دستش را به سمتت دراز میکرد و میگفت: «به من بینوا کمک کنید، سه تا بچهام بیسر پناه موندن، هیچی برای خوردن نداریم، شوهرم مریضی لاعلاج گرفته. دعا میکنم به هر چی دلت میخواد برسی. غم نبینی تو زندگیت.» اینها سخنان گدای دیروز بود. هر چند که نسل این گدایان هنوز هست اما بدبینی که مردم نسبت به آنها پیدا کردهاند باعث شده است که متکدیان روشهای جدید برای دریافت کمک به کار بگیرند. روشهایی که حتی در مورد گذاشتن اسم «تکدیگری» روی آنها اتفاقنظر وجود ندارد. نوازندگان موسیقی خیابانی، باندهای تکدیگری و نسخه به دستها تنها نمونههای کوچکی از متکدیان جدید هستند.
ساز گدایی را خوش مینوازند
حوالی میدان ونک نشستهاند. قبل از اینکه صدای گیتارشان جلب توجه کند ظاهر خاص و عجیبشان نگاه عابران را به طرف آنها میکشاند. جعبه گیتار تبدیل به کاسه گدایی شده است. مردمی که از آنجا رد میشوند هر کدام مبلغی که چندان هم کم نیست در جعبه میاندازند. مهران گیتار میزند و سامان خواننده است. مهران 28 سال و سامان 27 سال سن دارد. آنها به آرمان میگویند: «ما میخواهیم آزمایش کنیم ببینیم مردم چه نوع آهنگهایی را دوست دارند و بعد بهطور رسمی شروع به کار کنیم و آلبوم منتشر کنیم.
در کنار این تست سلیقه مردم، پولی هم جمع میکنیم که با آن بتوانیم زندگیمان را بگذرانیم». وقتی از آنها در مورد درآمدشان سؤال میکنم، میگویند: «رقم زیادی نیست و هدف ما کلا چیز دیگری است». اما یک نگاه گذری به پولهایی که در جعبه گیتار است گواه چیز دیگری است. ظاهرا این رقم ناچیزی که از آن سخن میگویند چندان هم ناچیز نیست. اما نکته جالبتر در این زمینه حرفی است که یکی از عابران حوالی میدان ونک میزند. فرشید 30 ساله به «آرمان» میگوید: «من این دو نفر را میشناسم. اینها سه ماهی است که حوالی میدان ونک آهنگ میزنند. قبلا مرکز شهر این کار را میکردند و مطمئنم قبل آن هم این کار را یک جای دیگر میکردند. فقط این دو نفر نیستند کلی از این افراد این حوالی هستند».
شکلگیری باندهای تکدیگری
شکلگیری باندهای تکدیگری از جمله روشهای مدرن است که معمولا از زنان و کودکان برای جلب ترحم مردم استفاده میکنند. اینکه 25 درصد از متکدیان زن هستند و سن تکدیگری رو به کاهش است به خوبی نشان دهنده این واقعیت است. دادن فال، آدامس و لواشک دست این افراد ارتباط آنها را با تکدیگری کمرنگ میکند. اما در واقعیت فروش این اقلام ریز که معمولا با کمکهایی چند برابر قیمت جنس از طرف مردم همراه هستند نیز نوعی تکدیگری است. گوشه خیابان، مترو و اتوبوس به راحتی میتوان این افراد را دید.
