
به گزارش خبرگزاری برنا ، مراجعه کننده زنی است 35 ساله که به اتهام سرقت 2 عدد گوشی در واحد تجسس کلانتری حضور یافته و صحبتهایش را در حضور مادرش اینگونه آغاز می کند .
35 سال سن دارم و دارای یک فرزند پسر 14 ساله می باشم، مدت 10 سال است که از شوهر سابقم جدا شدهام، 4 سال است که کار میکنم، زندگی آرامی داشتم تا اینکه حدود یک سال پیش این مرد 36 که الان شاکی من است به محل کار من مراجعه کرد.
چند باری من جلوی محل کارم او را دید بودم و متوجه شده بودم که مرا تعقیب می کند. به او گفتم مشکلی پیش آمده؟ شما چند روز است که مرا تعقیب می کنید! گفت من به شما علاقه دارم و می خواهم با شما ازدواج کنم. به او گفتم شما در یک دیدار چه اطلاعاتی از من بدست آوردی که مطمئن شدی ما به درد هم می خوریم که میخواهی با من ازدواج کنی؟
گفت: من چند وقتی است که شما را می شناسم و در مورد خانواده شما هم اطلاعات کافی دارم می خواهم با هم بیشتر آشنا شویم. گفتم اگر منظور دوست شدن است من یک زن مطلقه هستم و یک فرزند 14 ساله دارم، دختر نوجوان نیستم که بخواهم با تو دوست شوم. گفت قصد من ازدواج است فقط چند جلسه ای صحبت کنیم تا بیشتر آشنا شویم که قرار شد ما بیشتر با هم آشنا شویم.
من در این مدت خواستگار داشتم ولی قصد ازدواج نداشتم اما حضور این آقا و صحبتهایی که کرد باعت شد که من طمع کنم و گفتم شاید با حضور وی زندگی من بهتر شود، اوضاع مالی من تغییر کند، چون من بابت آژانس هوایی وام کلانی گرفته بودم و هر ماه 2 میلیون تومان قسط میپرداختم غیر از سایر هزینه های جاری که داشتم.
این آقا خودش را دارای مدرک دکترای شیمی و استاد دانشگاه و مجرد معرفی میکرد. میگفت تک فرزند خانواده هستم، پدر و مادرم در قید حیاتند، چندین خانه در گلسار دارم، از نظر مالی در شرایط بسیار مطلوبی هستم. من به او گفتم: چرا تا حالا ازدواج نکردی؟ گفت: 36 سال سن دارم تا الان مشغول تحصیل و تدریس بودم و فرصت ازدواج نداشتم. گفتم: شما موقعیت فوقالعاده ای داری، شما که میگویی سالی حداقل 4 تا 5 سفر خارج از کشور برای استراحت یا برنامه کاری میروید چرا با من که یک مطلقه و دارای یک فرزند هستم قصد ازدواج داری؟ گفت که دخترهای امروزی فقط دنبال پول و موقعیت مردها هستند ولی شما خانمی هستی که به تنهایی کار میکنی و زندگی خودت و فرزندت را میگذرانی و آدم مستقلی هستی، من از این ویژگی شما خوشم آمده است.
کم کم ارتباط ما بیشتر شد، با هم مسافرت میرفتیم، حتی من دو بار به ترکیه برای سفر کاری رفتم که با هزینه شخصی خودم این آقا را هم بردم، کم کم ارتباطات ما بیشتر شد تا جایی که شبها هم با هم بودیم.
من پسرم را به خانه مادرم میفرستادم تا پسرم از حضور این مرد در خانه چیزی متوجه نشود، خانواده من هم اصلا در جریان نبودند، قصد داشتم هنگامی که شرایط مناسب شد به خانوادهام خبر بدهم، این آقا طی این مدت چند ماه، به بهانههای مختلف از من پول میگرفت، یک بار میگفت کارتم را در خانه جا گذاشتم، یک بار میگفت کارتم را گم کردهام، یک بار میگفت دارم جایی سرمایهگذاری کلان میکنم. صبحها تا ظهر اصلا تلفن را جوابگو نبود یا گوشی را بر میداشت و میگفت سر کلاسم، بعداً زنگ بزن. کم کم متوجه شدم از روزی که این فرد وارد زندگی من شده من به بهانههای مختلف برایش هزینه میکنم به نحوی که دخل و خرج من اصلا جور در نمیآمد و کل اقساط من مانده بود، تا اینکه به او گفتم من دیگر نمیتوانم به تو پول بدهم، تو هر بار به بهانهای از من پول میگیری و پولها را برنمیگردانی، که از آنجا درگیری بین ما شروع شد.
