به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، محمودزاده در ابتدای این برنامه درباره نحوه تشکیل سپاه گفت: وقتی انقلاب به پیروزی رسید افرادی که سابقه انقلابی داشتند و با مشی امام آشنا بودند، احساس کردند با وجود اینکه یک کمیته انقلاب خود جوش در تمامی مساجد و محلات بوجود آمده است و هرمسجد و محله ای دارای یک کمیته انقلاب است، اما افراد سابقه دار انقلاب فکر می کردند در آینده اتفاقاتی در انتظار انقلاب است لذا افراد دلسوز با انگیزه و سابقه دار دور هم جمع شدند و شروع به فراگیری آموزش های نظامی کردند تا اگر برای انقلاب اتفاقی افتاد بتوانند کاری کنند.
وی افزود: کمیته ها که تشکیل شد افرادی که سابقه مبارزاتی داشتند در کمیته ها بودند. اما احساس شد که یک سپاهی باید باشد تا آموزش نظامی ببیند که اگر نیاز شد بتوانند دفاع کنند. لذا بچه هایی که مشی سیاسی داشتند احساس کردند دشمن به این راحتی دست بردار نیست. در آن وقت ارتش مقداری از هم پاشیده شده بود لذا ارتشی که نظم درستی داشته باشد وجود نداشت.
عضو موسس سپاه ادامه داد: در ابتدا چهار گروه عمده برای تشکیل سپاه اقدام کردند و احساس کرده بودند که باید سپاهی تشکیل دهند و از انقلاب به صورت مسلحانه حفاظت کنند. افرادی که در زندان بودند مشی منافقین را می دانستند و احتمال می دادند که در آینده منافقین دست به سلاح خواهند برد. گروهای چپ هم می خواستند دست به نبرد مسلحانه بزنند. این 4 گروه که اقدام به تشکیل سپاه کردند در ابتدا اسم نداشتند و به نام مقرهایی که در آن بودند شناخته می شدند. یک گروه در جمشیدیه بودند. یک گروه در پاسداران یک گروه هم در عباس آباد بودند که بعدا در سال 58 نماینده هم همین گروه عباس آباد یعنی آقای لاهوتی از امام برای تشکیل سپاه حکم گرفت. تعدادی هم در هنگ نوجوانان در تهرانپارس بودند. البته گروه هایی که در ستارخان و نیاوران بودند که گروه اصلی نبودند و با این گروه های اصلی در ارتباط بودند.
محمودزاده تصریح کرد: یک هفته مانده بود به عید سال 58 ما حکمی از شهید مفتح گرفتیم و با شهید مجید حداد عادل قرار شد در کردستان سپاه مخفی تشکیل دهیم. با آمدن دولت موقت سربازی به یک سال کاهش پیدا کرده بود و پادگان ها خالی شده بود. بعد 6 فرودین نزد آقای لاهوتی رفتیم. آقای لاهوتی گفت می خواهیم سپاه را تشکیل دهیم و شما به ما کمک کنید و عضو یابی کنید. قرار شد پادگان عباس آباد را تخلیه کنیم به خیابان پاسداران برویم که آنجا هم گروهی مستقر بودند و افرادی مثل آقای دانش منفرد آنجا بودند که خود را اولین فرمانده سپاه می دانستند.
وی عنوان کرد: ما در گروه پاسداران گفتیم که با سایر گروه ها صحبت کنیم و یکی شویم. با مرحوم فرزین و خلیل طباطبایی به جاهای مختلف رفتیم و با این دوستان صحبت کردیم. همه احساس می کردند که این کار باید بشود. با شهید بهشتی صحبت کردیم ایشان هم استقبال کردند و قرار شد تا افرادی انتخاب شوند تا نمایندگانی از این گروه ها مشخص شود و با آنها صحبت شود و بعد هم حکم بگیرند. اینجا بحث شد که امام حکم بدهد یا دولت موقت حکم دهد. البته آقای سازگارا از آقای یزدی حکم برای تشکیل سپاه کمک داشت. گروه ها مخالف این بودند که سپاه زیر نظر دولت موقت اداره شود.
