«مهدیس کامکار» روانپزشک و روانکاو درباره تاثیر خشونت عاطفی و کلامی در زنان به خبرنگار برنا گفت: حدود ده دوازده سال پیش، یعنی در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی ،اولین همایش خشونت خانگی برگزار شد. ما نمیتوانیم مقوله خشونت خانگی را در یک کلام تعریف کنیم و آن را در یک سبد قرار دهیم حالا فرقی ندارد که آن خشونت عاطفی باشد یا کلامی و جنسی.
وی ادامه داد: جامعه ما از طبقات اجتماعی، اقوام، زبان و مذاهب مختلفی تشکیل شده است. وقتی میخواهیم یک مقوله را ناهنجار تلقی کنیم آماری که از نقاط مختلف کشور مانند سیستان وبلوچستان، میناب، زابل به دست میآید با تهران و رشت تفاوت دارد. به این دلیل که فرهنگ یک قوم و خانواده مشخص میکند که در چه حدی برخوردهای عاطفی، کلامی و جنسی خشن تلقی میشوند و به عنوان خشونت از مرز هنجار می گذرد. پس ممکن است این 27 درصد در یک طیف نرمالتر، کشورهای پیشرفته و شرایط دموکراتیکتر بیش از 50 درصد باشد.
اغلب زنان در جامعه ما مورد انکار عاطفی قرار میگیرند
کامکار افزود: خشونت عاطفی به مراتب بیشتر است چون ما از نظر فرهنگی اصولا یاد نمی گیریم به عنوان همسر، پدر و برادر به زن محبت کنیم. اغلب زنان در جامعه ما مورد اغماض و انکار عاطفی قرار میگیرند، مورد هیچ گونه نوازش کلامی و فیزیکی قرار نمیگیرند. البته همین امر در پسربچه ها هم دیده میشود؛ در میان پسر بچهها هم ممکن است بسته به نوع فرهنگ خانواده، آن کودک احساس کند که مورد خشونت عاطفی قرار گرفته است.اما در خصوص زنان ممکن است کلماتی که شوهر یک زن به کار می برد خیلی توهین کننده باشد و روح و روان او را تخریب کند. همچنین گاها علی رغم میل باطنیاش با لحنی دستورآمیز در امور خانه یا زناشویی با او رفتار شود.
کتک خوردن برای برخی زنان عادی شده است
وی در پاسخ به این سوال که خشونت عاطفی و کلامی از چه حدی بگذرد خشونت محسوب می شود گفت:همانطور که گفتم اینها بستگی به فرهنگ و پاره فرهنگهای اقوام و طبقات مختلف اجتماع دارد. مثلا ممکن است آن چه در طبقه چهار و پنج اجتماع که از کارگران بیکار،کارگردان روزانه و کارخانه تشکیل میشود وجود دارد با آنچه در طبقات اول هست متفاوت باشد. همه چیز بستگی به این دارد که افراد در چه فضایی رشد و نمو پیدا کردهاند؟ در برخی طبقات تا حدی به آنها بی توجهی و حتی هتک حرمت شده که دیگر برایشان عادی است. من میدانم که حتی در سیستان و بلوچستان و زابل کتک خوردن یک امر عادی است یعنی دختران در زمان کودکی کتک خوردهاند و بعد که ازدواج میکنند باز کتک خوردن برایشان عادی است حتی اگر دکتر و مهندس باشند.
این روانپزشک ادامه داد: این مساله در طبقات مختلف و فرهنگهای متفاوت در تهران نیز وجود دارد. ولی پس از اینکه به شکستن دماغ، شانه و سرمیرسد این دیگر از حد میگذرد. همین رفتار ممکن است در حد تشر زدن، توهین و دشنام کلامی در یک طبقه اجتماعی متوسط به بالا خشونت محسوب شود و فرد هیچ وقت آن را نپذیرد چون در آن شرایط بزرگ نشده است و برایش کاملا غیرعادی است. اصولا هر چیزی که هویت اجتماعی و روانی و به طور کلی هویت یک فرد را به خطر بیاندازد و باعث آزار روحی و جسمیاش شود خشونت حساب می شود.
او افزود:خشونت به این معنی نیست که به کسی غذا ندهیم، بلکه خشونت میتواند انکار واغماض یک فرد و دریغ کردن روابط عاطفی با او باشد. هرچیزی که از روابط ملایم و مهربانانهای که فرد در آن محیط زندگی کرده خارج شود خشونت تلقی میشود.
