به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا، اخیرا اخباری مبنی بر احیای روابط ایران و مصر در راستای سیاست توجه به همسایگان و کشورهای منطقه بر سر زبان رسانهها افتاده و بعید نیست که در آیندهای نزدیک اخبار جدیتری نیز به گوش برسد. دو کشوری که بطور عمده پس از انقلاب و بصورت ویژه در یکی دو دهه اخیر روابط پرفراز و نشیب و نه چندان گرمی را تجربه کردهاند. بطور کلی میتوان در چند صحنه وقایع مرتبط با رابطه ایران و مصر را بررسی کرد.
صحنه اول: آغاز انقلاب اسلامی و پایان دوستی انور سادات با ایران
اوج روابط ایران و مصر به دهه ۷۰ میلادی بر میگردد. جایی که محمدرضا پهلوی و محمد انور سادات روابط دوجانبه خود را فراتر از عرف دیپلماتیک میبرند و دوستی این دو نفر فصلی دیگر در روابط را ایجاد میکند. همین دوستی هست که باعث می شود 26دیماه 57 که محمدضرا شاه از ایران فرار میکند، به قاهره برود.
با پیروزی انقلاب اسلامی روابط تهران-قاهره به سردی میگراید و با امضای قرار داد «کمپ دیوید» این بار این ایران است که بخاطر به رسمیت شناختن اسرائیل توسط مصر او را خائن به آرمان فلسطین مینامد و این اقدام ایران با استقبال افکار عمومی جهان عرب روبه رو میشود و با این کشور قطع رابطه میکند.
با ترور انورسادات که توسط یکی از اعضای گروه جهاد اسلامی مصر انجام شد روابط بیش از پیش تیره و تار میشود.
حسنی مبارک که روی کار میآید امید به بهبود روابط از میان می رود و اینعدم رابطه دوسویه تا اجلاسی در ژنو ادامه مییابد که برای نخستین بار رئیس جمهورهای دو کشور محمد خاتمی و حسنی مبارک با یکدیگر دیدار میکنند.
توهم مبارک؛ ایران میخواهد مصر را تصرف کند
علت این سردی روابط به ویژه در این بیست سال ترس آشکار مصر برای عادیسازی روابط بود، زیرا پس از انقلاب تئوریهای ایرانهراسانه فراوانی در ذهن رهبران مصر به ویژه شخص حسنی مبارک به وجود میآید مانند اینکه ایران میخواهد مصر را به اقمار خود بیافزاید یا ایران میخواهد از طریق مصر شمال آفریقا را به دست آورد.
حتی جمله معروفی از حسنی مبارک مطرح است که در سال ۲۰۱۰ دقیقا یک سال پیش از سقوطش با بدبینی تمام نسبت به ابراز علاقه ایران برای عادیسازی روابط و بازگشایی سفارتها در دو پایتخت که به پیشنهاد دولت احمدینژاد مطرح شده بود میگوید: «ایران پس از جلوسش بر تخت خاورمیانه میخواهد مصر را مانند کنیزی در کنار خود داشته باشد!».
حسنی مبارک به ویژه پس از صدام و حافظ اسد برای گرفتن کرسی رهبری جهان عرب با دو تن دیگر از رهبران جهان عرب یعنی معمر قذافی و ملک عبدالله درحال رقابت بود و برای به دست آوردن این موقعیت نیاز مبرم به دشمنی آشکار با ایران داشت تا بتواند با استفاده از این پرستیژ ردای رهبری جهان عرب برتن خود کند.
با پیروزی انقلاب مصر در ۲۲ بهمن ۱۳۸۹ که به استعفای حسنیمبارک رئیس جمهور مادام العمر آن کشور منجر شد، در همین حال گروه اخوان المسلمین که یکی از قویترین و جدیترین گروههای مخالف دولت حسنی مبارک محسوب میشد به عنوان اصلیترین جایگزین حکومت محسوب میشد.
