
به گزارش خبرگزاری برنا، در سالهای اخیر، قفقاز جنوبی به یکی از پررقابتترین کانونهای ژئوپلیتیکی میان قدرتهای منطقهای و جهانی تبدیل شده است؛ منطقهای که تحولات آن نه تنها در توازنهای محلی، بلکه در معادلات بزرگتر انرژی، حملونقل و امنیتی نیز تأثیرگذار است. در این میان، جمهوری اسلامی ایران که از دیرباز پیوندهای تاریخی، فرهنگی و اقتصادی عمیقی با قفقاز داشته، در پی آن است تا جایگاه راهبردی خود را در این عرصه متحول و پرشتاب تقویت کند. سفر مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، به جمهوری آذربایجان را باید در چارچوب این راهبرد جدید تحلیل کرد؛ سفری که نه صرفاً یک دیدار دیپلماتیک، بلکه نشانهای از عزم تهران برای کنشگری فعال در تحولات آینده این منطقه حساس است.
تاکید بر اشتراکات فرهنگی
پزشکیان پیش از ترک تهران با تأکید بر جنبههای اقتصادی این سفر اظهار داشت: «دنبال گسترش روابط ایران و آذربایجان هستیم» و افزود: «فرصتها و زمینههای خوبی برای همکاری با جمهوری آذربایجان داریم». این دو جمله، گویای تمرکز اصلی دیپلماسی ایران بر بهرهگیری از ظرفیتهای اقتصادی و زیرساختی مشترک است.
پزشکیان با زبانی صمیمی در گفتوگویی تصریح کرد: «آذربایجان را از خودمان میدانیم و مرزها بیاهمیت است». او همچنین با تأکید بر اشتراکات تاریخی، خاطرنشان ساخت: «ایران سرزمین دوم آذریهاست و هیچگاه احساس غربت نسبت به جمهوری آذربایجان نداریم». این مواضع، بیانگر استفاده هدفمند تهران از اشتراکات فرهنگی برای نزدیکی بیشتر با کشور همسایه است که در سالهای اخیر صحنه رقابتهای سیاسی و اقتصادی در منطقه است.
ایفای نقش فعال در تحولات
با این حال، اهمیت این سفر فراتر از ابعاد فرهنگی و اقتصادی است. حضور پزشکیان در باکو، پس از آخرین سفر شهید رئیسی در سال گذشته، باید به مثابه بخشی از بازتعریف سیاست خارجی ایران در قفقاز جنوبی درک شود. در شرایطی که این منطقه به میدان رقابت شدید بازیگران منطقهای و فرامنطقهای بدل شده، ایفای نقش فعال از سوی تهران به یک ضرورت استراتژیک تبدیل شده است.
تحولات بنیادین پس از بحران قرهباغ و تغییر توازن به سود باکو، ساختارهای سنتی منطقه را متحول کرده و دیپلماسی فرهنگی و اقتصادی را به ضرورتی متقابل برای تهران و باکو تبدیل کرده است.
در این چارچوب، سفر پزشکیان حامل چند پیام کلیدی بود: نخست، تأکید بر اراده تهران برای جلوگیری از انزوای ژئوپلیتیکی در قفقاز. ایران بهخوبی دریافته است که در برابر پروژههای ترانزیتی جدید — از جمله کریدور زنگزور و طرحهای غربی برای دور زدن مسیرهای سنتی — باید جایگاه راهبردی خود را حفظ کند. تقویت پروژههای مشترک در حوزه حملونقل و انرژی، تلاشی هدفمند برای تثبیت نقش ایران در نقشه جدید ترانزیتی منطقه است.
دوم، رویکرد واقعبینانه دیپلماسی همسایگی. پزشکیان با گفتوگوهای نزدیک و طرح پروژههای اقتصادی مشترک، در پی ترسیم خطوط جدید همکاری با همسایه شمالی ایران است. تأکید او بر توسعه زیرساختهای حملونقل، تجارت و همکاریهای اقتصادی، نشاندهنده رویکردی است که میکوشد ایران را به بازیگری محوری در طراحی نقشههای ترانزیتی و ایجاد گشایشهای اقتصادی منطقه تبدیل کند. این انتخابی هوشمندانه است، چرا که قفقاز جدید عمدتاً حول پروژههای اتصال و انرژی بازتعریف میشود، و هر کشوری که نقش مؤثرتری در این پروژهها ایفا کند، آینده بهتری برای خود رقم خواهد زد.
کلید ایرانی توسعه برای باکو
از همین رو، این سفر را باید نشانهای از تحول در گفتمان سیاست خارجی ایران نیز دانست. پزشکیان تلاش کرد پیام تعامل فعال را با زبان منافع متقابل و همکاریهای عملی منتقل کند. در جهانی که ژئوپلیتیک سنتی به تدریج جای خود را به رقابتهای ترانزیتی، انرژیمحور و فناورانه میدهد، حضور مؤثر در معادلات منطقهای نیازمند ابتکار عملهای متنوع و تکیه بر اشتراکات فرهنگی، تاریخی و اقتصادی است. این رویکرد را میتوان در سخنان پزشکیان مشاهده کرد؛ وی پیش از سفر تصریح کرد:
«در حاشیه این سفر، تجار، دانشگاهیان و صنعتگران ما با همتایان خود گفتوگو دارند. تلاش میکنیم ارتباطات خود با کشور آذربایجان را گسترش دهیم. در موضوع ارتباط با آذربایجان، تنها بحث همسایگی مطرح نیست؛ برادران و خواهران ما در دو طرف مرز خاطرات قدیمی دارند. ارتباط ما با آذربایجان تاریخی و فرهنگی عمیقی است. امیدواریم این سفر موجب گسترش روابط دو کشور شود. ما آمادگی انتقال تجارب خود و سرمایهگذاریهای مشترک اقتصادی و تجاری را داریم.»
از زاویه باکو هم روشن است که همکاری با ایران فقط یک انتخاب سیاسی نیست بلکه یک نیاز واقعی است. اتصال به مسیرهای حملونقل ایران، دسترسی به بازارهای بزرگتر و کاهش وابستگی صرف به ترکیه و روسیه، منافعی است که آذربایجان نمیتواند به سادگی از آن چشم بپوشد. همین واقعیت باعث شد که فضای سفر پزشکیان، فضای گفتوگوهای جدی و اراده برای یافتن راهحلهای مشترک باشد.
به طور کلی، سفر پزشکیان به باکو را باید نقطه عزیمت یک استراتژی جدید در قفقاز دانست؛ سیاستی که بر فهم عمیقتر از تحولات محیطی، شناخت دقیقتر از منافع و تهدیدات، و تلاش برای پیوند زدن دیپلماسی اقتصادی به ژئوپلیتیک امنیتی استوار است. استمرار این مسیر میتواند ایران را از بازیگری واکنشی به کنشگری تعیینکننده در معادلات قفقاز بدل سازد، مشروط به آنکه انعطاف، ابتکار و هوشیاری استراتژیک در سیاستهای آینده دو طرف نیز حفظ شود.
انتهای پیام/