عضو موسس سپاه اظهار داشت: نمایندگان گروه های مختلف با هم صحبت کردند و یک شورای هفت نفره برای تشکیل سپاه مسخص شدند. آقای جواد منصوری به عنوان فرمانده سپاه، آقای رفیق دوست به عنوان مسئول تدارکات آقای کلاهدوز برای آموزش، آقای فروتن در حوزه روابط عمومی، آقای ابوشریف مسئول عملیات و آقای شمس اردکانی به عنوان مسئول مالی انتخاب شدند. آقای الویری و آقای دکتر افروز هم در نگارستان هشتم و جمشیدیه بودند. اول آقای الویری برای تبلیغات انتخاب می شود که قبول نمی کند بعد دکتر افروز مطرح می شود که قرار بود برای ادامه تحصیل به انگلستان برود که مسئولیت به آقای فروتن داده می شود.
محمود زاده عنوان کرد: احکام این افراد توسط شورای انقلاب و شهید بهشتی امضا شد و مدت همه احکام هم شش ماه بود. البته دلیل مدت دار بودن احکام را دقیق نمی دانم شاید می خواستند تا رفراندوم برگزار شود و قانون اساسی تصویب شود و بعد از آن تصمیم جدیدی بگیرند.
وی با اشاره به اختلاف نظر بین جواد منصوری و لاهوتی گفت: وقتی رفتیم قم آقای لاهوتی کنار امام نشسته بود و امام کفت که قدر ایشان را بدانید ایشان نور چشم من است. آقای لاهوتی وقتی آمد توقع داشت برای همه مسائل سپاه ایشان تصمیم بگیرد. آقای منصوری می گفت من فرمانده سپاه هستم و لاهوتی نماینده امام در سپاه است. من به منصوری گفتم اجازه بدهید من پیش آقای لاهوتی بروم و مسائل را حل کنم. منصوری گفت برو.
عضو موسس سپاه ادامه داد: ایشان گفت من باید همه نامه را ببینم. گفتم همه نامه ها را پیش شما می آورم. نامه ها را پیش ایشان بردم وقتی حجم نامه ها را دید گفت این همه نامه را من چطور ببینم بروید کارها را انجام دهید آن نامه هایی که مهم است را برای من بیاورید. این اختلافات به این صورت بود و ایشان می گفت فرمانده باید برای همه کارها از من اجازه بگیرد.
محمود زاده درباره ممنوعیت فعالیت سیاسی اعضای سپاه اظهار داشت: وقتی شورای هفت نفره سپاه تشکیل شد من دیدم که پلاکاردهایی از گروه های سیاسی در راه را ستاد مرکزی سپاه می زنند. من به آقای منصوری گفتم این تابلوهایی که می زنند بعدا باعث اختلاف می شود و به ضرر سپاه تمام می شود. اجازه ندهید این پلاکاردها را در ستاد مرکزی بزنند. ایشان کفت همه را جمع کنند. بعد مسائلی پیش آمد که آقای منصوری خودش عضو حزب است و آقای محسن رضایی و دیگران هم بودند که عضو گروههای سیاسی بودند. کار به امام کشید امام فرمودند یا در سپاه بمانید یا حزب و گروه خودتان را انتخاب کنید. لذا اکثرا سپاه را نتخاب کردند و استعفا نامه نوشتند. آقایان رضایی، بروجردی، رفیق دوست من یادم هست که از احزاب استعفا دادند و در سپاه ماندند.
عضو موسس سپاه درباره رویکرد بنی صدر در باره سپاه عنوان کرد: از خارج کشور با افکار سیاسی بنی صدر آشنا بودیم. بنی صدر از همان خارج کشور از ما دلخور بود. وقتی رئیس جمهور شد به توصیه حضرت امام رفتیم به او تبریک بگوییم. وقتی ما وارد شدیم اولین نفری که وارد شد شهید محلاتی بود که بنی صدر نه تکان خورد و نه جواب سلام داد. شهید محلاتی شورا را معرفی کرد. بنی صدر گفت این محمودزاده کیست که در سپاه فساد می کند. تا به من نگاه کرد گفت این را عبدالله می گویید. منظورش از فساد هم این بود که می گفت شما سپاه های طرفدار من را منحل می کنید. ما برخی سپاه ها را منحل کردیم اما نه به این خاطر که طرفدار بنی صدر بودند بلکه به این دلیل که مسائل دیگری داشتند.
وی ادامه داد: بعد بنی صدر گفت این آقا در خارج کشور باعث اختلاف بود و خلاصه اینکه روزی سید حسین خمینی تماس گرفت و نزد من آمد. گفت من از نزد بنی صدر می آیم و بنی صدر گفته سه نفر یعنی محسن رضایی من و فروتن باید از سپاه برویم. فروتن عضو انجمن اسلامی آلمان بود و با بنی صدر در خارج از کشور مشکل داشت محسن رضایی هم در اطلاعات بود و می دانست بنی صدر با انقلاب مشکل دارد. سید حسین مسئولیت رسمی نداشت اما طرفدار بنی صدر بود و او می خواست از جایگاه این افراد سو استفاده کند.