یک سال بعد انتخابات ریاست جمهوری مصر که در تاریخ ۱۷ ژوئن ۲۰۱۲ برگزار گردید، محمد مرسی براساس آمار رسمی در رقابت با ژنرال احمد شفیق پیروز انتخابات گردید. وی اولین رئیسجمهور پس از انقلاب ۲۰۱۱ مصر و پنجمین رئیسجمهور تاریخ این کشور بود.
صحنه دوم: مرسی و انتخابی اشتباه
نهم شهریورماه 1391. محمد مرسی پنجمین رئیسجمهور مصر پشت تریبون اجلاس غیرمتعهدها در سالن اجلاس سران تهران: «رژیم بشار اسد نظامی «سرکوبگر» است و ما باید حمایت کامل خود را از نبرد کسانی که به دنبال آزادی و عدالت در سوریه هستند اعلام کنیم.»
هیات سوری در اعتراض به این سخنان، اجلاس را ترک میکند.
صحنه سوم: آغاز ناآرامیها در سوریه
درگیریها و ناآرامیها از ژانویه ۲۰۱۱ در شهرهای سوریه آغاز شده و با ورود گاها سخت دولت ادامه دارد. به نظر میرسد معارضین و مخالفین سیاسی بشار اسد ضعفها و بعضا اشتباهات بشار را دستمایه ایجاد ناآرامیهای گستردهای کردهاند که کم کم عنان کار را از دست نیروهای تحت امر بشار اسد خارج می کند. معترضین حتی به نزدیکیهای کاخ ریاست جمهوری رسیدهاند و اکثر گمانه زنیها حاکی از این است که «کار بشار تمام است».
۲۰ مارس ۲۰۱۱ آشوبگران مقر حزب بعث سوریه و ساختمانهای دیگر را آتش میزنند و ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۱ تمامی این آشوبگران که تحت حمایت مخالفین سیاسی حکومت مستقر سوریه بودند، گروهی موسوم به «ارتش آزاد سوریه» را تشکیل میدهند که همین گروه بسترساز ورود رسمی گروههایی چون النصره و داعش به خاک سوریه میشود. کسی نمی داند آتش جنگی در حال برافروخته شدن است که نزدیک 10سال به درازا خواهد کشید.
قطعا دستی بالاتر از نظامیان جدا شده ارتش سوریه و سیاسیون معارض با بشار اسد در میان است. باراک اوباما رئیسجمهور وقت آمریکا ۱۸ اوت ۲۰۱۱ در واکنش به سرکوبهای گسترده در سوریه از بشار اسد میخواهد که استعفا دهد. اوباما دستور میدهد تا «تمام داراییهای دولت سوریه در آمریکا مسدود شود».
حسین علایی از فرماندهان سابق سپاه در مصاحبه مشترکی که با علی اکبر صالحی وزیر خارجه وقت دارد، آن دوران را اینگونه توصیف میکند: «بشار اسد غیر از ایران کسی را در دنیا نداشت. دلیل رفاقت ایران با بشار اسد مسأله اسرائیل بود... وقتی بشار اسد از ایران کمک خواست...، ایران هم به این نتیجه رسید که حالا که بشار اسد کمک خواسته این کمک را انجام بدهد.»
علایی میگوید: «از طرف دیگر جریاناتی که علاوه بر اعتراض اجتماعی علیه بشار اسد شروع کرده بودند و جنگ مسلحانه، جریاناتی بودند که به مظاهر اسلام در سوریه هم رحم نمی کردند. یعنی به جاهایی که برای مسلمانان و به خصوص شیعیان مقدس هستند، حمله می کردند. بنابر این ایران نمیتوانست در اینجا بی تفاوت بگذرد. به همین خاطر ایران هم شروع به انجام کمک مستشاری کرد و آن کمک های مستشاری واقعا هم مؤثر بود».
در این میان قطعا حضور پرفروغ شهید حاج قاسم سلیمانی نقش کلیدی در رهایی سوریه و منطقه از آتش فتنه داعش و تکفیر داشت؛ اما دعوت بشار اسد و به رسمیت شناختن ظرفیت عظیمی به نام محور مقاومت بود که بشار اسد را از آن اوضاع به رئیس جمهوری با 95.1 درصد آرا بدل کرده است. ظرفیتی که مجمد مرسی به آن پشت کرد.
