به گزارش خبرگزاری برنا، مراسم رونمایی از «عارفِ شیدا» جدیدترین آلبوم «صدیق تعریف» با حضور چهرههای سرشناس سینما، تئاتر، فرهنگ و هنر کشور، از جمله؛ دکتر «جواد مجابی»، «سیدعلی صالحی»، «کامبیز درمبخش»، «رضا کیانیان»، «فاطمه معتمدآریا»، «سهل محمودی»، دکتر «محمدرضا خاکی»، «احمد طالبینژاد»، «امیرحسین چهلتن»، «علی بهبهانی»، سید «علیرضا میرعلینقی»، «پویان بیگلر»، «بهاره رهنما»، «امیرحسین امیرجلالی»، و ... با اجرای «اصغر همت» بازیگر سرشناس تئاتر در نشر ثالث برگزار شد.
علیرضا میرعلینقی: «عارفِ شیدا» نتیجه 30 سال تجربه «صدیق تعریف» است
سید «علیرضا میرعلینقی» محقق، مورخ و پژوهشگر موسیقی، در مورد آلبوم «عارفِ شیدا» گفت: در این 28 سالی که افتخار آشنایی با آقای تعریف را داشتهام؛ موقعیتی استثنایی را ایشان با لطف در اختیار من قرار میدادند و همیشه جزو نخستین شنوندگان آثار ایشان پیش از انتشار بودم. به نظرم باید 12 اثر ایشان را در یک کفه و این اثر ایشان را در کفه دیگر بگذاریم. به عنوان یک منتقد موسیقی برایم مهم است که آیا آقای تعریف میتوانند از این هم پختهتر بشوند یا نه؟
وی همچنین گفت: روش برخورد تألیفی «صدیق تعریف» نه به معنی تألیف کل اثر بلکه به عنوان نقش مؤلف ـ مجری یعنی مجری که اجراکننده صرف و مو به مو به صورت عادی نیست؛ بلکه با اتکا به تجربه و بینشی است که سالها کار در این نوع ژانر موسیقی مورد علاقه خودشان کار کردند که این جزو اختیاراتشان شده است میتوانند دست به تصرفات عالمانهای بزنند و کار را دلنشینتر بکند و این البته منحصر به آلبوم «عارفِ شیدا» نیست و از آلبوم «شیدایی» این کار تألیفی بر روی اکثر آثار ایشان انجام شده است. یعنی من آقای تعریف را جزو معدود خوانندگان 30 سال اخیر بدانم که همیشه نقش خواننده ـ مألف را داشتهاند و در عین حال مستقلاً آثار آوازی نیز آفریدهاند.
این منتقد موسیقی در ادامه افزود: ایشان نقش خلاقانه در دخل و تصرف عالمانه به صورت دستکاریهای ظریف و ارتقادهنده در ساختار ملودیهای کلاسیک ایرانی دارند و این چیزی است که قبل از همه، اهل فن درک میکردند، بعد دوستان، منتقدان و بعداً شاگردان ایشان، در حالیکه بایستی واقعاً برعکس این باشد و این را در حجب و ذات درویشی آقای تعریف میدانم. تعدادی از بهترین خوانندگان فعلی متولدین دهه 50 جزو شاگردان ایشان هستند. در واقع آن تألیف خلاقانه در ارائه گوشههاست که دقیقاً مثل ردیف نیست؛ ردیف هست ولی کلیشه تکراری نیست و این تصرفات بخشی از آن در ساختار محوری نغمهها و بخش دیگر آن در تحریرهای خاص است که ایشان به شخصه صاحب یکسری تحریرهای ریز مسلسلوار هستند که شهره خاص و عام است. بخش دیگر نیز نقش تألیفی آقای تعریف در دخل و تصرف خاص ایشان در ساختار تصنیفهاست.
درک بسیار خوبی تعریف از شعر فارسی در رابطه با آواز
این پژوهشگر موسیقی ایران در ادامه تأکید کرد: مؤلفه آواز ایشان در بخش غیرشعری موسیقیت آواز مطرح میشود تحریرهای ایشان است و دوم درک بسیار خوبی که ایشان در شعر فارسی در رابطه با آواز دارند. یک بخش آن بدین خاطر است که ایشان سالهای سال با بهترین شعرای معاصر معاشرت داشتند و درک شعر را نه فقط از راه خواندن متن مکتوب بلکه از راه معاشرت طلبهوار و کنجکاوانه با بزرگترین شعرای شعر فارسی یاد گرفتند، از جمله آنان میتوان از بزرگ بانوی شعر فارسی «سیمین بهبهانی» نام برد. درکی که آقای تعریف از شعر فارسی دارند اگر نگویم بین خوانندگان امروز نایاب است واقعاً بایستی بگوییم کمیاب است و متأسفانه نسل به نسل درک این ارتباط متقابل خواننده آواز با روح شعر فارسی کمتر میشود.