برخی از زنان از شکایت کردن پشیمان میشوند
وی در پاسخ به این سوال که ما در جامعهای هستیم که زنان کمتر علیه کسی شکایت میکنند هرچند که از نظر علمی و آگاهی سطح بالایی داشته باشند اما با این حال شکایت نمی کند و در آخر یا مدارا می کنند و یا طلاق میگیرند. چرا اینگونه است گفت :من دهه هشتاد در مرکز مداخله دربحرانِ بهزیستی کار کردم . این مرکز یک مرجع و نهاد قانونی است و کمکهای حرفهای گروهی دارد و می تواند زنان و کودکان را پوشش دهد. زنانی که به حقوق خود مطلع میشدند ممکن بود که با مرکز تماس بگیرند و مراجعه کنند،ما نیزهمواره به آنها میگفتیم نگران نباشند واز آنان حمایت خواهیم کرد. اما اکثر زنانی که مورد خشونت فیزیکی شدید، عاطفی و کلامی قرار میگرفتند و شکایت میکردند در نهایت پشیمان میشدند زیرا زمانی که منافع و مضرات شکایت کردن را در نظر می گیرند میفهمند که این روند برای بهبود روابط زناشویی و خانوادگیشان به زمانی طولانی نیاز دارد و بعد به قهقرا میرود. وقتی شکایت شکل می گیرد ، فرد باید به پزشک قانونی بروند،معاینه شوند، طول درمان بگیرند و برای آن آدمی که به آنها خشونت کرده است پرونده تشکیل میشود. در پس آن دیگر از زندگی مسالمت آمیز خارج میشوند . این روندی است که فرد باید بعد از اینکه به نتیجه طلاق رسید طی کند .زنی که برای اولین بار شکایت می کند سالها و به دفعات متمادی مورد خشونتهای مختلف قرار می گیرد.
وی در مورد اینکه زنانی که دچار این خشونت ها قرار می گیرند در برقراری ارتباط و تعامل با دیگران نیز قطعا با مشکل مواجهه میشوند، اینگونه توضیح داد: مسلما زمانی که هویت یک فرد مورد تخطئه و تخریب قرار می گیرد عزت نفس و غرورش از بین میرود، در نتیجه خودش را کمتر از یک فرد عادی میداند و از این رو نمیتواند در روابط مختلف شغلی، تحصیلی و اجتماعی، فرهنگی و ... یک فرد عادی باشد. آنها افرادی هستند که دائما مضطرب، افسرده و با اختلالات تطابقی هستند. بنابراین آنها افراد گوشه گیری هستند، کارایی و تمرکز ندارند، ممکن است افراد منفعلی در محیط کار، جامعه، تحصیل و... باشند از این رو حتی مورد خشونت بیشتری در خانواده قرار بگیرند. یا برعکس این هم وجود دارد بیش از آنچه انتظار میرود واکنش نشان میدهند و زنان خشنی خواهند شد.
وی در پاسخ به این سوال که آیا این مساله در خصوص مردان نیز به صورت متقابل وجود دارد یعنی آنها نیز مورد خشونت عاطفی و کلامی قرار میگیرند گفت:بله،اما در اقلیت به نسبت اکثریت زنان قرار دارند. من در پزشک قانونی دیدهام که خیلی از مردها زمانی که روابط زناشویی در شرایط قهرآمیز است مورد خشونت فیزیکی قرار میگیرند و به دادگاه مراجعه میکنند تا طول درمان بگیرند و پرونده تشکیل میدهند. یا مثلا ممکن است مردی که از نظر مالی، جنسی یا توانایی فیزیکی قدرتش کم شده باشد مورد قهر، بی اعتنایی، خشونت کلامی و حتی خشونت فیزیکی قرار بگیرد. خصوصا زمانی که مساله نان آوری و تمکن مالیاش زیر سوال برود این امکان وجود دارد که او نیز مورد خشونت به صورت مستقیم و غیر مستقیم قرار بگیرد که آمارش کم هم نیست .
بی عدالتی موجب خشونت شهروندان میشود
این روانپزشک با بیان این که چرا جامعه ما به سمت رفتارهای خشونت آمیز نسبت به خودو دیگران کشیده شده است گفت : یک انسان سالم شخصی است که از نظر روانی، فیزیکی و اجتماعی در شرایط بدون استرس، فشار و خشونت باشد. حال عمومی یک فرد از این سه نظر یعنی روانی، زیستی و اجتماعی که خوب باشد آن فرد در شرایط به روزی و به زیستی است. اگر قرار است انسان سازنده اجتماع باشد، اجتماع نیز سازنده فرد است یعنی یک رابطه دوطرفه که و مکمل و متمم هم هستند. نمیشود یک انسان سالم در جامعه بیمار زندگی کند و برعکس؛ انسانهای ناسالم نمیتوانند جامعه سالمی بسازند. چیزی که خیلی آزار دهنده است بی عدالتی است که در حقوق شهروندی شاهد آن هستیم. بی عدالتی موجب میشود آدمها نسبت به هم بیرحم و خشن شوند، وقتی قانون نتواند حق شهروندی را ادا کند آن وقت هرکس فکر میکند باید خودش گلیمش را از آب بیرون بکشد. از طرفی فکر میکند دیگر چیزی برای از دست دادن ندراد بنابراین تا جایی که بتوانند تلافی میکنند.
مهدیس کامکار در پایان با اشاره به این که چه راهکارهایی برای درمان خشونت وجود دارد گفت:اگر یک کابینه و وزارتخانه ای مربوط به سالم زیستی شهروندان یک جامعه طراحی نباید در حد طراحی باقی بماند. اما از طراحی شدن تا اجرای گاهی اوقات از اینجا تا کره ماه فاصله دارد.