت چین سوق بدهد.  اگر ترامپ برنده انتخابات باشد، پال رایان، رییس مجلس نمایندگان امریکا حمایت کافی در مجلس نمایندگان برای تصویب بزرگ‌ترین توافقنامه تجارت آزاد که تاکنون توسط امریکا مورد مذاکره قرار گرفته را نخواهد داشت. هم برنی سندرز و هم دونالد ترامپ در کمپین‌های انتخاباتی خود تاکید کرده‌اند که تجارت فرصت‌های شغلی را می‌سوزاند. مخالفت با مساله تجارت از سوی دموکرات‌های طرفدار جریان‌های کارگری امر تازه‌ای نیست اما شدت گرفتن صدای اعتراض‌ها به این مساله از سوی محافظه‌کاران به حمایت‌های سنتی از جامعه تجار و بازرگانان پایان داده است. شراکت فراقاره‌ای میان امریکا و اروپا در حال حاضر هم به قایقی می‌ماند که تقریبا به ناکجاآباد می‌رود. حمایت افکار عمومی امریکا از این رویه از ٥٣درصد در سال ٢٠١٤ به ١٨درصد در سال جاری رسیده است. با توجه به اظهارنظرهای بسیار تند ترامپ به نظر نمی‌رسد که هیچ دولتی بخواهد سرمایه سیاسی خود را خرج تجارت با ترامپ کند.

٥.- تروریسم

نکته آخر این است که ریاست‌جمهوری ترامپ می‌تواند امریکا، شهروندان آن و سرمایه‌های این کشور را به هدفی جذاب و فریبا برای القاعده، داعش و دیگر گروه‌های تروریستی بدل کند. تقریبا می‌توان گفت که هیچ چیز تازه‌ای در خصوص حملات تروریستی و عملیات‌های احتمالی تروریستی علیه منافع امریکا وجود ندارد. بیل کلینتون، جورج بوش پسر و دولت باراک اوباما همگی با همین مشکل روبه‌رو بوده‌اند. اما سیاست‌های ضداسلامی ترامپ می‌تواند شبه نظامیان را بیش از پیش تحریک کند تا از اهداف نرم‌تر و قابل دسترس‌تر در اروپا دست‌برداشته و به فکر حمله بزرگی به امریکای تحت رهبری ترامپ بیفتند. نظامیان امریکا در خارج از این کشور، تجار و توریست‌های امریکایی نیز می‌توانند بیش از گذشته در خارج از خاک امریکا هدف قرار بگیرند. دیگر اقدام‌های ترامپ هم می‌تواند مسیر دستیابی نظامیان به منابع مالی و همچنین یارگیری‌های بیشتر را هموار کند. علاوه بر این دخالت بیشتر و خشن‌تر در خاورمیانه هم می‌تواند بر آتش این معرکه بیفزاید. تعیین زمان و مکان غرش تروریست‌ها غیرممکن است اما یک مساله قطعی وجود دارد و آن هم این است که رویکردهای ضداسلامی ترامپ امریکا را کمتر امن خواهد کرد.

آنچه نباید در خصوص آن نگران بود:

رابطه امریکا و چین: در حال حاضر ترسی وجود دارد مبنی بر اینکه اظهارات ضدچینی ترامپ می‌تواند به تشدید تنش در رابطه با کشوری منتهی شود که اصلی‌ترین و خطرناک‌ترین رقیب امریکا هم در حوزه نظامی و هم اقتصادی است. اما این مساله آنگونه که به نظر می‌رسد هم خطرناک نیست. رییس‌جمهور بعدی چه ترامپ باشد و چه کلینتون، دو منفعت اصلی در رابطه با چین خواهد داشت. نخست آنکه رهبران چین در حال حاضر تمرکز خود را بر پیشبرد پروسه اصلاحات کلان اقتصادی گذاشته‌اند. اصلاحاتی که می‌تواند چین را از کشوری صرفا صادرکننده به قدرتی در عرصه نوآوری بدل کند. موفقیت این اصلاحات به توانایی پکن در پرهیز از تنش‌هایی که می‌تواند تاثیر منفی بر اقتصاد داشته باشد، بستگی دارد. حتی اگر رییس‌جمهور امریکا محرک این تنش‌ها باشد باز هم چینی‌ها تلاش خواهند کرد از این معرکه دور بمانند. دومین مساله این است که به نظر می‌رسد کاهش رشد اقتصادی در چین تحت کنترل است و رییس‌جمهور این کشور هم به قدرت خود اطمینان داد. اظهارات ترامپ در این خصوص که ژاپن و کره جنوبی باید در مسیر تامین امنیت خود مسوولیت بیشتری را بر عهده بگیرند بر اطمینان چینی‌ها می‌افزاید. این مساله باعث می‌شود تا رییس‌جمهور چین به دنبال خلق مورد اورژانسی برای خود در حوزه سیاست خارجی نباشد. حتی اگر ترامپ تلاش کند در رابطه با چین هم تنش‌هایی ایجاد کند، مسائل گفته شده در بالا باعث می‌شود تا چین به اندازه‌ای از خود خویشتنداری و عقلانیت نشان دهد و به جهان ثابت کند که این امریکا است که در رابطه دو کشور تنش‌آفرینی می‌کند.