وی افزود: آلبوم «عارفِ شیدا» نتیجه 30 سال تجربه آقای تعریف است که در بسیاری از نقاط به اوج خیلی خوبی رسیدهاند. تصانیف عارف از یک ملودی واحد و چند بخش تشکیل شده است؛ بند اول معمولاً تشبیه و وصف بهار، طبیعت و یار و ... است و بخشهای بعدی نیز سیاسی است و به اصطلاح آن تعهد اجتماعی عارف را نشان میدهد. در اینجا بنا به خواست آقای تعریف برگی انتخاب شده است که اشارات و کنایات مستقیمی به اوضاع نابسامان اجتماع ایران عصر مشروطیت است و بسیار جالب انتخاب شده است و نافذ به ذهن مینشیند.
سید «علیرضا میرعلینقی» در پایان سخنانش اظهار داشت: «پویان بیگلر» با ساز تار در آلبوم «عارفِ شیدا» از صفحات قدیمی سالهای 1303 تا 1306 تار استاد «مرتضی نیداوود» را از نو و خیلی زیبا نواختهاند و یکی از صفحات استاد نیداوود در طول این سالها نواخته نشده بود و ایشان دوباره نواختند و فوقالعاده حس و حال آن دوره
موسیقیایی را در ذهن شنونده زنده میکند.
صدیق تعریف: آبشخور ذهنی من همان آبشخوری است که در گروه شیدا و عارف شروع شد
در ادامه این نشست «صدیق تعریف» در مورد آلبوم «عارفِ شیدا» گفت: «پویان بیگلر» را از زمانی که 16 سال بیشتر نداشت میشناسم و جزو کسانی است که آینده درخشانی را میشود برایشان پیشبینی کرد؛ چرا که فهم و درکشان از موسیقی ادامه تفکری است که خود شخصاً سالهاست در واقع از زمانی که موسیقی را جدی شروع کردم به آن معتقد هستم. همان راهی است که گروه شیدا و عارف رفتند؛ آبشخور ذهنی بنده و همان کسانی که در گروه شیدا و عارف با حضور بزرگانی مثل؛ شادروان «محمدرضا لطفی»، «پرویز مشکاتیان» که جزو ذخایر بزرگ ملی کشورمان بودند و متأسفانه از دست رفتند و همچنین «حسین علیزاده» و دیگر کسانی که در این گروهها بودند. آبشخور ذهنی من در حوزه موسیقی همان آبشخوری است که در گروه شیدا و بخصوص «محمدرضا لطفی» از سال 54 شروع شد. وی همچنین گفت: برداشت من این است که آقای بیگلر هم ادامهدهنده همان تفکر است؛ تفکری که به گذشته و آینده در واقع حلقههایی که به همدیگر پیوند دارند معتقد است و بنده هم به آن معتقد هستم، همه ما این درسها را از بزرگانی مثل لطفی آموخته ایم.
تعریف در ادامه افزود: آقای بیگلر پیشتر از اینها اجرای چند کار را به من پیشنهاد کردند که سرانجام قرعه به نام «عارفِ شیدا» زده شد. وی چند تصنیف اجرا نشده از «عارف قزوینی» را با اجرای گروه جوان «نیداوود» که به صورت آنسامبل اجرا و آماده کرده بود به من پیشنهاد کرد. اجرای پاکیزه و یکدست و با احساس بود که بالاخره کار، بعد از چند ماه به سامان رسید.
وی افزود: امروزه روز، عموماً آثاری که به بازار عرضه میشود؛ تک تک نوازندهها بدون اینکه حتی در پارهای اوقات همدیگر را ببیند، جدا جدا در استودیو مینوازند و بعداً این اجراهای تک تک، روی همدیگر میکس میشود و خواننده هم جدا از گرو روی آن میخواند تا کار خیلی سریع به بازار عرضه شود. در حالیکه در اجرای آنسامبل گروه، بعد از ماهها تمرین به طور همزمان در استودیو حاضر میشوند و کار همزمان به طور دسته جمعی اجرا و ضبط میگردد.
این خواننده در ادامه اظهار داشت: خوشبختانه آقای بیگلر با نگرشی که دارند این تصانیف را چند ماه با یک گروه جوان بسیار علاقمند با صبر و حوصله تمرین کرده و آن را به صورت آنسامبل ضبط کردند و من از آن بیخبر بودم؛ بعداً متوجه شدم همه این تصانیف به شکل چپ کوک ضبط شده است؛ علیرغم چپ کوک بودن آن، عزمم را جزم کردم و آنها را با تمام وجود در همان گام و همان پرده اجرا کردم و از نتیجه کار بسیار راضی هستم. روزها و شبها کار را مینیاتوری به جلو بردیم و حتی برای یک ویرگول هم کم نگذاشتیم و نتیجهاش کاری است که امروز شما میشنوید.
این استاد آواز در بخش دیگری از سخنانش تأکید کرد: در مورد تصنیف «ترکِ چشم» که آقای میرعلینقی هم به آن اشاره داشتند باید بگویم که این تصنیف را میشود با شعر «از کفم رها» هم خواند؛ چرا که وزن شعر و سیلابهای آن کاملاً منطبق با شعر «ترکِ چشم» است که امروز بر روی این تصنیف خواندهام. کما اینکه در استودیو قصد داشتم اجرایی هم با شعر «از کفم رها» اجرا کنم.
