موتوری دیده شد واکنشهای وسیعی داشت؛ اینکه اندک سالاری و اقلیت محوری پاسخگوی آینده نیست. نامه نمایندگان مجلس در مخالفت با FATF که هفته قبل منتشر شد نیز نشان میدهد این گروه نه آیندهنگرانه به مسائل مینگرند و نه منافع ملی را در نظر میگیرند.
به گزارش خبرگزاری برنا، چرا اینروزها دوباره فریادهای پرفرکانس، اما کم بسامد در سیاست افزایش یافته است؟ چه اتفاقاتی زیر پوست سیاست در حال رخ دادن است که سکوت تقابل کنندگان را بعد از چند ماه شکسته و آنها را وارد میدان اعتراض به دولت چهاردهم کرده است؟ در هفته گذشته چند رویداد نسبتا قابل توجه در مجلس نگاهها را به خود جلب کرده، اعتراضاتی که نه مبنای قانونی دارد و نه مقبولیت اجتماعی فراگیر. مهدی کوچکزاده در صحن علنی مجلس سخنان سخنگوی دولت را که بر اساس اصول دیپلماتیک ایران و اخلاقمداری بیان شده بود دستاویز حملهای به دولت قرار داد. بیان او که در خصوص غزه و ابراز تمایل ایران به همدردی با حادثهدیدگان تاملبرانگیزتر از سطح ماجراست نشان میدهد که اغراق در فریادها احتمالا بازخورد راهی است که مسعود پزشکیان و تیم همراه او در پیش گرفتهاند. فریادهای نماینده رادیکال مجلس در قبال گفتههای فاطمه مهاجرانی نه فقط سخنگوی دولت، بلکه همراهان رئیس جمهور را در سیبل حملات قرار داده است. او عبدالعلیزاده را در قبال اینکه مذاکره و گفتوگو را برای خروج از بحرانهای داخلی ترغیب میکند، ظریف را به شکل کاملا معمول در قبال اندیشههایی که برای گشایشهای سیاسی دارد و سخنگوی دولت را در مواجهه با ابراز تمایل دولت ایران برای امدادرسانی و اطفای حریق در کالیفرنیا مورد خشم و غضب قرار داد و گفت:«من به عنوان یه مالیات دهنده ایرانی راضی نیستم یک قراناز مالیات من قبل از اینکه خرج غزه شود، برود برای لسآنجلسیهای پفیوزخرج شود. همه شان میخواهند افتخار کنند که ما دلمان برای لس آنجلسسوخت.»
نقد اغراقآمیز؛ انعکاس نگرش انحصاری به مسائل
درباره این اظهارات، اهداف و چرایی بیان این دست مسائل در تریبون مجلس در حالیکه کشور نیازمند رسیدگی فوری به معیشت مردم و قانونگذاریهای متناسب با شرایط سیاسی و اقتصادی امروز دارد باید به چند نکته اشاره کرد. در وهله اول سخنان سخنگوی دولت در راستای دیپلماسی عمومی و وظایف دولتی بیان شده که اگر تفکیک قوا و شیوههای اجرایی و مدیریتی کشور را به عنوان یک اصل در تقسیم وظایف دولت و مجلس بدانیم عنوانهای گزیده کوچکزاده برای بیان انتقاد بیش از اینکه نقد دولت در راستای نظارت مجلس باشد، توام با فریادهایی بوده که اغراق را به جای واقعیت و جناحینگری را به جای مصلحتاندیشی و منافع ملی برجسته میکند.
سخنگوی دولت در اظهاراتش به صراحت بیان کرده است «همدردیبا هم نوع در انحصار هیچ نقطهای از جهان نیست. با شما مردم کالیفرنیا کهاز خانه و محیط امن زندگی خود جدا شدهاید همدردی میکنیم، با شما کهخانه و داراییهایتان سوخت و ویران شد همدردی میکنیم، با شما که متحملاین آتشسوزی خانمانسوز ناشی از تغییرات آبوهوایی شدید همدردیمیکنیم.»
سخنگوی دولت ادامه داد: «همانگونه که جمعیت هلال احمرجمهوری اسلامی ایران اعلام کرد برای اعزام تیمهای واکنش سریع در اتباعحریق اعلام آمادگی میکنیم و امیدواریم خانههای جهانیان همواره روشن وپر مهر و گرم باشد.»
آنچه که از مفهوم کلی این سیاست دولتی میتوان درک کرد هیچ ارتباطی با مذاکره یا گفتوگو با غرب در سخنان مهاجرانی وجود ندارد و او بر اساس سیاستهای کاملا صریح و شفاف دولت پزشکیان واکنش خود را رسانهای کرده است. مگر نه اینکه مسعود پزشکیان بارها و بارها چه در داخل و چه در سفرهای خارجی خود اصول سیاست ایران در مواجهه بینالمللی را صلح، گفتوگو و بر اساس احترام متقابل دانسته است؟ یک بام و دوهوای برخی نمایندگان نشان میدهد آنها نه تنها وفاق را انحصارگرایانه میپسندند، بلکه در بزنگاههای سیاسی مهم مضمونهای متمایل به رادیکال شدن فضای سیاسی کشور را کوک میکنند.