مرا مدام کتک میزد، یه روز جلوی درب مدرسه پسرم رفت و همه چیز را به پسرم گفت. زمانی که پسرم خانه بود به خانه من میآمد. به او میگفتم من دوست ندارم پسرم از ارتباط ما خبر داشته باشه، با پسرم طرح دوستی ریخته بود، او را گردش میبرد، پارک میبرد و میگفت: این بچه در زندگی نیاز به یک مرد دارد، من باید در زندگی تو باشم. اگر من از زندگی تو بروم این بچه نسبت به همه بدبین میشود، مدام مرا کتک میزد، در حالی که من در تمام مدتی که با شوهر سابقم زندگی میکردم کوچکترین بی احترامی به من نکرده بود.
کم کم فهمیدم که اعتیاد هم دارد. رفتم آدرس پدر و مادرش را پیدا کردم فهمیدم این آقا قبلا ازدواج کرده و یک فرزند 4 ساله دارد، ناراحتی اعصاب و روان دارد و چندین بار در بیمارستان روانی بستری شده است، سابقه چندین بار خودکشی دارد تا سوم راهنمایی هم بیشتر درس نخوانده و آدم لاابلی و بی کار است و با چندین زن هم رابطه دارد. جریان را که فهمیدم دیگر او را به خانه خودم راه ندادم گفتم تا حالاهر چه پول از من گرفتی نوش جانت با حیثیت من بازی کردی فدای سرت ولی دیگر کاری به من نداشته باش اما این آدم روانی تازه مزاحمتهای خود را شروع کرد، سراغ برادرم رفت، برادرم پزشک سرشناسی است گفت اگر به من پول ندهی از خواهرت فیلم دارم آبروی شما را در این شهر میبرم، از برادرم کلی اخاذی کرده و او به خاطر آبروی خانواده ما پول زیادی به او داده است. از پدر و مادرم کلی پول گرفته و در یک کلام دیگر آبرویی برای من و خانواده ام باقی نگذاشته است.
پدرم مرا دیگر به خانه راه نمیدهد، برادرم جواب تلفن مرا نمیدهد تا اینکه هفته قبل من تنها خانه بودم دیدم به خانه من آمده است. اولش کلی جر و بحث کردیم به من گفت من عاشق تو و بچهات هستم نمیتوانم از تو دست بکشم. دیگر تصمیم گرفتم تا او را بکشم تا از شر او خلاص شوم. دراز کشیده بود روی قفسه سینهاش نشستم و تا توانستم مشت زدم، بعد گلدان پلاستیکی را چندبار کوبیدم روی سرش، دیدم بیحال شده، ترسیدم، به اورژانس زنگ زدم، اورژانس آمد و خواست او را به بیمارستان ببرد که گفت بهترم و با آنها رفت، در این فاصله تا اورژانس بیاید او بی حال بود من دو تا گوشی او را برداشتم هدف من دزدی نبود، میخواستم ببینم آیا از من فیلم و عکس دارد تا آنها را از روی گوشی پاک کنم.
اورژانس که رفتم به یکی از دوستانش زنگ زد و آمد او را با خودش برد، گوشیها را به او ندادم، او هم نفهمید که من گوشیها را برداشتم، تمام عکسها را از داخل گوشی پاک کردم، روز بعد به من زنگ زد و گفت گوشی من را تو برداشتی؟ گفتم آری، گفت گوشی من را به کلانتری بیاور و تحویل بده، گفتم کلانتری چرا؟ که گوشی را داد و افسر تجسس کلانتری با من صحبت کرد، قرار بود که دیروز بیایم و گوشی را بیاورم که به من زنگ زد که کلانتری نیا، من شکایتم را پس گرفتهام، من گفتم کلانتری زنگ زده باید بروم، او اصرار میکرد که من شاکی هستم تو نرو در حالی که میخواست من نیایم کلانتری و حکم جلب مرا بگیرد و آبروی مرا در محل کارم ببرد، من اشتباه بزرگی کردم و نمی دانم چطور باید از دست این فرد بیمار خلاص شوم؟!
تعریف رابطه نامشروع :
وقتی بین زن و مردی که رابطه همسری نداشته باشند یا دختر و پسری که هنوز ازدواج نکردهاند رابطه دوستی وجود داشته باشد به این ارتباط، رابطه نامشروع گفته میشود.
تاریخچه فردی و خانوادگی:
مراجعه کننده 35 سال سن دارد، 15 سال پیش در سن 20 سالگی ازدواج کرده و ثمره ازدواجش یک فرزند پسر 14 ساله میباشد که از نظر تحصیلی بسیار موفق است.
وی 10 سال است که از همسرش به دلیل ناسازگاریهای اخلاقی جدا شده، دارای تحصیلات لیسانس است و یک آژانس مسافربری دارد. در یک خانواده که پدر و مادر هر دو کارمند بودند به دنیا آمده، تحصیلات پدر و مادر هر دو لیسانس و در حال حاضر بازنشسته هستند.