صحنه چهارم: کودتای سیسی و پایان مرسی
بهمنماه 1391: رئیس جمهوری اسلامی وقت ایران در حالی برای نخستین بار به مصر سفر کرده که این کشور دو هفته است که با درگیر ناآرامیهای داخلی است. همزمان واشنگتن پست در گزارشی می نویسد: « برخی ناظران مصری در خصوص اینکه مرسی سیاستمداری زبده نباشد ابراز نگرانی می کنند و این نگرانی با ورود احمدی نژاد به مصر تشدید شده است. به گمان آنها میزبانی مرسی از رئیس جمهور ایران سرمایه سیاسی رئیس جمهور مصر را به چالش می کشد و این در شرایطی است که وی در حال حاضر سرمایه سیاسی قابل توجهی در اختیار ندارد که بتواند آن را هزینه کند.»
چندماهی است که مرسی روی کار آمده و هر کاری که کرده منجر افزایش شکاف در این کشور شده است. بیش تر تمایل به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و آمریکا دارد و رابطه خیلی گرمی با ایران نیز ندارد. شاید حضور چنین رئیس جمهوری در راس حکومت مصر برای نامناسب بودن روابط تهران- قاهره کافی باشد؛ هرچند داخل مصر فضای سیاسی و رسانه ای به شدت برعلیه ایران است و رئیس جمهور نیز تمایلی ندارد که برای کنترل اوضاع برآشفته این کشور با ایران همراهی کند.
البته این فضای سنگین علیه ایران قطعا متاثر از ارتباط محدود چندین دهه ای مصر با ایران است که مولود حضور دیکتاوری به نام حسنی مبارک بود. سفر شهریورماه 1391 هم که حسنی مبارک به عنوان اولین سفر یک رئیس جمهور مصری به ایران داشت، هرچند تلاشی برای بهبود این روابط از سویی و بهره گیری از ظرفیت ایران برای بازگشت مصر به عرصه قدرت منطقه ای بود ولی آن طور که باید راه به جایی نبرد و محمد مرسی نتوانست از پس جریانات صد ایرانی داخل مصر برآید.
در سالهای متمادی دوران حکومت انورسادات و محمدحسنی مبارک امکان شکلگیری نهادهای دموکراتیک مستقل و جامعه مدنی در مصر فراهم نشد و این ساختار استبدادی در دوران حکومت اخوانالمسلمین و دولت محمد مرسی استمرار یافت و بیتوجهی مرسی به خواستهها و مطالبات جامعه مصر موجب شد همان جوانان انقلابی که قیام علیه حکومت مبارک را شروع کرده بودند، دوباره به صحنه بیایند و جنبش تمرّد را علیه دولت مرسی شکل دهند. شکست مرسی در واقع به رفتار مستبدانه و عدم انعطافش در برابر دوستان جریان اسلامی اخوان المسلمین از جمله ایران بر میگشت.
نظامیان؛ قدرت قاهره مصر
یکی دیگر از زمینههای سیاسی و تاریخی ناکامیهای دولت اسلامگرای مرسی در مصر به نقش گسترده و نهادینهشده نظامیان در سیاست این کشور برمیگردد .عدم اصلاح ساختاری در نظام سیاسی مصر و شخصیت غیر منعطف مرسی موجب شد که این نظامیان که بخش مهم قدرت داخلی مصر را شامل می شوند، عرصه را برای اشغال حکومت مغتنم ببینند.
در سالگرد تحلیف محمد مرسی در ژوئن ۲۰۱۳ موج جدیدی از اعتراضات شکل گرفت و مخالفان که در رأس آنها محمد البرادعی قرار داشت، خواهان کنارهگیری محمد مرسی از قدرت و برگزاری انتخابات زودهنگام در مصر بودند. با شدت گرفتن اعتراضات وزرای کشور، امور خارجه، دفاع، محیط زیست، گردشگری، دادگستری و برنامهریزی مصر و همچنین نخست وزیر دولت مرسی یکی پس از دیگری استعفا کردند.