وی همچنین گفت: همانطور که آقای میرعلینقی لطف کردند به آن اشاره کردند به هر صورت از کاری که انجام دادهام راضیام؛ کاری است شسته رفته که با وسواس بسیار دقیق و لازم به سامان و سرانجام رسیده است.
«صدیق تعریف» خواننده آلبوم «عارفِ شیدا» در پایان سخنانش گفت: این آلبوم به مناسبت هشتادُمین سال درگذشت «عارف قزوینی» و یادمان جنبش مشروطه آماده شده است و برایم بسیار حائز اهمیت است؛ عارف از نادر آهنگسازان و ترانه سرایانی است که تمام دریافتهای شخصی و احساسات فردی خود را با مسائل اجتماعی و سیاسی در نهایت زیبایی و تبحر و تسلط و هنرمندانه به همدیگر پیوند میزند؛ تصنیف «تا رُخت» مصداق و مثال بارز و روشن این نظر است.
اصغر همت: محمدرضا لطفی میگفت صدیق تعریف نفوذی تئاتر در موسیقی است
«اصغر همت» بازیگر سرشناس تئاتر که مجری این نشست را برعهده داشت در مورد «صدیق تعریف» گفت: همیشه به سیر تکوینی هنرمند اعتقاد دارم و در مرحله دوم این سیر، با استاد تعریف هم کلام شدم. علاقه و استعداد، دوران تقلید، آموزش، تمرین و ممارست در آموزش، و واقعاً شاهد بودم تلمذ ایشان در محضر «محمود کریمی»، «رضوی سروستانی»، استاد «ناصحپور»، استاد «علیاصغر بهاری» و هیچ وقت این تلاشها یادم نمیرود. به سادگی ایشان به این درجه نرسیدهاند و به آن مهارت که مرحله پنجم و بعد مرحله خلاقیت که خاص یک هنرمند است.
وی همچنین گفت: اما مهمترین وجهی که من برای دوست عزیزم «صدیق تعریف» قائل هستم و آن بند هفتم هست که تعهد و انشاءالله ماندگاری است. تعهدی که ایشان دارند مثالزدنی است و در صحبتهایی که در مورد هشتادُمین سال درگذشت «عارف قزوینی» و یادمان جنبش مشروطه داشتند؛ و در شعرهایی که انتخاب کردند این تعهد کاملاً مشخص است. ضمن اینکه به قول معروف «محمدرضا لطفی» که حق بزرگی بر موسیقی ما و «صدیق تعریف» دارد و گویا به مزاح و شوخی میگفت که؛ مواظب این تعریف باشید او نفوذی تئاتر در موسیقی است. و این واقعیت دارد که آقای تعریف دانشآموخته تئاتر هستند. و در تئاتر درک کلام خیلی مهم است و لازمه هر کسی که در عالم موسیقی سیر میکند درک کلام است و این بحث اصلی در عالم تئاتر است که «صدیق تعریف» عزیز از آن بهره بردهاند.
جواد مجابی: تعریف تازهای که «تعریف» از عارف ارائه داده محتاج هیچ گونه تعارفی نیست
دکتر «جواد مجابی» شاعر، نقاش، محقق و پژوهشگر در ادامه این نشست در مورد «عارف قزوینی» گفت: در موسیقی ایرانی خیلی اهمیت دارد که ما چطور میخوانیم، از که میخوانیم و چه میخوانیم. برای اینکه شعر اهمیت زیادی در موسیقی ایرانی دارد؛ بنابراین تأکید روی شعر همیشه به غنای آوازی ما کمک کرده است. آنچه که در آلبوم «عارفِ شیدا» توجه من را جلب کرد و برای من ستایش انگیز بود انتخاب بسیار دقیق از کارهای عارف بود؛ مخصوصاً دوره نخستین ایشان که بیشتر شکل حماسی دارد.
وی همچنین گفت: در فرهنگ ایران یک رسم زیبا بوده است که افراد یک تجربه را شروع میکنند و این تجربه به وسیله دیگران یا تکرار میشود و یا بازخوانی میشود و همواره به قصد تکمیل این کار انجام میگیرد نه به قصد تکرار. بنابراین این سنتی که مثلاً سنایی یک تمثیلی را میآرود و عطار این تمثیل را گسترش میدهد و بعداً مولوی آن را باز میکند و در ادامه شاعر دیگری میآید و جزئیات دیگری به آن اشاره میکند و این نه به معنای تقلید و یا تکرار نیست بلکه به معنای تکامل یک اثر و کار و بازآفرینی است و در موسیقی ایرانی هنوز هم این قضیه خوشبختانه ادامه دارد و سنت بسیار خوبی است.
