داستان هفته؛

«من و مادرم»: نان سنگک

|
۱۳۹۹/۰۴/۱۲
|
۰۱:۰۰:۲۱
| کد خبر: ۱۰۲۲۴۶۷
«من و مادرم»: نان سنگک
مجموعه داستان‌هایی با عنوان «من و مادرم» در قسمت‌های مختلف به قلم احمدی مایل نویسنده و کارگردان تئاتر را که در خبرگزاری برنا، منتشر می‌شود از این پس در قسمت‌های مختلف می‌خوانید.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، احمد مایل فارغ‌التحصیل کارشناسی بازیگری و کارگردانی از دانشگاه تهران و دانشکده هنرهای زیبا، کارشناسی ارشد کارگردانی دانشگاه تربیت مدرس که پیش‌تر مدیر تِئاتر و مدرس تِئاتر در دانشگاه شهید بهشتی بخش فوق برنامه جهاد دانشگاهی، مدیر تئاتر و مدرس تئاتر در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، مدرس تئاتر استان های کشور از طرف اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده در مجموعه‌ داستان‌های «من و مادرم» قصه‌های کوتاهی روایت کرده که در ادامه به قلم او اولین قسمت از این مجموعه داستانی را می‌خوانید.

مقدمه:

سلسله داستان های «من و مادرم» شامل مجموعه روایت هایی است که درون آن اتفاقاتی رخ می‌دهد، هر قسمت قصه‌ای مستقل دارد که البته در کل از نظر روند کلی، روح داستان‌ها مرتبط هستند.

شخصیت ها به مرور معرفی می شوند که در قالب مسائل اجتماعی و هنری ، با فرمت طنز روایت می‌شوند.

امیدوارم،  بتوانم لحظه های شیرینی گزارش بدهم ، که انتقاد هایم مورد عنایت مسئولین قراربگیرد.

اکنون اولین روایت من، ازمجموعه «من و مادرم»، «نان سنگک» می باشد.

روایت اول: نان سنگک

مامان من عادت داشت ، هر روز صبح زود من را بیدار می کرد و یه دوهزارتومانی می گذاشت تو دستم و می گفت: بازیگوشی نمی کنی، پولت را می گیری تو مشت راستت و از کنار دیوار راه میری تا اگر دزد و مزدی بود نتونه از تو مشتت بیرون بکشه

گفتم اوه مامان مگه میخوام گاوصندوق ترامپ را از کاخ سفید ببرم برسونم دست نتانیاهو، گفت وای ازاین زبون تو، اگر این را نداشتی چی می گفتی.

گفتم: مامان اجازه میدی برم،  الان هم مدرسه من دیر میشه، هم اخبار شما.

گفت : خوبه که گفتی، یاالله بود و بروو زودی بیا،

گفتم چشم،  هنوز دم در نرسیده بودم که گفت به اصغر آقا میگی نان خشخاشی برشته بده.

گفتم چشم

مادرم شم سیاسی خوبی داشت و اخبار همه جا را میدونست، هر روز سه وعده غذا،  شروع می‌کرد به گفتن خبرها، خبرهای عجیب و غریبی که خود ترامپ هم روح‌اش خبرنداشت.۶

مثلا می‌گفت: اگر دستش به ترامپ می رسید، کراواتش را میکرد تو حلق‌اش، کاری می‌کرد که مردم عموسام برن رو عکس عموسام راه برن و متلک بارش کنند، می‌گفت : اگر چه من دو تا دختر دسته گلم را فرستادم خانه بخت و تو پسر ته تغاری برام ماندی، اما یاد پدر خدا بیامرزت که می افتم دلم ریش ریش میشه، اگر پنج شنبه تا پنج شنبه نمی رفتم بهشت زهرا، دق می‌کردم.

گفتم : مامان جان، میزاری صبحانه‌ام را بخورم برم مدرسه

گفت : بدو بدو، دیرت میشه

گفتم مامان جان یادت نره من عصر تو مدرسه تمرین تئاتر دارم و یک ساعت دیرتر میرسم خانه.

گفت : برو دست خدا همراهت.

.............................................................................................................

گفتنی است پیش‌تر نمایش‌های متعددی را روی صحنه برده است که فعالیت‌های نمایشی او به شرح زیر است:

اجرای نمایش های :

تصویرهای شکسته: نویسنده و کارگردان احمد مایل

افسانه دوازده ماه: نویسنده: مارشاک و کارگردان احمد مایل

کارول: نویسنده: اسلاومیرمروژک ، کارگردان احمد مایل

مسافر: نویسنده  مسعودسمیعی کارگردان احمد مایل

بهارعشق ، خزان عمر : نویسنده و کارگردان احمد مایل

کوزه: نویسنده هوشنگ مرادی کرمانی  کارگردان احمدمایل

ویتسک: نویسنده میخائیل بوشنر کارگردان احمد مایل

باغ آرزوها: نویسنده پرویز بشردوست

محال هم ممکن است: نویسنده سیروس همتی کارگردان احمد مایل

درحوزه نمایش های کودکان :

فرشته باران و دیو خشکسالی: نویسنده و کارگردان احمد مایل

توسکا و پرنده مهربان: نویسنده و کارگردان احمد مایل

جنگل سبز: نویسنده و کارگردان احمد مایل

عصاره مهربانی: نویسنده سعید رفیعی کارگردان احمد مایل

گلی و سیاهک: نویسنده و کارگردان احمد مایل

نظر شما