قدم گذاشتن چهار درویش به بازار نشر

|
۱۳۹۵/۰۵/۲۹
|
۱۷:۰۴:۲۱
| کد خبر: ۴۴۷۸۱۱
قدم گذاشتن چهار درویش به بازار نشر
کتاب «چهار درویش» با تصحیح حسن ذوالفقاری و عباس سعیدی توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرگزاری برنا، کتاب «چهار درویش» با تصحیح حسن ذوالفقاری و عباس سعیدی به تازگی توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است.

«چهار درویش» به گواهی قدیمی ترین نسخه خطی تاریخ دار مربوط به سال ۱۱۶۳ هجری قمری، و جزو ادبیات داستانی عصر صفوی است. در دوره صفوی، تحریر افسانه های عامه بیش از پیش معمول شد و آثار معتبری در این عهد به وجود آمد. مانند تحریر جدید اسکندرنامه، طوطی نامه، رزم نامه، ترجمه رامایانا، ترجمه مهابهاراتا، قصه هزارگیسو، قصه طالب پادشاه زاده و مطلوب، قصه ارشد و رشید، قصه اشرف و فیروزه وزیرزاده، شیرین نامه، نوش آفرین نامه، قصه مریم دخت شاه پرتگال، قصه هفت سین حاتم طایی و ... . دلیل خلق این آثار، رواج قصه گویی و قصه خوانی در محافل و قهوه خانه ها بود.

قصه چهار درویش یکی از داستان های عامه مشهور و بی نویسنده است. این اثر از افسانه های منثور کهن ایرانی مشتمل بر ۵ قصه درباره آزادبخت شاه روم و چهار درویش جهانگرد _ فرزندان ملک التجار یمن، شاهزاده فارس، شاهزاده عجم و پادشاه چین _ است. این افراد داستان های خود را برای هم بازگو می کنند. از قدیم و دوران کهن، این قصه میان مردم رایج بوده و به همین دلیل، ده ها روایت از آن در دست است. قصه چهار درویش در فرهنگ عامه کنایه از سخن دراز و ملال آور و چیزهای بی معنی و دراز گفتن است.

این اثر به دلیل شهرت آن در شبه قاره و دیگر مناطق فارسی زبان به زبان های اردو، هندی، انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است. بیشترین ترجمه های آن هم مربوط به زبان اردو هستند.

کتاب تصحیح این اثر، ۴ بخش اصلی دارد که عبارت اند از: «قصه خوانی و قصه پردازی در عهد صفوی»، «هذا کتاب چهار درویش»، «ترکیبات و کنایات و نوا در کلمات» و «کشف الابیات». بخش «هذا کتاب چهار درویش» خود ۵ بخش دارد که به ترتیب عبارت اند از: سرگذشت درویش اول، حکایت درویش دوم، حکایت گفتن آزادبخت برای درویشان، حکایت درویش سیّم، حکایت درویش چهارم.

در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

خرامان و دامن کشان دررسید و به نظر ملاطفت به جانب من دید و از پریشانی احوالم پرسید و به شیرین مقالی نمکپاشِ زخم ناسور دل پرشورم گردید و به تازگی بی صبر و بی قرارم ساخت. من بیچاره، مست و مدهوش، یارای دم زدن نداشتم. بعد از ملاطفت بسیار و مهربانی بی شمار گفت: «فلانی! عذر تقصیرات ما چندان که تقصیرات ماست، مرا بحل کن که آزار بسیار از برای من کشیدی و مدتی در تحصیل رضای من کوشیدی. از دمی که مرا دیدی دمی به فراغت نگذرانیدی و روی شادی و آسایش ندیدی. امید که بدی به روزگارت مرساد! و خدایت جزای خیر دهاد! و باری، چون سرمایه تجارت که از ولایت خود آورده بودی و در معالجه من صرف نمودی قلیل خرجی راه است، قبول فرما و گستاخی مرا درگذار و از دعا مرا فراموش مکن.»

این بگفت و فی الحال خواجه سرا دررسید و به اشاره او دو کیسه زر طلا آورده، به من داد و باز گفت که فلان اسب را به او دهند که هم امشب سوار شود و از شهر بیرون رود. این بگفت و برخاست. چون دیدم که کار از دست می رود، دست درانداخته، دامنش گرفته و گفتم:

«ای سرو خوشخرام که خوش می روی به ناز/ عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز» (حافظ، ص ۲۰۴)

این کتاب با ۳۸۳ صفحه، شمارگان ۹۹۰ نسخه و قیمت ۲۵۰ هزار ریال منتشر شده است.

نظر شما
جوان سال
جوان سال
پیشنهاد سردبیر
جوان سال
جوان سال
جوان سال
پرونده ویژه
جوان سال
بانک سپه
رایتل
اکت
بلیط هواپیما
بازرگانی برنا
دندونت
آژانس عکس برنا
تشریفات شایسته
بانک سپه
رایتل
اکت
بلیط هواپیما
بازرگانی برنا
دندونت
آژانس عکس برنا
تشریفات شایسته
بانک سپه
رایتل
اکت
بلیط هواپیما
بازرگانی برنا
دندونت
آژانس عکس برنا
تشریفات شایسته