«صدیق تعریف» شکل تکاملی از اجراهای عارف بهدست میدهند که امر مغتنمی است
این محقق و پژوهشگر در ادامه افزود: همانطور که میدانید بعد از عارف، عده زیادی آواز خواندهاند و کسانی که ترانههای ایشان را خواندهاند میتوان به؛ «الهه»، «مرضیه»، «پروین»، «سیما بینا»، «عبدالوهاب شهیدی»، «شجریان» و کسان دیگر اشاره کرد که همه اینها تجربههای متنوعی را در زمینه کارهای عارف داشتهاند و هر کدام سعی کردهاند که گوشهای از جامعیتی که در این ترانهها بوده است را آشکار کنند و تقریباً با آلبوم «عارفِ شیدا» که من شنیدم به یک مرحله تکاملی رسیده است. یعنی در واقع آقای تعریف با احاطهای که بر بسیاری از این اجراها داشتند و با نگاه دقیقی که از لحاظ جامعه شناسی و فرهنگی به مسائل این تصنیفها داشتند توانسته اند یک شکل تکاملی از اجراها به دست بدهند که به گمان من امر مغتنمی است.
وی افزود: بایستی خواننده آگاه باشد که از چه کسی میخواند و چی میخواند و چگونه با آن اثر روبرو میشود؛ اگر آدم به فضای آن دوران به لحاظ اجتماعی، فرهنگی و ادبی اشراف نداشته باشد و نداند که عارف کی هست و چکار کرده است و در کجای تاریخ ما قرار دارد و بعد در کجای موسیقی ما قرار دارد؛ که قبل از آن و بعد از آن چگونه تداوم دارد، طبیعتاً کارش ناقص خواهد بود. در واقع نوعی هنرنمایی خواهد بود که در نوع خودش اهمیت دارد ولی این کار فرهنگی نیست؛ کار فرهنگی موقعی است که بجز قدرت آوازی و ظرافت و ... با یک آگاهی و بینش با یک اثر هنری روبرو میشویم مخصوصاً وقتی که ما میخواهیم بازآفرینی بکنیم و لوحهای را از قدیم به زمان حاضر منتقل کنیم و روی زمان حاضر تأثیر بگذاریم.
تأثیرگذاری بر شنوندگان جوان امروز
«جواد مجابی» در بخش دیگری از سخنانش گفت: آنچه که در آلبوم «عارفِ شیدا» انتخاب شده است چیزهایی است که در شنوندگان جوان امروز ما تأثیرگذار باشد. بعضی از کارهای عارف است که شاید الان جالب نباشد ولی مثلاً «تا رُخت مقید نقاب است...» اصلاً علاوه بر اینکه خود آن مضمون مسئله حادی است و همیشه مسئله ما بوده است اجرای خیلی خوب و در شرایط مناسب تکرار کردن یک مسئله اجتماعی است که اهمیت دارد و یا چند کار دیگر. وقتی که مثلاً اولین ترانهای که آقای تعریف میخوانند و عارف در 18 سالگی آن را سروده است شاید اندکی رمانتیک است و فقط نمونهای از کار داده شده است. ولی بعضی از این کارها مثل؛ «مارش خون» یا «تا رُخت» که آقای تعریف عنوان قشنگ «ریشه در خاک» را برایش انتخاب کرده است و ... کارهای سنجیدهای است و اشاره میکنم که به چه دلیل این کارها اهمیت دارد.
وی در ادامه افزود: «عارف قزوینی» دو دروه مشخص دارد؛ به عنوان یک مرد آرمانگرای سیاسی و در عین حال هنرمندی که کار خودش را خیلی خوب بلد است نمونه کامل یک «گوسان». همانطور که میدانید «گوسان» در دوره ساسانی شاعر و آوازهخوان و نوازنده یکی بوده است. برای همین عده زیادی میگویند شعرای قبل از اسلام ما کی بوده است در واقع «رامتین»، «سرکِش»، «باربد» و «نکیسا» اینها همه شعرای معروف ما هستند که در عین حال دستی بر موسیقی داشتند و آواز میخواندند و ادامه این سنت هست که به رودکی میرسد که میگوید: رودکی چنگ برگرفت و نواخت/ باده انداز، کو سرود انداخت...، یا مثلاً تا به حافظ میرسد که میگوید: «مرید حافظ خوش لهجه خوش آوازم...» و یا سعدی که مرتب راجع به موسیقی حرف میزند. و یا مولوی که اصلاً بدون «ابوبکر ربابی» اموراتش نمیگذشت و شعر نمیگفت و او بود که حضور داشت و با نغمات رباب بود که مولوی سرحال میشد و شروع به سرودن شعرهایی میکرد که از ذهنش سرریز کرده است.
دکتر مجابی در بخشی دیگری از سخنانش تصریح کرد: به هر حال گوسانها نمونههای خیلی خوبی هستند که الان هم بخشی از آنها در «بخشیها» و «عاشیقها» ادامه دارد و این نمونه کاملی که در ذهن ما هست و دسترسی به آن داریم «عارف قزوینی» است. عارف کسی است که شاعر خیلی خوبی است، ساز خیلی خوبی میزند، خودش آواز میخواند، خوش خط است و در عین حال به عنوان یک آدم علاقمند به مسائل اجتماعی درست موقعی که مشروطه شکل میگیرد وارد عرصه اجتماعی میشود و به مسائلی میپردازد که آن مسائل حاد است و فوریت دارد.
