خبرگزاری برنا: «فروشنده» اصغرفرهادی با فروشی نزدیک به پانزده میلیارد تومان موفق به گذر از فروش همه آثار نمایشی در چهار دهه سینمای بعد از انقلاب شد و به نوعی خودش را به رخ سینمای تجاری یا کمدی در ایران کشاند و این نکته را اثبات کرد که ذائقه مردم آن چنان هم در استخدام آثار کمدی نیست و همان طیف سینمارو که از آلبالوهای حاشیه ساز دیدن کردند، برای داستانهای زندگی که در آثار فرهادی به مخاطب عرضه میشود هم اسکناس خرج میکنند و حتی گارد حمایتی نسبت به این اثر پیدا میکنند به طوری که تحریمهای حوزه هنری و هجمه تبلیغات منفی علیه «فروشنده» را برنمیتابند و چند روز زودتر از آغاز نمایش این اثر به صورت اینترنتی بلیط این اثر را پیش خرید کردند.
اما چرا داستانها و بحرانهای اصغرفرهادی در روزگاری طرفدار دارد که خیلی از تحلیگران و صاحبان نگاه در سینما معتقد هستند دیگر در سینما سوپراستارها و کارگردانان برند تضمین کننده فروش آثار سینمایی قلمداد نمیشوند ولی این نظریه در ارتباط با رئالیسمهای طلایی فرهادی صدق نمیکند، فرهادی تعریف طبقاتی را درک کرده و با خرده پیرنگ روایی خود را چنان مبتنی بر نگرش و برخورد پرسوناژ هایش میگذارد که این چنین در فستیوال کن مورد توجه قرار میگیرد و برای اکران عمومی فیلمش در داخل ایران عطش زایدالوصف میان سینماگران و حتی دیگر اقشار جدا از این عرصه در اجتماع جاری می کند.
حال باید قدر فرهادی را دانست چرا که وی با نگاه خود موفق به ایجاد چالش و گفتگو میان مخاطبان آثارش شده است هم توانسته چرخه ورشکسته سینمای ایران را به سمت جلو هل بدهد و روسیاهی را نزد کسانی گذاشت که با وی برخورد دلواپس گونه داشتند و نسبت هایی را به او روا داشتند، حال ای کاش در سینمای کم ستاره این آب و خاک، ستارهها فضا را برای آزمون و خطا شکست خوردگان پیش از پیش باز نکنیم و اجاز بدهیم اندکی کسانی در این محل رشد پیدا کنند که پیشرفت شان موجب ارتقاء سطح کیفی سینما شود.