عضو موسس سپاه افزود: شورای سپاه که تشکیل شد و سید حسین خمینی در آنجا آمد و گفت نظر بنی صدر این است و قانع شد که برود نظر امام را بگیرد. از جماران تماس گرفت و مستقیم آمد دفتر ما. گفت نظر امام این است که این سه نفر در سپاه بمانند اما از نظر بنی صدر تبعیت کنند. این حرف در شورا هم منعکس شد و ما سه نفر ماندیم.
وی تصریح کرد: بنی صدر وقتی دید سپاه قانونی است در این فکر فرو رفت که سپاه را از طرفداران خودش تشکیل دهد.که انتخاب ابوشریف به فرماندهی سپاه به همین دلیل است. وقتی هم که ابوشریف به دلیل مسائلی که با ما داشت حکم گرفت دید که در شورا تک وتنها است و همه با او مخالف هستند. لذا یکماه و نیم بیشتر فرمانده سپاه نبود. دلیل اختلافات سپاه در زمان ابوشریف هم همین بود. در ظاهر ابوشریف نشان می داد که طرفدار بنی صدر است و می آید در سپاه اصلاحاتی انجام می دهد. بعد به بنی صدر گفتیم کسی با ایشان همکاری نمی کند و در ظاهر می گوید که طرفدار شما است و در حقیقت طرفدار شما نیست.
محمود زاده اضافه کرد: بنی صدر هم گفت تا زمانیکه فرمانده سپاه انتخاب شود عباس دوزدوزانی به عنوان فرمانده سپاه باشد. دوزدوزانی می گفت من حکم دارم اما به ایشان گفتیم بنی صدر گفته شما سرپرست سپاه باشید تا فرماندهی برای سپاه انتخاب شود که بعدا هم مرتضی رضایی فرمانده سپاه شد.
وقتی مرتضی رضایی حکم گرفت درشورای سپاه می گفتند ایشان طرفدار بنی صدر است اما من گفتم اینطور نیست. شهید رجایی به من و مرحوم فرزین می گفت که بچه های سپاه می گویند رضایی طرفدار بنی صدر است اما در هیئت دولت با بنی صدر مخالفت می کند. در حقیقت رضایی با مشی بنی صدر مخالف بود و می خواست جنگ را پیش ببرد که بعد از مدتی هم این موضوع مشخص شد.
وی درباره نفوذ مجاهدین خلق در سپاه مطرح کرد: اینها در سپاه زیاد نبودند. البته بعضی وقت ها سابقه طرف خود بود و بعدا زاویه پیدا می کردند. به من گفتند هفت نفر را برای شورای سپاه در اردبیل معرفی کردند. من لیست را پیش آقای موسوی اردبیلی بردم ایشان هم تایید کردند و ما هم حکم دادیم. بعد از شش ماه فردی از اردبیل پیش من آمد و گفت همه اینها طرفدار سازمان منافقین هستند. ما گروه سه نفره فرستادیم اردبیل بررسی کردند و گفتند همینطور است ما هم گفتیم شورا را عوض کنید خودتان مسئولیت را به عهده بگیرید و شروع به عضویابی کنید. بعد تماس گرفتند گفتند اینها نمی روند.
عضو موسس سپاه تصریح کرد: فرمانده آنجا با من تماس گرفت گفت چرا می خواهید ما را عوض کنید گفتم ما بررسی کردیم و معلوم شده شما طرفدار منافقین هستید گفت ما تحویل نمی دهیم من هم گفتم نیرو می فرستیم و سپاه را محاصره می کنیم. او گفت با این کار کشتار می شود من هم گفتم یا سپاه را تحویل بده یا نیرو اعزام می کنیم.
وی گفت: من هم با تبریز تماس گرفتم و گفتم برای اعزام نیرو به اردبیل آماده باشید. فرمانده سپاه اردبیل وقتی با تبریز تماس گرفته بود و دیده بود بحث جدی است سپاه را تحویل داده بود فقط با من تماس گرفتند و گفتند اینها مقداری اسلحه با خود بردند من هم گفتم با دادستان هماهنگ کنید و اینها را دستگیر کنید. برخی از همین افراد هم در نبرد مسلحانه کشته شدند.