به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، رضا سلیمانی - رئیس روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام - در روزنامه «آرمان» نوشت: بلاشک، مرگ، پایان زندگی هر انسانی است و روح آدمی به صراحت قرآن در «إنّالله وإنّا إلیهِ راجعُون» پس از عمری زندانی در قفس تن، به نزد خالق اصلی خویش برمیگردد، اما آنچه که از انسانها به یادگار میماند و آنها را عمری جاودان میبخشد، آثار مثبت وجودی آنهاست و میتوان از واکنش جامعه پی به جایگاه اصلی متوفی برد.
آنچه که نوشتم، مقدمهای است تا در مقالی کوتاه به ارتحال جانسوز مجاهد نستوه و عالم ربّانی آیتالله هاشمیرفسنجانی بپردازم که بیتردید مهمترین و غمناکترین اتفاق سال ۱۳۹۵ برای ایران، جهان اسلام و حتی جامعه بینالمللی بود. خبرش در شامگاه یکشنبه، نوزدهم دیماه، در میان بهت و اندوه همگان، ابتدا در فضای مجازی پیچید و سپس جامعه و مردم، این حقیقت تلخ و غیرقابل باور را شنیدند و برای ابراز احساسات پاک و بیشائبه خود، دو شب و یک روز را به مراسم وداع در حسینیه جماران پرداختند و سپس تشییع جنازهای کردند که نظیرش، فقط در هنگام ارتحال امام (ره) اتفاق افتاد.
گستردگی واکنشها، علاوه بر ۶۷ کشور و سازمان بینالمللی که بیانیه دادند و پرچم ملی خود را نیمهافراشته کردند و حوزههای علمیه نجف و قم که مراجع و علمای اعلام، پیامهای معناداری دادند، به گونهای بود که براساس آمار متقن، در سراسر کشور به صورت کاملاً خودجوش بیش از ۲۰ میلیون نفر در مراسم و برنامههای مردمی مربوط به ارتحال ایشان شرکت کردند. اما در کنار این همه احساسات پاک، معدود افرادی که حتی در معنای واژه اقلیت هم نمیگنجند، واکنشهایی داشتند و هنوز هم دارند که نمیدانم بر اساس فرهنگ اجتماعی - و نه فرهنگ اسلامی و انسانی - چه تعبیری برایشان سازگار است!
بعضی اوقات که بیشتر در سیاست مرسوم است - هر چند ناسزاوار - پس از ارتحال یک شخصیت، گروهها و افراد مخالف، بیانصافانه عملکرد آن شخص را در گرماگرم عزاداریها به نقد مینشینند که حتی اگر منصفانه، هم باشد، میگویند، اخلاقی نیست، چون ایرانیان فرهنگی دارند که «هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد» و در ادبیات فارسی هم «اقتضای حال و محل» شرط بلاغت است.
اما در ایامی که با وجود گذشت بیش از دو ماه هنوز مردم سراسر کشور، حتی در دورترین روستاها، سرگرم عزاداریها برای ارتحال رفیق قدیمی و ۶۰ ساله رهبری خویش هستند که آن همه درخشش در کارنامه عمر ۸۲ ساله خویش دارد، عدهای که نمیدانم با چه واحد شمارشی باید از آنان یاد کرد، متاسفانه از روی حقد و کینه خود سخنانی را بر زبان آورده و میآورند که نه تنها در شأن یک جامعه اسلامی نیست، بلکه از مراتب انسانیت و اخلاق نیز فرسنگها فاصله دارد و به زعم خویش عقدهگشایی میکنند.
ادامه حملات و توهینهای این گروه معدود معلومالحال به شخص آیتالله هاشمی رفسنجانی و اخیراً به اعضای بیت محترم ایشان، هیچ دلیلی جز اینکه از ادامه راه و افکار و اندیشههای اعتدالی این مرد بزرگ در هراسند، ندارد. در واقع، این جماعت تخریبگر از اندیشه ایشان و تأثیر و جایگاه تفکرات این مرد بزرگ در میان افکار عمومی جامعه در وحشتند که هنوز هم اینگونه بر او و افکارش میتازند و عقدهگشایی میکنند.
قطعاً اگر از او و افکارش نمیترسیدند، در زمان حیات و مرگش این همه هجمه و اهانت نمیکردند. جالبتر اینکه مردم ایران، چنان با افاضات و فضل فروشیهایشان برخورد کردند و میکنند و آن جملات را به خودشان برمیگردانند که از قدیم میگفتند: «مال بد - بخوانید حال بد - بیخ ریش صاحبش».