به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، این دومین سال است که برنامههای «خندوانه» و «دورهمی» از سریالهای نوروزی پیشی میگیرند اما این اتفاق زنگ خطری را برای برنامهسازان، مدیران گروه فیلم و سریال و سیمافیلم به صدا درنمیآورد؟ آیا قرار است در سال بعد هم این آمار تکرار شود؟ بماند که مرکز سنجش افکار صدا و سیما همیشه بعد از ساخته شدن یک برنامه به سراغ نیازهای مخاطبان میرود و گویا نیازی به مخاطبسنجی پیش از تولید و برنامهسازی در این سازمان عریض و طویل وجود ندارد.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی اساسا رسانهای با رویکرد مذهبی و سیاسی است و سعی میکند تسلط روایت رسمی از این دو حوزه را به گوش مخاطبان خود برساند. اما در ایامی که فضای عمومی جامعه به سمت انتخابات ریاست جمهوری و شوراها حرکت کرده و جامعه دستخوش التهابات سیاسی میشود سیاسیکاری در برنامههای اجتماعی و سرگرمکننده بیش از پیش بیداد میکند؛ آنهم با طعنهها و کنایههای سیاستبازانه.
رسانه ملی فارغ از ریاستهای متنوع آن نشان داده است که کمتر تاب تحمل صداهای مختلف و دیدگاههای دگرباشانه را دارد. از یک طرف سعی میکند با ایجاد دستانداز و مانع از حضور برخی چهرهها - حتی چهرههای بلندپایه- که ممکن است نظر دیگری ابراز کنند جلوگیری کند و از طرف دیگر اجازه میدهد این گروه با سبکترین شکل شوخی و طعنه مورد تمسخر قرار بگیرند. حتی رسانه ملی تا به آنجا پیشرفته که سینمای جهانی و شناخته شده ایران را منافی با اهداف خود دانسته و سعی کند خود را به عنوان تنها مرجع رسمی تصویری کشور جا بزند.
در جو انتخاباتی کشور نمیتوان به سادگی قبول کرد که وقتی آقای مجری، منتقدان را «قلم فروش» معرفی میکند یک طرفداری دلی کرده است که از سر دلسوزی به ما پند میدهد و تنها و تنها میل دارد «اشتباهات گذشته» را گوشزد کند. این اولین بار نیست که مهران مدیری سیاستبازیهای خود را برونفکنانه به گردن این و آن میاندازد. او پیش از این و در دی ماه سال گذشته نیزانتقادها به برنامه خود را جوسازی دانسته بود: «دورهمی و حرفهایی که میزنم صرفاً اجتماعی و فرهنگی است... من فیلمسازی و کار هنریام را میکنم و سیاسیون سیاسیاند.» با این وجود چرا یک آدم اجتماعی و فرهنگی مدام مواضعی میگیرد که به نفع یک جناح تمام میشود و کاری درست نظیر کار سیاسیون انجام میدهد؟ اگر او معتقد است که جامعه ما سیاستزده است چرا در این موضوعات همچنان پافشاری دارد؟ آیا مهران مدیری «اشتباهات گذشته» خود را هم میپذیرد یا این موضوع تنها در مورد دیگران صادق است؟
آیا او به خاطر دارد که در زمان انتشار مجموعه «قهوه تلخ» که با شیرین زبانی میگفت جان من این سریال را کپی نکنید و اورجینال بخرید تا جایزههای آنچنانی ببرید سرنوشت آن جایزهها چه شد؟ آیا او یادش هست که چه اتفاقاتی او را به سمت شبکه نمایش خانگی سوق داد؟ این موضوعات و مواضع درحد سیگار کشیدن در نشست خبری نیست که بتوان به طریقی آن را توجیه کرد.
شتابکاری سیاسی برنامه «دورهمی» از جهاتی شبیه رویکرد سریال «علیالبدل» است که به نظر موفقترین سریال نوروزی میرسد. اگر از جذابیت بازیگران این فیلم بگذریم جنس دغدغههای شخصیتهای فیلم در زمینه اقتصاد و سیاست هیچ مناسبتی با روستا ندارد و انگار خواسته شده است به شیوه فیلم سینمایی «ایران برگر» و موفقیت عمومی آن تنها دو گروه را رودرروی هم قرار دهد؛ آن هم به شیوهای کاریکاتوری. سریالی که داد مهدی هاشمی بازیگر فیلم را هم درآورد و آن را «ناامیدکننده» خواند.
بزرگترین ویژگی برنامههای نوروزی امسال این بود که هیچکدام برنامهای مناسبتی به حساب نمیآمدند و اساسا هیچ ارتباطی به نوروز و سنتهای آن نداشتند. اگر قرار است که در ایام تعطیلات، ویژهبرنامههای مناسبتی پخش شود نباید بین آن مناسبت با برنامههای ویژه حداقل شباهتی وجود داشته باشد؟ آیا نباید در برنامهسازی به خلاقیت، دوری از کلیشهها و چفت و بست داستانی پرداخت؟ آیا صرفا میتوان یک برنامه یا سریال را با چاشنی گوشه و کنایههای سیاسی و دمدستی نجات داد؟ با وجود این شرایط آیا رسانه ملی میتواند همچنان به سیاست تک قطبی بیتوجهی به خواست ملی ادامه داده و به آن اصرار ورزد؟