ژئوپولتیک آسیا: چین تنها کشوری نیست که در میانه پروسه اصلاحات اقتصادی قرار دارد. شینزو آبه از چین و نارندرا مودی از هندوستان هم ترجیح می‌دهند از تنش‌های بی‌دلیل با چین که سرعت رشد آنها را بگیرد، پرهیز کنند. مساله دریای چین جنوبی همچنان می‌تواند سوژه بحرانی باشد که باید مدنظر قرار بگیرد اما مساله امیدوار‌کننده این است که فیلیپین، ویتنام و مالزی نمی‌توانند از عهده تنش با پکن برآیند. رهبران تمام این کشورها گاهی برای تامین اهداف کوتاه‌مدت سیاسی غرولندهایی می‌کنند اما همگی می‌دانند که تنش واقعی در راستای تامین منافع هیچ کدام نخواهد بود. ترامپ و رییس‌جمهور جدید فیلیپین وجوه مشترک بسیاری با هم دارند و می‌توانند رابطه مستحکمی میان دو کشور برقرار کنند. رهبران کشورهای آسیایی با دقت عملکرد ترامپ را زیرنظر دارند اما ترس از تنش در این رابطه بی‌معنا خواهد بود.

ایران: آیا ترامپ جرقه تنش با تهران را خواهد زد؟ در ماه آوریل، ترامپ در نشست آیپک که اصلی‌ترین لابی اسراییلی‌ها در امریکا است، گفت که اولویت نخست آن کنار زدن توافق هسته‌ای با ایران است. این اظهارنظر اگر در تناقض آشکار و مستقیم با دیگر اظهارات وی در خصوص ایران نبود، منطقی‌تر به نظر می‌رسید. در حال حاضر و در این مقطع انتقاد کردن از توافق هسته‌ای با ایران، به ترامپ این اجازه را می‌دهد که هم به رییس‌جمهور و هم به هیلاری کلینتون در خصوص امضای این توافق و پذیرش آن حمله کند. اما زمانی که وی مقابل آیپک نایستاده است، ایران یکی از ماجراجویی‌هایی نیست که ترامپ به دنبال تجربه آن باشد.

امریکایی که قدرتمند نخواهد شد

نویسنده این مطلب در پایان می‌نویسد: دونالد ترامپ خود را مردی نشان می‌دهد که توانایی احیای بازوهای سیاست خارجی امریکا را دارد. مردی که می‌گوید می‌تواند کسانی را به حاشیه براند که معتقد هستند رهبری یک کشور هم نیازمند صبوری، نظم، بخشندگی و قوه تخیل است و هم نیازمند بازوی آهنین و نظامی. ترامپ می‌خواهد قدرت امریکا را بازگرداند بدون آنکه مولفه‌های مقدماتی این قدرت را بداند. او به جهانی با حاصل جمع صفر اعتقاد دارد و جهانی که میان برنده‌ها و بازنده‌ها، خوب و بد، زحمتکش‌ها و مفت‌خورها، ما و آنها قسمت شده است. اما حقیقت این است که سیاست «اول امریکا»، امریکا را قوی‌تر نخواهد کرد. این سیاست دوستان را متفرق و دشمنان را تقویت می‌کند. این سیاست به منافع اقتصادی و تجاری امریکا ضربه می‌زند. نهادهایی را که امریکایی‌ها و متحدان آنها از خاکسترهای جنگ جهانی دوم بیرون کشیدند نیست و نابود می‌کند. این سیاست این تردید را در دل همه به وجود خواهد آورد که امریکا در سطح جهانی حافظ چیست؟

 

نظر شما