
روزی که با خون پاک استاد مرتضی مطهری، این شهسوار اندیشه و ایمان، مزین شده و عطر شهادت و علم در فضای ملکوتی آن درهم آمیخته است. چه افتخارآمیز است که نام معلم، با نام بزرگمردی چون مطهری پیوند خورده؛ معلمی که قلمش شمشیری بود در راه حقیقت و جانش، چراغی جاویدان در شبستان علم و آزادی.
آری، معلمی نه حرفهای گذرا، که سرنوشتسازی ابدی است. رسالتی است فراتر از تمامی رسالتها؛ کاری خدایی که فرشتگان نیز در حسرت آن، سر به سجده فرو بردهاند. معلم، بذرآفرین جانهاست؛ باغبانی که با دستانی خسته اما دلهایی روشن، گلستانهای انسانیت را میپروراند. معلم، حماسهسرای خاموشی است که فریادش در جان نسلها طنین میاندازد و اندیشههای نابش تا اعماق تاریخ رسوخ میکند.
امروز، بیش از همیشه، زمان آن رسیده که قدر این رسالت آسمانی را بدانیم. در لحظههایی که جهان در پیچوخم تحولات بیوقفه سرگردان است، زمانی که آیندهی بشریت در گرو تربیت درست نسلهای جوان رقم میخورد، ما باید بیش از هر روز دیگری، با دیدی ژرف، عاشقانه و مسئولانه به مقام معلم و جایگاه معلمی بنگریم.
اما این همه کافی نیست. اکنون، زمان دمیدن روحی تازه در کالبد تعلیم و تربیت فرارسیده است. امروز، نسل جوان معلمان، با بالهای گشوده و دلهایی سرشار از امید و اندیشه، آمادهاند تا پرچم دانایی را از دستان پرمهر پیشینیان بگیرند و آن را بر بلندای تازهای برافرازند. معلمان جوان، با دانش بهروز، درک دقیق نیازهای دانشآموزان، انرژی بیکران و روحیهی جستوجوگری، آمدهاند تا آموزش را از قالبهای کهنه برهانند و تربیتی نوین و پرمغز را بنیان نهند.
فاصلهی سنی کمتر آنان با دانشآموزان، نه تنها دیوارهای خاموش بیگانگی را فرو میریزد، بلکه جویباری از مهر، دوستی و درک متقابل جاری میسازد؛ جویباری که ریشههای جان دانشآموزان را سیراب میکند و آنان را به درختان تناور فردای ایران بدل میسازد. امروز، معلمان جوان، نه تنها آموزگاران علم، که پیشوایان عشق، مهارت و زیستناند.
در هنگامهای که سیاستهای ازدیاد جمعیت افق آینده را روشنتر میخواهد، شغل معلمی باید به عنوان راهبردی بیبدیل در مسیر توسعهی ملی دیده شود. اگر امروز در سرمایهگذاری بر معلمان جوان غفلت ورزیم، فردا با دستانی خالی و قلبی آکنده از پشیمانی خواهیم ماند. اکنون زمان آن است که معلمی نه شغلی محقر، که مسیری مقدس برای ساختن تمدنی نوین دانسته شود؛ تمدنی که ریشه در معرفت دارد و شاخههایش در سپهر فردا گسترده میشود.
معلمان جوان آمدهاند تا تعلیم را از ورطهی روزمرگی برهانند و تربیت را با جان و دل بیاموزند. آنان تربیت را همسنگ تعلیم میبینند؛ به همان اندازه که الفبا میآموزند، عشق، تفکر، خلاقیت و مسئولیت را میکارند. به دستان توانمند اینان است که میتوان آیندهای مطمئن ساخت؛ آیندهای که نه در رؤیا، بلکه در حقیقت، شکوه و سربلندی ایران را تضمین خواهد کرد.
در این بزنگاه تاریخی، با کمال افتخار و سرشار از عشق و احترام، از پیشکسوتان عرصهی علم و ایمان میخواهیم که پرچم را به نسل جوان بسپارند. معلمان نسل دیروز، همچون کوههای استواری که باران و تندباد را تاب آوردهاند، اکنون باید با فرزانگی و مهر، جایشان را به جوانانی بدهند که با روحی تازه، گام در این میدان مقدس نهادهاند. نه از سر بیوفایی، بلکه از سر دانایی.
آنچه امروز میخواهیم، ادامهی همان راهی است که معلمان دیروز آغاز کردهاند؛ اما با نیرویی نو، با پرچمی برافراشتهتر، با گامی استوارتر. معلمان جوان، میراثداران شرافت و دانش نسلهای پیشیناند؛ جانشینانی که با عزمی راسخ و دلی آکنده از عشق، آمدهاند تا راه را نه تنها ادامه دهند، بلکه از نو بسازند، از نو بیافرینند و ایران را بر قلههای بلندتری بنشانند.
باشد که این سپیدهدم نو، با همت جوانان فرهیخته و با حمایت و راهنمایی بزرگان خردمند، به طلوع خورشیدی بدل شود که پرتوهایش تا دورترین کرانههای آینده بتابد و خاک پاک این سرزمین را دوباره سبز و سربلند کند.
*حسین زوارزاده