به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، متن یادداشت کامبیز حضرتى منتقد سینما در ارتباط با فیلم سینمایی "تیک آف" به شرح ذیل می باشد؛
«تیک آف» فیلمی است که عنصر اتفاق بسیاری از جریانات آن را رقم میزند اما اساس داستان (شبیه فیلمفارسیها) برمبنای اتفاق پیش نمیرود.
آخرین ساخته احسان عبدیپور داستان پرتنش و پرکششی است که سوژهای اجتماعی را دستمایه قرار داده است. فیلم عصیان نسلی را نشان میدهد که قصد شورش ندارد اما اتفاقات به گونهای پیش میرود که آنها را وارد بازیهای خطرناکی میکند. سوژه فیلم درباره جستجوی یک نسل از جوانان ناکام برای پیدا کردن راهی به رهایی آن هم در دل اجتماعی بیرحم است. سوژهای که به طور معمول در سینمای مضمونزده و اجتماعی ایران به سوی یک درام آپارتمانی گرایش پیدا کرده اما عبدیپور با جسارت تمام این قصه پرماجرا و پرکنش را دل شهر و با بازیهای بیرونی تعریف میکند.
خانوادهای که طی قمار پدر داراییهایش را از دست داده در کنار جوانهای بیآیندهای که با بطریبازی و شرط بندیهای کاذب با ناکامیها و شرایط ناعادلانه موجود میجنگند، ایدهای است که بر فیلم تسلط دارد. قمار و بطریبازی اتفاقاتی شانسی و تصادفی است اما همین اتفاقات به مداخلات هنجارشکنانه و تبهکارانهای در دنیای خارج منجر میشود تا در نهایت سر از اتفاق شگرف دزدیدن هواپیما و مرگی نامتعارف دربیاورد.
نمایش اتفاقاتی تصادفی در «تیک آف» روندی برخلاف عنصر تصادفی بودن داستان در فیلمهای فارسی دارد. در الگوی فیلمفارسی ماجراها برمبنای روایت علت و معلولی چیده نشده و تصادف است که داستان را رقم میزند تا در سیر قصه به فقر مطلق، پلیدی مطلق، مظلومیت مطلق و... بیانجامد. مثل آنکه مردی با زنی برخورد کرده و زندگیش از این رو به آن رو میشود اما در این فیلم شخصیتها به دلیل ناکامی، عصیان، عقدهگشایی و هیجان دست به انجام بازیهای خطرناکی میزنند که در نهایت معلوم میشود ماجراجویی هیجانآورشان بازی بلهوسانهای با مرگ بوده است.
در این فیلم با نسلی مواجهایم که ناکامی او را به شورش و حرکت خلاف جریان رایج وامیدارد. نسلی بلاتکلیف که خودش را به تصادف و تصمیم بطری میسپارد. نسلی بدون آن که قصد انجام جرایم سازمان یافته داشته باشد دست به اعمال تبهکارانه میزند.
برای مثال «تیک آف» داستان گنگسترهایی سازمان یافته مانند باند موادمخدر «تیغ و ابریشم» مسعود کیمیایی نیست. در اینجا گروهی شکل گرفته که اعمالی خارج از عرف انجام میدهند اما اهداف تبهکارنهای مثل وارد کردن محموله مخدر به مدارس، دانشگاهها و جبهههای جنگ ندارند و از باندی با اهداف خاص دستور نمی گیرند. اینها جوانهایی هستند که هیجان اعمال تبهکارانهشان را به خیابان و جامعه سرایت میدهند اما سازمانیافته نیستند.
در مجموع «تیک آف» فیلمی جسورانه است که فرم بصری آن در خدمت داستانی نامتعارف است. مصطفی زمانی و رضا یزدانی بازیهای خوبی از خودشان ارائه میدهند و پگاه آهنگرانی در سکانس انتهایی به خوبی از پس بازی با صدا و پیش بردن داستان از طریق صوت برمیآید. اما این فیلم درست به شیوه تمام فیلمهای گنگستری فیلمی اهلی و در خدمت سیستم نیست و بیدلیل نیست که زخم اصلاحیههای فراوان بر پیکر آن نشسته است. اما با این وجود همچنان طغیان در دل این فیلم موج میزند و فیلمسازش مانند شخصیتهای داستانش روی احکام خود میایستد؛ هر شرطی بهجز مرگ.