به گزارش برنا، اتفاقات کتاب «تالار گرگ» که در فاصله سالهای ۱۵۰۰ تا ۱۵۳۵ رخ میدهد، روایتی داستانی از زندگی تامس کرامول و صعود وی به قدرت در دربار هنری هشتم است. هیلاری منتل به خاطر نوشتن این کتاب در سال ۲۰۰۹ برنده جایزه ادبی من بوکر شد. این کتاب بخشی از یک سهگانه است که قسمت دوم آن در سال ۲۰۱۲ منتشر شده و قسمت سوم هنوز منتشر نشده.
در دربار بی رحمانه پادشاه هنری هشتم، تنها یک مرد، جرأت به خطر انداختن زندگی اش را برای به دست آوردن دل پادشاه و رسیدن به مدارج بالای سیاسی دارد. انگلیس در دهه ی 1520، در آستانه ی فاجعه ای بزرگ قرار دارد. اگر پادشاه بدون داشتن یک جانشین مذکر، از میان برود، ممکن است کشور به وسیله ی جنگ های داخلی به کلی نابود شود. هنری هشتم قصد دارد تا ازدواج بیست ساله اش را ملغی کرده و با آن بولین ازدواج کند، درحالی که پاپ و اکثریت اروپا با این تصمیم او مخالفند. این طلب پادشاه، باعث کشته شدن مشاور کارآمدش، کاردینال ولسی شده و زمینه ی ایجاد خلأ در ساختار قدرت را فراهم می کند. توماس کرام ول در این وضع آشفته وارد داستان می شود. کرام ول، مردی صاحب فکر، جذاب، قلدر، کمال گرا و فرصت طلب است که در خواندن ذهن دیگران بسیار زیرک بوده و بسیار پرانرژی خود را مطرح می کند. او همچنین، سیاست مداری زبده است و سختی های زندگی، از او مردی مستقل و جاه طلب ساخته است. اما هنری بسیار دمدمی مزاج است: یک روز بامحبت و روز دیگر، به مردی خون خوار تبدیل می شود. کرام ول به او کمک می کند تا دشمن را درهم بشکند، اما بهای این موفقیت او، چه خواهد بود؟
این کتاب سرشار از وصف زندگی اجتماعی و اعتقادی مردم انگلستان قرن شانزدهم است. هم چشمیهای سیاسی که دامنه آن به خیابان و محلهها و خانهها هم کشیده میشود، دورنمایه رمان تاریخی تالار گرگ است. زندگی هنری هشتم، تامس کرامول، آن بولین، تامسمور، کاردینال وولزی و دیگران دستمایه هیلاری مانتل برای ورود به درون زندگی و روان مردم پنج قرن پیش انگلستان است تا به این پرسش بپردازد که انسان در گیرودار حادثهها تا چه حد میزان استعداد تباهی یا رستگاری دارد. زبان این رمان پر کرشمه و جذاب است. تمام متن در واقع مرور بر یادگاران پر رنگ گذشته و عبور از یادمان و خاطرههاست، بی هیچ دقت یا اصرار بر دستهبندی و رعایت تقدم زمانی.
بخشهایی از کتاب:
این، نبود حقایق است که مردم را می ترساند: شکافی که باز می کنی و مردم، ترس ها، تمایلات و آرزوهایشان را در آن می ریزند.
این خیلی خوب است که برای شش ماه و یا یک سال آینده برنامه ریزی کنی، اما این برنامه ریزی به هیچ دردی نمی خورد، اگر برای فردا برنامه ای نداشته باشی.
با سرزنش کردن و خرد کردن غرور مردم، هیچ چیز درباره شان نخواهی آموخت. باید از آن ها بپرسی چه کاری است که تنها خودشان در این جهان از پس انجام آن برمی آیند.