این زن یک برادر هم دارد که پزشک سرشناس و موفقی است. از نظر مالی خانواده وی در سطح مطلوبی میباشند و به گفته مراجعهکننده تمام هزینههای تحصیلی و شخصی فرزندش را خانواده وی و برادرش پرداخت میکنند و پدرش نیز مقداری از هزینهها را پرداخت میکند. ارتباط مراجعه کننده با همسرش نیز بعد از طلاق به دلیل وجود فرزندش کماکان ادامه دارد و همسرش نیز از نظر مالی و عاطفی ارتباط خوبی با فرزندش دارد و هزینه های فرزندش را پرداخت میکند .
علل عمده مشکل :
اگر در حوزه روان شناسی اجتماعی یک دلیل عمده در برقراری اینگونه ارتباطها باشد این نوع رابطه را میتوان ناشی از تأثیر موج جدید هجوم فرهنگی از طریق شبکه های اجتماعی بر فرهنگ ایرانی دانست که می خواهند آزادی ها را به صورت مشروط به افراد در خانواده اعطا کند به ویژه اینکه زنان و دختران دیگر نمی خواهند مثل گذشته محدود باشند و سعی میکنند وارد جامعه شوند و روابط اجتماعی خود را گسترش دهند؛ در حالی که گسترش این نوع رابطه را به صورت یک واکنش وارونه شاهد هستیم. دومین نکته اینکه در روان شناسی و روان کاوی بحثی تحت عنوان توجیه عقلی داریم که افرادی که دست به این کار میزنند از توجیهات عقلی استفاده میکنند، علاوه بر آن عوامل قدیمی و سنتی مانند شرایط بد اقتصادی و سختی ازدواج نیز وجود دارد. یونک می گوید یکی از مراحل دوره میانسالی رسیدن به دوره تفرد است افرادی که در دوره جوانی و رو به بالا هستند دست به چنین رفتارهایی میزنند، در حل و فصل این مسأله دچار مشکل میشوند و اگر احساس کنند انسجام عاطفی و جنسی ندارند به شدت دچار افسردگی مقاوم به درمان میشوند و بنیان فکری آنها به هم میریزد . یک آسیب دیگر که متوجه افراد میشود این است که به شدت به خانواده خود بی عاطفه، بی احساس و کم انرژی میشوند.
بنابراین از جمله دلایل گسترش این نوع روابط می توان به موارد زیر اشاره نمود:
• فقدان مسئولیت پذیری حداقل در یک طرف از رابطه
• مشکلات و فشارهای اقتصادی
• افزایش شهوت و نیازهای جنسی به دلیل قرار گرفتن در معرض محرک های مختلف در رسانه ها و جامعه
• مناسب نبودن شرایط برای ازدواج به دلایل مختلف
• موافق نبودن خانواده ها، یا فشار های اجتماعی
• عدم پایبندی به اصول اخلاقی و اعتقادی.
علل بروز بر اساس عوامل فردی، خانوادگی و عوامل زمینه ساز
عدم پایبندی به اصول اخلاقی، خانوادگی و فقدان رابطه گرم و عاطفی با خانواده.
آسیب های فردی:
این نوع روابط مسلما تداوم ندارد و تنها تا زمانی ادامه پیدا می کند که زوجین برای یکدیگر جذابیت ظاهری داشته باشند.
چنین روابطی به دلیل فقدان موضوع تعهد، بسیار زودتر از ازدواج های رسمی و شرعی از هم می پاشند.
زنان در چنین رابطه هایی بیش از انواع دیگر ازدواج دچار خشونت خانگی و ضررهای مالی می شوند.
احتمال ابتلا به افسردگی، از دست دادن اعتماد به نفس در زندگی، انتقام جویی و از بین بردن طرف مقابل در این افراد زیاد است.
خودکشی به دلیل ترس از دست دادن آبرو و بازیچه شدن توسط طرف مقابل یکی دیگر از این پیامدهاست.
توصیه های پیشگیرانه :
فردی که شرایط ازدواج ندارد از تماشای صحنههای تحریکآمیز فیلم و عکس و خواندن داستانهای مهیج و برخوردهای آزاد و بی حد و مرز در روابط زن و مرد لذت میبرد، لذا ازدواج تنها راه حل برای از بین بردن آثار مخرب تمایلات جنسی و قانونمند کردن روابط زن و مرد است.
لازم است بین اعضاء خانواده، فضایی از اعتماد و همدلی وجود داشته باشد، قطعاً با توجه به شرایط خاص پیشآمده برای این کیس، مشورت با سایر اعضاء خانواده و دیگر افراد مورد وثوق و اعتماد میتوانست زمینه شناخت بیشتر را فراهم آورده و از سودجویی و کلاهبرداری آن مرد جلوگیری کند.