در پشت جلد این کتاب آمده است: «این کتاب تشکر ناچیز من است از شهری که خیلی دوستش دارم. خوشحالم که صبحها در اصفهان از خواب بیدار میشوم و اجازه دارم از او بنویسم. آدمهای چهارباغ وقتی تمام شد داستان آدمهای چهارباغ دیگری شروع شد که آنها را هم مینویسم! یک روز به اصفهان گفتم «تو مرا دوست داری؟» خندید و من سرایدار اصفهان شدم!»
کتاب «آدمهای چهارباغ» حاوی 40 قسمت داستانهای کوتاه و پیوستهای است که چند شخصیت اصلی دارد. داستانهای این کتاب به صورت سریالی طی 45 هفته، در سالهای 96- 97 در روزنامههای اعتماد و شرق منتشر شدند.
داستانهای کتاب «آدمهای چهارباغ» مجموعه یکسری وقایع است که در هتل جهان نخستین و قدیمیترین هتل اصفهان اتفاق میافتد و آدمهای چهارباغ در آن نقش دارند.
دربخشی از متن این کتاب میخوانیم:
«شب موقع حسابوکتاب است. کاسبهای چارباغ این موقع شب دخل میشمارند. روی میز هایراپطیان کلی چک و چند اسکناس است و موفرفری دست توی موهایش میبرد با تلفن حرف میزند.
«چی بابا؟»
شاگرد مغازه جارو میکند و موفرفری پاهایش را بالا میگیرد که زیر پایش را بروبد.
«شاد شاد. آیو. آیو.»
پایش را که پایی میآورد میخورد روی دستهی جارو. کسی درِ مغازه را باز میکند.»
مجموعه داستان «آدمهای چهارباغ» اثر علی خدایی در 132 صفحه، شمارگان 1000 نسخه و بهبهای 21 هزار تومان از سوی نشرچشمه منتشر شده و در کتابفروشی ها موجود است.