اولین کسی که در ایران کنسرت برگزار کرده عارف بوده است
وی افرود: برای نمونه؛ کنسرت اجرا کردن، اولین کسی که در ایران کنسرت برگزار کرده عارف بوده است و بعداً درویش خان در یک محفل کوچکتری این کار را انجام می دهد. یا مثلاً عارف بوده که مرتب در «تئاتر باقراف» و ... کنسرت میگذاشت و در هر مسئله اجتماعی مهمی که در آن دوره اتفاق میافتاد واکنش نشان میداد. در مورد حمله ترکها به اینجا، در مورد مسئله تجزیه ایران، پایمال شدن خون جوانان وطن و در تمام این زمینهها دقیقاً مثل یک روزنامهنگار به اضافه مورخ توانسته سریع و به موقع عمل بکند و در واقع با یک رسانه قوی که کنسرتهایش باشد مسائل را حل کند.
این پژوهشگر با اشاره به سفر «عارف قزوینی» به آذربایجان گفت: حتی موقعی که یک نقاری بین عارف و آذربایجانیها پیدا شده بود؛ عارف گفته بود که از زبان ترکی به زبان فارسی روی بیاورید و آنها از این گفته رنجیده بودند؛ رفته بود آذربایجان و در آنجا کنسرت اجرا کرده بود و حرف خودش را زده و هم معذرت خواسته و هم اینکه توضیح داده است که به چه دلیلی این کار را میکند. یا مسائلی از این دست نشان میدهد که چقدر به مسائل اجتماعی و سیاسی نسل خودش علاقمند بوده است.
اجرای تصنیف سیاسی در تفلیس
وی افزود: یادم میآید دوامی خاطره ای تعریف میکرد در مورد همین مسئله سیاسی بودن عارف، میگفت که با درویش خان و ... میرفتیم تفلیس که برنامه ضبط کنیم و عارف به کاروان ما آمد و گفت من یک خواهش دارم این ماجرای تصنیف «شستر» را اگر می شود شما اجرا کنید. می گفت ما رفتیم آنجا و گفتم که ما میخواهیم این کار را بکنیم که درویش خان گفت نه، این آدم سیاسی است و ما کار سیاسی اجرا نمیکنیم؛ ما اینجا آمدهایم کارهایی اجرا بکنیم که خلایق خوششان بیاید، گفتم که ایشان خیلی از من خواهش کرد و این قضیه برایش مهم است. به هر حال دوامی میگفت که من کارهای خودمان را خواندم و وقتی که اواخر برنامه بود ناگهان این ترانه عارف را خواندم؛ «مگذارید که میهمان زسر خوان برود»، وقتی که برنامه تمام شد درویش خان با چنان ضربهای به تارش زد که پوستش پاره شد و سیمش گسیخته شد و گفت صد دفعه گفتم کار سیاسی نکنید و در اینجا کار هنری باید کرد.
دکتر «جواد مجابی» در ادامه خاطرنشان ساخت: در واقع آن موقع مرسوم نبوده است که کسی به مسائل اجتماعی اهمیت بدهد و در واقع کار سیاسی بکند که این کار سیاسی نیست و یک نوع شرکت در مسائل اجتماعی نسل خودش است و به قول خود عارف که میگوید موقعی که من از وطن سخن گفتم وطن برای افراد به منزله شهرستان بود برای نمونه که از قزوین میآمدند تهران میگفتند که از وطن خودمان دور افتادیم. در واقع ماجرا به عنوان کلیتی که ملت در آن جا میگیرد نبوده است و به هر حال خیلی طول کشید که آدمهایی مثل عارف از طریق کنسرتهای خودشان مسئله وطن، ملیت، آزادی، مبارزه، استبداد، دزدی وکلا، حماقت وزرا و فساد هیئت حاکمه را بیان کردند و کنسرتهایش مثل یک رسانه عمل کرده است و این به نظر من خیلی اهمیت دارد.
وی همچنین گفت: به گمام من، عارف دو دوره دارد؛ یک دورهای دارد که انقلابی و آرمانگراست و میکوشد مسائلی همچون؛ آزادی، وطن و ... را مطرح بکند و امید دارد که جامعه را تکان بدهد و آن را از خواب گران بیدار بکند؛ نگذارد که خون جوانان وطن پایمال بشود و مسائلی از این دست. این دوره طول میکشد ولی آنقدر فساد هیئت حاکمه زیاد میشود و تحولات سیاسی عکس قضیه عمل میکند که دوران شکست روحی عارف شروع میشود. مخصوصاٌ بعد از کشته شدن «کلنل پسیان»، «خیابانی» و انتحار تعداد زیادی از دوستانش از جمله؛ «عبدالرحیم»، «حبیبالله خان»، «دده باشی» و کسانی که از دوستان نزدیکش بودند که همه اینها خودکشی کردند. خودکشی به دلیل اینکه اینها به یک تحولی معتقد بودند و آن تحول انجام نشده بود و واپس رفته و قضیه بدتر شده بود.
