به گزارش برنا از اراک ، یوسف خان گرجی پایه گذارِ این شهر که با نقشهای شطرنجی شکل آن را احداث کرده بود، بسیار تلاش می کرد تا این شهر ساکت و مرده را رونق بخشد. او اگرچه در ابتدا چندان موفقیتی کسب نکرد، اما به مرور با احداثِ کاملِ زیرساخت هایِ شهری، صاحبانِ مشاغل و حِرَف مختلف از شهرهای دور و نزدیک برای رونق بخشی به کسب و کار خود به سلطان آباد آمدند.
شهری که با اندیشه های نظامی پایه گذاری و بنیان نهاده شد، با گذر زمان به شهری تبدیل شد که اغلب اهالی اش به هنر قالی بافی و تجارتِ آن رو آوردند و زیباترین قالی ها را به بازارهایِ داخلی و خارجی صادر نمودند. در این سال هایِ پررونق، جمعیتِ شهر نیز رو به فزونی بوده است. در سال هایِ 1245 و 1246 خورشیدی – حدودِ پنجاه سال پس از تأسیس- حاج زین العابدین شیروانی، جمعیتِ شهر را به هزار خانوار تقریب زده است. کمپانی های خارجی در جهان برای رونق بخشی به مبادلاتِ تجاریِ خود، به سلطان آباد رو آوردند. یکی از مهمترینِ این کمپانی ها ذیگلر بود که دفترخانه ای در سلطان آباد تأسیس کرد و ساختمانی زیبا در نزدیکی پل فرنگی که بعدها به قلعۀ حاج وکیل تبدیل شد، احداث نمود.
در دورانِ حکومتِ پهلوی اول، سلطان آباد اهمیت خاصی در مناسباتِ تجاری و بازرگانی پیدا کرد. احداثِ راه آهنِ سراسری جنوب و افتتاحِ آن در روز جمعه چهارم شهریور 1317 خورشیدی در ایستگاه آق بولاغِ شازند نویدِ رونقی دیگر برایِ سلطان آباد بود و به همین دلیل نیز در همین زمان، سلطان آباد که نامش را از سلطانِ وقت، فتحعلی شاه قاجار گرفته بود به اراک تغییر نام داد.
در دورانِ حکومتِ پهلوی دوم، در سال های پایانی دهۀ چهل خورشیدی با ایجاد کارخانه جات صنعتی، اراک به سمت و سویی دیگر هدایت شد. با تأسیس کارخانۀ ماشین سازیِ اراک، غولِ صنعت به مرور چهرۀ خود را به مردمِ شهر نمایان کرد. اهالی شهر به خوبی به یاد دارند که برایِ جذب کارگرانِ محلی، وانتی در سطحِ شهر با بلندگو آنان را به خود فرا می خواند. آگهیِ رسمی تأسیسِ این کارخانه در 11 امرداد 1346 خورشیدی به ثبت رسیده بود. زمانِ بهره بردای این مجتمعِ عظیمِ صنعتی در سال 1351 بود. محمدرضا شاه در 28 شهریور ماه 1351 خورشیدی در سفری به اراک، دو کارخانۀ ماشین سازی و آلومینیوم سازی را افتتاح کرد.
شهر به مرور گسترش می یابد و این گسترشِ ناموزون با گسترشِ کارخانه جات، اراک را به شهری آلوده از انواعِ آلاینده هایِ صنعتی تبدیل می کند. باغ هایی که اطرافِ شهر را فرا گرفته بودند و می توانستند، هم هوا را پاک کنند و فضاهایِ تفرجگاهی داشتند، یکی یکی با رشد و توسعۀ شهر به مراکزِ صنعتی، تجاری و خانه هایِ مسکونی تبدیل می شوند. با وقوعِ انقلابِ اسلامی، رویکردِ توسعه ای شهر، همچنان در دستورِ کار دولت هاست. ارگِ حکومتی که می توانست حافظۀ تاریخی و هویتی این شهر نوبنیادِ قاجاری را پاسداری کند در غفلتی تاریخی نابود می شود. بازار اراک نیز از این غفلت ها بی نصیب نمی ماند. کاورانسراهای شهر یکی پس از دیگری مخروبه و نابود می شود. حالا دیگر نقشۀ شطرنجی و متوازنِ اولیه به شکلی هندسی که توازنی در آن نیست، تبدیل می شود. جز یکی دو بنایِ تاریخی مانند حمامِ چهار فصل، ساختمان های قدیمی شهر با مرگی محتوم روبه رو می شوند.
در ادامه در اقدامی نابخردانه، ساختمانِ زیبایِ شهرداریِ اراک تخریب می شود که سال هاست در محلِ آن با نوید بنایی جدید، شاهد بنایِ زشت و بی هویت با اندیشه های تجاری هستیم.
اراکِ کنونی، شهری است ناآشنا برایِ مردمی که با تاریخِ این شهر همراه بوده اند. شهری که هنوز نیز علی رغمِ شعارها، چندان قدمی بایسته و شایسته در بازگوییِ تاریخِ آن نشده است. هنوز سؤالاتِ بسیاری دربارۀ وقایعِ تاریخی آن باقی است. حتی برخی اطلاعاتِ موجود نیز به همتِ شخصی برخی پژوهشگرانِ فرهیختۀ شهر همچون ابراهیم دهگان، محمدرضا محتاط، مرتضی ذبیحی و محمد مددی، اسماعیل شیعه و ولی الله شمشیربندی مکتوب شده است.
و اما روزِ اراک. انتخابِ روزی به نامِ اراک، رویدادِ شایسته ای بود که از سویِ شورایِ شهر به انجام رسید. هر اتفاقی که بتواند باعثِ ایجادِ نوعی همگرایی و جستجو در هویتِ شهر شود، می تواند گامی مثبت باشد. اگرچه هنوز در برگزاریِ شکوهمندِ مراسم و جشنِ چنینِ روزی، آن چنان که بایسته است کوششی دیده نمی شد. شهر در این روز باید به شهری دیگر تبدیل شود. شهری پرشور، پر از نور، پر از رنگ، پر از شوق، پر از زیبایی و پر از امید به آینده. آینده ای که کودکانِ امروز با افتخار نامِ زادگاهِ خود را بر زبان آورند، نه آن گونه که امروزه می بینیم برخی چندان اشتیاقی بر بیانِ آن ندارند.