ریشه عصبانیت کجاست؟
این واکنشها در شرایطی بیان میشود که ریشه دیگری جز اظهارات سخنگوی دولت را دربر دارد. بعد از موافقت رهبر انقلاب با بررسی FATF و پیگیریهایی که کابینه در این زمینه داشته، به نظر میرسد قفل چندین ساله این محدودیت درحال شکستن است. در همین حال رفع فیلترینگ گام به گام دولت در شورای عالی مجازی تا حدودی مردم را به این امید که گشایشهای بیشتری اتفاق خواهد افتاد در حالت انتظار و رصد اوضاع نگه داشته و حتی بیان صریح دستگاه دیپلماسی ایران در زمینه آمادگی برای گفتوگو و رفع تحریمها برخی طیفهای سیاسی را در شرایطی قرار داده است که نه میتوانند سیاستهای کلی و بالادستی در کشور را زیر سوال ببرند و نه دیگر گوش شنوایی برای شنیدن انحصارطلبی آنها در جامعه وجود دارد.
نگرانی مفرط نمایندگان اقلیت در مجلس را میتوان در حملات برنامهریزی شده آنها دید. هفته گذشته محمدتقی نقدعلی نماینده مردم خمینی شهر در مجلس بااشاره به آغاز رسیدگی مجدد دو لایحه پالرمو و CFT کنوانسیون FATF درمجمع تشخیص مصلحت نظام به رئیس مجلس تذکر داد و گفت «وقتی هفتهآینده که مجلس تعطیل است ما به حوزه انتخابیه برویم و برگردیم، آش را باجایش خوردهاند.» رئیس قوه مقننه هم تذکر این نماینده مجلس را خلاف آئیننامه دانست و گفت که موضوع FATF نمیتواند در دستور کار مجلس قراربگیرد و طبق قانون اساسی در اختیار مجمع تشخیص مصلحت نظاماست.
انزوای اجتماعی حامیان محدودیت
آنچه که بیش از گذشته عیان شده، فریادهای بلند و تک صداهایی است که در وضعیت فعلی اقتصادی و اجتماعی کشور به مثابه آوازخوانی است که بدون ارکستر و همراه میخواهد دلانگیز به نظر برسد. این افراد که در سه سال گذشته با عناوینی همچون گرداندن چرخ زندگی مردم بدون مذاکره و رفع تحریم به خود بالیدند امروز در حالی سیاست تکراری خود را پی میگیرند که بدنه اجتماعی آنها جدای از آمارها و دادههای اقتصادی کشور نیست. آنها هم درایران و با همین تنگناها و محدودیتهای ایجاد شده زندگی میکنند.
افزایش فشار بر دهکهای پایین جامعه، کاهش تابآوری مردم در برخورد با تورم و گرانی و سیاستهایی که تا پیش از این دامنه سختیهای معیشتی را افزایش داده، رمق واکنشهای سیاسی افراطی را نیز گرفته است. این گروه در محاسبات خود این خطا را تکرار کردهاند که تزریق تفکرافراطی میتواند جای سفره ومعیشت را در جامعه بگیرد، اشتباهی که نتایج آن را میتوان در کم شدن جمعیت مخالف مذاکره، فیلترینگ و محدودیتهای دیگر هم دید.
آنچه که در هفتههای گذشته نسبت به راهاندازی تجمعات موتوری دیده شد واکنشهای وسیعی داشت؛ اینکه اندک سالاری و اقلیت محوری پاسخگوی آینده نیست. نامه نمایندگان مجلس در مخالفت با FATF که هفته قبل منتشر شد نیز نشان میدهد این گروه نه آیندهنگرانه به مسائل مینگرند و نه منافع ملی را در نظر میگیرند. این فریادها و مخالفتهای تخریبگرانه را باید فریادهای زیر آب تلقی کرد که نه خود آنها را از انزوای امروزشان نجات میدهد و نه به گوش جامعهای میرود که چندین سال متوالی تورم بالای 40 درصد را متحمل شده است.
زمانی میتوان توجیه مناسبی برای ابراز نقدهای مخرب یافت که پاسخ مناسب و شفافی برای این سوال بیابیم: منافع اقلیت در انزوای سیاسی و اجتماعی فعلی چگونه تامین میشود؟
گرچه پاسخهای متعددی برای این سوال وجود دارد، اما مهمترین جواب که در افکارعمومی انعکاس یافته این است که گروهی از جریانهای سیاسی منافع ملی و عمومی را کاملا به فراموشی سپردهاند و منافع خود را با صدای بلند به عنوان منفعت همه معرفی میکنند. اما کاهش واکنشهای مردمی چه در طرفداران و چه در مخالفان تندروی نشان میدهد، دیگر گوشی برای شنیدن فریادهای غیرمعمول وجود ندارد.
انتهای پیام