این شاعر در ادامه افزود: به همین دلیل عارف در دوره دوم زندگیاش بین یک مشت آدمی که خودکشی کردند و یک عده آدمی که تقریباً از لحاظ اجتماعی مردهاند و قادر به تغییر شرایط نیستند زندگی میکند و بعد «گریه را به مستی بهانه کردم...» و یا مثلاً «گریه کن که گر سیل خون گری ثمر ندارد...» و چیزهایی از این دست که اینها همه در حوزه مرگاندیشی و قربانی شدن هنرمند بسته بندی می شود.
وی افزود: به گمان من، عارف یکی از آدمهای مشخصی است که در بین داشتن افکار مترقی و کوشش برای بهبود جامعه خودش و خرج کردن هنرش به عنوان بخشی از هنر عصر برای آگاه کردن مردم متأسفانه به دلیل وضعیت غلط اجتماعی نومید میشود و این نومیدی میتواند وی را از کار بیاندازد به نحوی که تقریباً کنارهگیری میکند؛ آدمی که این همه شوخ و شنگ بود و عاشق بود و افتخارالسلطنه و ... هم محافل انقلابی میرفت و هم محافل شیک آن زمان میرفت. کسی که آواز میخوانده، در زندگی سهیم بوده و با نشاط و شور کار میکرده است به مرحلهای میرسد که متوقف میشود و وقتی که متوقف میشود فرو میافتد. برای نمونه وقتی که از دره «مراد بیگ» همدان نامهای به دوستانش مینویسد که سینه من پنج سال است که از کار افتاده است و زندگی من سالهاست که متوقف شده است. من به هیچ شیوه نمیتوانم ادامه بدهم چون درآمد ندارم.
عارف هیچگاه خانهای از خود نداشته است
مجابی در ادامه سخنانش اظهار داشت: عارف اصلاً خانه نداشت و در تمام طول زندگیاش در خانه دوستانش زندگی میکرده و هیچگاه خانهای از خود نداشته است. این مهم نیست که کسی خانه نداشته باشد؛ ولی وقتی که انقلابیون آمدند سهمها را تقسیم کردند خانه «سپهدار» را به عارف پیشنهاد کردند؛ عارف گفت من این کار را نمیکنم، این کلاه برای سر ما گشاد است؛ بگذارید ما در خانه رفقایمان باشیم و تا پایان عمر در خانه رفقایش بود و هیچگاه خانهای از خود نداشته است؛ وقتی که میگوید:
محیط غصه و اندوه و گریه و محنم/ کسی که یک نفس آسودگی ندید منم
منم که در وطن خویشتن غریبم و زین/ غریبتر که هم از من غریبتر وطنم
وی همچین گفت: در واقع اولین کسی که غربت در وطن را مطرح کرد و شعرای زیادی از همین عنوان استفاده کردند؛ از اخوان تا شهریار و ... و گفت: من در وطن خودم غریبم و این وطن مال من نبود و کاش مال من میشد و در واقع نمیخواست که وطن مال او شود برای اینکه میخواست خودش در وطن مؤثر واقع شود و به عنوان شاعر، موسیقیدان، رجل انقلابی، یک شهروند صدیق و درستکار تمام کوشش خودش را کرده بود که بتواند این کار را انجام بدهد خُب موفق نشد.
این محقق در ادامه تأکید کرد: کارش به اینجا رسید که در اواخر عمر در دره «مرادبیگ» همدان با دو توله سگ به نام مینا و مینو زندگی میکرد که میگوید:
دیگر زترس عارف مینا و مینوش/ یک بیصفت از این سو گذر نمیکند
حتی نگذاشتند دلش به این توله سگها هم خوش باشد و آنها را زهر دادند. در واقع این میزان خشونت با یک هنرمند اصلاً جور در نمیآید، به قول خودش: جور قدر به یک تن تنها نمیشود... .
این اجرا هم از لحاظ موسیقی و هم از لحاظ اجرا کار درخشان و دشواری است
دکتر «جواد مجابی» در پایان سخنانش تأکید کرد: واقعاً بسیاری از شعارهایش که پر از غصه و اندوه و گریه است برای ما شاید الان یک کمی غلوآمیز باشد بلکه اصلاً این جوری نیست و آن زندگی واقعیاش بوده است برای اینکه آدمی بوده است که تمام زندگی خودش را داده است و در زندگی هیچ چیزی به دست نیاورده است. و این اهمیت دارد که ما کارهایش را که بازآفرینی میکنیم به این قضیه توجه داشته باشیم و من دیدم که آقای تعریف با یک دقت نظر خیلی خوب آن بخش زنده، حماسی، پرجوش و خروش و آن بخشهای امیدوارکننده را بیشتر دست رویش گذاشتهاند و خواندهاند و اجرای خیلی خوبی ارائه دادهاند مخصوصاً «تا رُخت مقید نقاب است...» به نظر من، هم از لحاظ موسیقی و هم از لحاظ اجرا کار درخشان و دشواری است؛ البته ایشان به عنوان یک استاد عشوهها و کرشمههای موسیقی کُردی را هم همینطور لابلای غزلها آوردهاند و باعث رونق و زینت این کارها شده اند و کار را در یک حد عالیتری عرضه کردهاند و به گمان من تعریف تازهای که آقای تعریف از عارف ارائه داده است اصلاً محتاج هیچ گونه تعارفی نیست.