در عین حال که مخالفان محمد مرسی در میدان التحریر قاهره تجمع نمودند، حامیان وی نیز در حوالی مسجد رابعه عدویه به شعار دادن در حمایت از رئیس جمهور پرداختند. با وجودی که محمد مرسی از ضعفهای دولت نوپا سخن گفته و از مردم عذرخواهی کرد، اما اعتراضات همچنان گسترش یافت. ارتش مصر نیز برای طرفین ضربالاجل تعیین کرد که اگر به اختلافات پایان ندهند وارد عمل خواهد شد.
این دستور ارتش با واکنش مرسی مواجه شد و او اظهارات ارتش را در این مورد غیرقانونی دانست در نهایت شامگاه ۳ ژوئیه ۲۰۱۳ ارتش مصر به سرکردگی عبدالفتاح السیسی وزیر دفاع مصر کودتا کرده و محمد مرسی را از قدرت برکنار کرد.
پس از کودتا محمد مرسی در کاخ ریاست جمهوری بازداشت شد و در تاریخ ۲۱ آوریل ۲۰۱۵ دادگاه جنایی قاهره محمد مرسی را به بیست سال زندان و در تاریخ ۱۶ مهٔ ۲۰۱۵ دادگاهی در قاهره، محمد مرسی را به اعدام محکوم کرد.
۳۱ خرداد ۱۳۹۴ دادگاه جنایی قاهره برای محاکمهٔ مجدد مرسی و تعدادی از رهبران اخوانالمسلمین تشکیل جلسه داد و مرسی با لباس قرمز رنگ اعدام است در این جلسه حاضر شد.
۱۷ ژوئن ۲۰۱۹، محمد مرسی بعد از حضور در دادگاه ۲۰ دقیقه در مقابل قاضی صحبت کرد و گفت رازهایی میداند که اگر آنها را فاش کند، موجب آزادی وی خواهد شد. او در همین حال در حالیکه در یک محفظهٔ شیشهای قرار داشت از حال رفت و بعد از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داد.
صحنه آخر: آغازی دوباره
یک روزنامه قطری چاپ لندن اخیرا مدعی شد که در جریان سفر اخیر رئیسجمهور مصر به عمان مقامات ارشد قاهره و تهران با یکدیگر دیدار و گفتوگو کردهاند.
این خبر هرچند تویط هیچ منبع رسمی تایید نشده ولی از لحاظ ماهیتی بعید نیست چون اکنون ایران رسما با عربستان سعودی نیز در بغدادگفتوگوهایی برای حل و فصل روابط دارد.
مصر به دلایل زیادی از جمله دارا بودن وسعت و جمعیت مسلمان بالا، منابع طبیعی غنی، کارخانه های صنعتی بزرگ، درآمد ارزی فراوان از صنعت گردشگری، امکانات تجاری گسترده، موقعیت جغرافیایی - استراتژیک برتر در آفریقا و نزدیکی جغرافیایی به ایران در مقایسه با سایر کشورهای قاره آفریقا، جایگاه ممتازی در تجارت با ایران داراست.
مجموعه این امکانات و توانمندی ها میتواند زمینه همکاری اقتصادی و گسترش روابط تجاری این کشور را با ایران فراهم کند.
مصر نیز تجربه چندین دهه و مخصوصا دهه گذشته را پیش رو دارد و به ظرفیت استراتژیک و ژئوپلیتیک ایران در منطقه از سویی و ظرفیت عظیم محور مقاومت که منجر به شکست سیاستهای آمریکا و رژیم صهیونیستی شد واقف است.
اگر مقامات حاکم قاهره بتوانند بر فضای ضد ایرانی موجود در فضای سیاسی مصر فائق بیایند، میتوانند با ترمیم رابطه به ایران خط بطلانی بر بیش از 4دهه روابط ضعیف ایران و مصر بکشند.
انتهای پیام