صدای کودکانهاش که میگوید: «خانمهای محترم آدامس دارم. دونهای هزار هر کی میخواد بگه براش بیارم» از چند واگن آن طرفتر به گوش میرسد و باعث برگشتن نگاه خیلی از مسافرها به آن سمت میشود. زهرای نیم وجبی حتی سنش را نمیداند. ظاهر نامرتبی دارد و صورت بیرمقش به خوبی خستگیاش را نشان میدهد. کمتر از پنج سال سن دارد. او میگوید: «من، خواهرم و مامانم فروشنده مترو هستیم. خواهرم فال میفروشه، مامانم هم جوراب. بعضی وقتام یه چیزای دیگهای میفروشیم. خواهرم از من بزرگتره. من با خواهرم مترو میام. صبحها با هم میایم و شبا هم برمیگردیم.» معصومه خواهر هشت ساله زهراست. بزرگترین آرزوی دختر فالفروش این است که مدرسه برود ولی مادرش به او اجازه نمیدهد. آنها مجبور هستند که هر روز صبح تا غروب در مترو فروشندگی کنند. خیلی از زنانی که در واگن مخصوص زنان مترو هستند رقمی چند برابر مبلغ فال و آدامس به آنها میدهند. خیلی از افراد هم بدون خرید جنس به آنها کمک میکنند. آمارها نشان میدهند که بیش از 30 درصد این متکدیان به صورت فامیلی و خانوادگی کار میکنند.
متکدیهای نسخه به دست
اما نوع دیگری از تکدیگری مدرن که معمولا اطراف بیمارستانها رواج دارد، متفاوتتر است. دست این متکدیان جواب آزمایش یا سونوگرافی، نسخه پزشک و... است و میگویند که پول خرید دارو و هزینه درمان را ندارند. «من گدا نیستم ولی...» این جمله را از زبان خیلی از این افراد میتوان شنید. یک عدهای هم که پول رفتن به شهرستان را ندارند و فقط دنبال پول برای برگشت به شهر خود هستند. معلوم نیست که این شهرستان کجاست که یک هفته تکدیگری با درآمد روزانه حداقل 300 یا 400 هزار تومان هم هزینه رفتن به آنجا را جور نمی کند!
تکدیگری هم پیشرفت کرده است
یک جامعهشناس در مورد شیوههای نوین تکدیگری میگوید: همه چیز در جامعه پیشرفت میکند. این روزها تکدیگری هم شامل این ماجرا شده و صورتهای جدیدی پیدا کرده است. در شیوه تکدیگری قدیمی سائل را داشتیم که با سماجت از افراد کمک میخواست. امیر محمود حریرچی ادامه میدهد: با توجه به نگاههای منفی که نسبت به این افراد در جامعه شکل گرفته و اعتقاد بر این است که آنها درآمدهای میلیونی دارند دیگر کمتر کسی به آنها کمک میکند. به همین دلیل روشهای جدید تکدیگری در جامعه شکل گرفتند.
در مورد این روشهای جدید نگاه منفی کمتر است زیرا افراد معتقدند مثلا کسی که آهنگی را مینوازد میخواهد دل مردم را شاد کند و هنرش را عرضه میکند. او میافزاید: وقتی در این شیوههای جدید از بچهها استفاده میشود افراد فکر میکنند با کمک کردن به آنها مبلغی برای بهبود وضعیت پوشش، تغذیه و آموزش آنها کمک کردهاند و حس نمیکنند که این بچهها گدایی میکنند و از عواطف آنها سوءاستفاده میشود. او تصریح میکند: در این روشهای جدید فرد خود را گدا نمیداند و میگوید من فروشنده هستم و از سوی دیگر نوع فعالیت این افراد به گونهای است که به عموم این حس را که این افراد گدا هستند، نمیدهد.
حریرچی میگوید: برای ساماندهی این افراد یک سری اقدامات اساسی لازم است. باید وضعیت کودکان کار را که عمل بسیاری از آنها تکدیگری است با روشهای درست ساماندهی کرد. از سوی دیگر، باید بدانیم که عامل اصلی فساد و آسیبهای اجتماعی در جامعه فقر است. با ریشهکنی فقر در جامعه بهانه خیلی از این افراد که شغلی نداریم و به همین دلیل مجبور به تکدیگری شدهایم از آنها گرفته میشود. او ادامه میدهد: عدهای از این افراد هم واقعا نیازمند هستند و باید برای رفع مشکلات آنها تلاشهای لازم در جامعه بین سازمانهای دولتی و غیردولتی صورت بگیرد.