امیرحسین چهلتن: عارف از شاعران محبوب من است
«امیرحسین چهلتن» رماننویس و داستاننویس سخنانش را در مورد «عارف قزوینی» اینچنین آغاز کرد: مایلم صحبتهایم را با شعری شروع بکنم که عارف لحظاتی قبل از مرگش آن را زیر لب زمزمه کرد؛
ستایش بر آن ایزد تابناک / که پاک آمدم، پاک رفتم به خاک
اینطور که «جیران» زنی که البته در گذشته خدمتکار او بود و به عقدش درآمد تعریف میکرده و ثبت نیز شده است؛ عارف لحظاتی قبل از مرگ از او خواسته که او را لب پنجره ببرد تا برای آخرین بار به آسمان میهنش نگاهی بیاندازد؛ این کار را میکند، به بستر برمی گردد و لحظاتی بعد به مرگ تسلیم میشود. باید تأکید بکنم که عارف در تنهایی، انزوا و تنگدستی از دنیا میرود.
وی همچنین گفت: تنهایی او من را به یاد تنهایی عشقی میاندازد، وقتی که ساعتی پیش از مرگش که «ملک الشعرای بهار» بر بالین او حاضر است آنچنان که خود بهار نوشته است به بهار میگوید مرا در آغوش بگیر و ببوس تو تنها کس و کار منی. این تنهایی همچنین من را به یاد تنهایی «فرخی یزدی» میاندازد که آنطور بیرحمانه توسط دژخیم در زندان قصر هلاک میشود. نام این دو نفر را بدین خاطر به همراه عارف آوردم که این هر سه به عنوان شاعران انقلاب مشروطیت معروفند.
چهلتن در ادامه افزود: انقلاب مشروطیت ایران چنان عرض و طول و عمقی دارد که در واقع ما هنوز و همچنان در پس لرزههای آن انقلاب زندگی میکنیم. یعنی قرن بیستم را که نگاه میکنیم قرنی است که برای ما دو انقلاب، دو کودتا، ترور یک پادشاه و یک رئیس جمهور، به تبعید رفتن چهار پادشاه و یک رئیس جمهور، ترور تعداد زیادی نخست وزیر، جنگها، اشغال مملکت بارها توسط نیروهای بیگانه و گهگاه یکی دو ماهی توسط نیروهای خودی. به هر جهت این انقلاب اگر که این جنبش فکر آزادی، فکر عدالت طلبی، اگر خودش را در جنبش مشروطه ما به نمایش گذاشت میشود گفت در ادبیات و بخصوص در شعر خودش را در اشعار این سه شاعر به نمایش میگذارد.
وی افزود: دوره سنی عارف از 25 تا 45 سالگی که به اصطلاح گل عمر هر کسی میتواند به حساب بیاید او چنان در جامعه ملتهبی زندگی میکرده که نمیتوانسته اگر هم میخواسته به عنوان یک آدم متعهد از تب و تاب زمانه دور شود. برای نمونه در مورد او گفتهاند که چنان زندگیاش پرحادثه و پرماجراست که گویی این قهرمانی است که از میان اوراق یک رمان مهیج بیرون آمده است.
این رماننویس در ادامه اظهار داشت: فهرستوار به برخی اتفاقات مهم که پس لرزههای مشروطیت هست و هر کدام خودش زمین لرزهای در این دوره سنی عارف اشاره میکنم، از جمله؛ درگیری میان «محمدعلی شاه» و مشروطه خواهان و گسترش روز افزون دامنه آن، شورش و ناامنی، کشمکش میان شاه و مطبوعات طرفدار آزادی، ترور صدراعظم انتسابی اتابک، تقسیم ایران به مناطق نفوذ میان انگلستان و روسیه، هجوم اوباش چماقدار به مجلس به تحریک شاه که به فتنه توپخانه معروف است، سوء قصد نافرجام به جان شاه به طراحی «حیدر عمواغلی»، کودتای شاه و به توپ بستن مجلس توسط «لیاخوف روسی»، اعلام حکومت نظامی، تعطیلی مطبوعات، قتل روزنامهنگاران، جنبش مسلحانه تبریز، آغاز جنگ بین الملل دوم، اشغال روسها، قیامهای کلنل تقی خان، شیخ محمد خیابانی و جنبش جنگل و ... .
تصنیفهای عارف که «صدیق تعریف» آنها را خوانده جذاب هستند
چهلتن در ادامه برخی از اشعار «عارف قزوینی» در واکنش به این اتفاقات حاد روز را قرائت کرد و گفت: ببینید تا چه حد شعر سیاسی تا کجاها میتواند برود و این انتقاد عارف بوده است که مردم بتوانند این شعرهای ساده را در واقع بخوانند. او به همین دلیل با تحریر مخالف بوده و میگفته مردم عادی که صدا ندارد تا بتوانند تحریر داشته باشند پس تصنیفهای جوری باید باشد که راحت بتواند خوانده شود و توسط مردم زمزمه شود.
تصنیفهای عارف که «صدیق تعریف» آنها را خوانده است چنان دامنه و بردی دارد و جذاب است که از «قمرالملوک وزیری»، «غلامحسین بنان»، «محمدرضا شجریان»، «شهرم ناظری» و ... آنها را خواندهاند که میتواند طرفداران مختلفی از موسیقی را که سبکها و شیوههای مختلفی را دارند این گستردگی پوشش بدهد و برای طیف وسیعی راضیکننده باشد.
«امیرحسین چهلتن» در پایان سخنانش خاطرنشان ساخت: عارف از شاعران محبوب من است و از شاعران دوران جدید ایران است که زندگیاش برای من خیلی جذاب بوده و شیوه خاص خودش را دارد. به همان اندازه که هدایت در سلوک و زندگانی او هم البته به شیوه دیگری ویژه بوده است.
پویان بیگلر: استاد تعریف واقعاً لطف کردند و این اجرا را قبول کردند
در ادامه این نشست «پویان بیگلر» تنطیمکننده تصنیفهای آلبوم «عارفِ شیدا» گفت: حدود 300 سال است که در اروپا آثار موسیقی کلاسیک در دورههای مختلف موسیقی، از جمله؛ کلاسیک، رمانتیک، مدرن و باروک همواره اجرا میشود و رهبران ارکسترها این آثار را همواره اجرا میکنند و عمدتا اجراها و روایتهای جدید برای مردم و موسیقیشناسان، جذابیت دارد و خیلی مایلند که اجراهای رهبران و سولیستهای مختلف از یک قطعه را ببینند. در ایران یک مقداری این بخش از موسیقی رو به خاموشی است و با این دید به کمک استاد تعریف که واقعاً لطف کردند و این اجرا را قبول کردند سعی کردیم یک بخش از بدنه موسیقی دستگاهی که این تصانیف هستند را بتوانیم جبران کنیم.
وی در مورد طریقه ضبط این آلبوم گفت: این دومین تجربه من در ضبط موسیقی به صورت آنسامبل است. آلبوم
اولی که به نام «خانه غریب» عرضه کردم نیز به همین صورت ضبط شده بود. البته موسیقی بود که خودم ساخته بودم و به نوعی کارها آهنگسازی شده بود و این دومین تجربه ما بود که گروه پختهتر شده بود. بعد از ورود ضبط دیجیتالی به استودیوهای ایران و امکانات ضبط انفرادی، فضاهای ضبط موسیقی ما به صورت تکنوازی و سپس میکس تکنوازیهای نواخته شده با هم برای بهدست آوردن یک قطعه آهنگین شکل میگیرد. یعنی دیگر از ضبط بهصورت گروهی در استودیوها خبری نیست که همه نوازندگان با هم قطعه را بنوازند و قطعه بهصورت اجرای واقعی ضبط شود.
بیگلر در ادامه افزود: اما همانطور که گفتم این آلبوم دومین تجربه بنده در ضبط گروهی در استودیو بود؛ زمانی که میخواستیم این اثر را در استودیو «پژواک» ضبط بکنیم آقای «حسن عسگری» صدابردار آنجا بود که از صدابرداران خیلی قدیمی و کهنهکار این عرصه است و آقای «مهدی اردستانی» از من سؤال کردند که واقعاً همه میخواهید با همدیگر بزنید؟ چون من از 30 سال پیش کار آنسامبل ضبط نکردهام. من هم به ایشان گفتم من معتقدم موسیقی مثل تئاتر است یعنی تمام لذت آن در این است که این موسیقی به صورت جمعی و همزمان اجرا شود. ضبط به این صورت کاملا متفاوت با ضبط تکتک و میکس نهایی است و حتی حال و هوای آن کار در استودیو نیز متفاوت است.
«پویان بیگلر» در پایان سخنانش تأکید کرد: البته کار دشواری است که تمام گروه به صورت آنسامبل در استودیو حضور یابند و قطعات را اجرا کنند. اما ما انجام دادیم؛ حتی بعد از این کار، دوستان و همکاران ما بعد از این ضبط جمعی ما علاقهمند به ضبط اینگونه شدند و سه، چهار گروه تاکنون ضبط آنسامبل انجام دادهاند.
در پایان این نشست «صدیق تعریف» به عنوان میزبان، از حضور گرم و تأثیرگذار هنرمندان نامدار کشور و همچنین دوستداران ارجمند و فرهیخته حاضر در جلسه، تشکر قدردانی کرد و بنا به پیشنهاد «اصغر همت» مجری برنامه، با اجرای چند بیت از اشعار حافظ به صورت آواز و اجرای تصنیف «بهار دلکش» جلسه را به پایان برد.