به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ «تصدقت شوم، الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است...» این جملات، نخستین سطرهای نامه یکی از بزرگ ترین رهبران معاصر به همسر خود است. نامهای که شاید بارها شنیده و خوانده باشید اما هر بار دیدن و خواندنش، لطف دیگری دارد. توصیفات ساده، زیبا و عاشقانه امام(ره) خطاب به همسرشان را در کمتر نامهای دیدهایم. عاشقانهترین نامهای که از یک فقیه، مجتهد، مرجع تقلید شیعه و رهبر ایران به جا مانده و نه فقط در میان روحانیان و سیاستمداران که در میان روشنفکران و نویسندگان هم بینظیر است. امروز و به بهانه نزدیک شدن به سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، نیمه دیگری از شخصیت امام(ره) را خواهیم دید، نیمهای که این روزها کمتر به آن توجه می شود.
نوروز ۱۳۱۲ بود که امام (ره) راهی سفر حج شد. از همین سفر بود که از شهر بیروت در کشور لبنان نامهای محبتآمیز و سرشار از دلتنگی برای همسرش نوشت. نامهای که خدیجه خانم ثقفی دوست نداشت کسی آن را بخواند، شاید از روی شرم و حیای زنانهاش، اما تا همین امروز دست به دست شده و همه آن را شنیده و خواندهاند. انگار که آن نامه فقط یک نامه عاشقانه مردی در سفر به همسرش نیست، این نامه بخشی از شخصیت رهبر یک انقلاب است. بخشی از تاریخی است که معمولاً در کتابهای رسمی نوشته نمیشود. متن کامل نامه این است: «تصدقت شوم، الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است. عزیزم، امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حال]من با هر شدتی باشد میگذرد؛ ولی به حمدا... تاکنون هرچه پیش آمد، خوش بوده و الان در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتا جای شما خالی است، فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراهم نیست که این منظره عالی به دل بچسبد. در هر حال، امشب، شب دوم است که منتظر کشتی هستیم. از قرار معلوم و معروف، یک کشتی فردا حرکت میکند، ولی ماها که قدری دیر رسیدیم باید منتظر کشتی دیگر باشیم. عجالتا تکلیف معلوم نیست، امید است خداوند به عزت اجداد طاهرینم که همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل. از این حیث قدری نگران هستیم، ولی از حیث مزاج بحمدا... به سلامت. بلکه مزاجم بحمدا... مستقیمتر و بهتر است. خیلی سفر خوبی است، جای شما خیلی خیلی خالی است... ایام عمر و عزت مستدام. تصدقت. قربانت؛ روحا...، فروردینماه ۱۳۱۲ هجری شمسی.
شخصیت خانوادگی امام (ره) و رابطه ایشان با همسرشان به همین جا ختم نمیشود. یک نامه با این لحن زیبا و عاشقانه، اگر چه در زمانه خود نشان از رابطهای عمیق دارد، اما در روزگاری که بسیاری از مذهبیها صرف تعلق قلبی و وفاداری را برای زندگی مشترک کافی میدانند، امام (ره) به ما یاد میدهد که چقدر ارزش و اهمیت کلام عاشقانه زیاد است. اصطلاحات امام (ره) و اینکه چندین بار جای همسر خود را نزد خود خالی و برای او ابراز دلتنگی میکنند و از احساسات عمیق قلبی خود میگویند نه تنها طبق باور برخی از مردان، چیزی از شخصیت و مردانگی ایشان کم نمیکند که اثبات میکند مردانگی به نداشتن احساسات عاطفی و بیان نکردن جملات عاشقانه نیست. اما امام (ره) نه تنها در سخن که طبق گفته بانویشان، خدیجه خانم در عمل نیز بسیار عاشقپیشه و حمایتگر بودند. در خاطراتی که از نوه امام درباره رابطه امام (ره) و همسرشان نقل شده میخوانیم که هیچ وقت امام یک کلام به خانم بیاحترامی نکردند و در طول زندگی ۷۰ ساله آنها هیچگاه امام (ره) با صدای بلند با ایشان صحبت نکردند. در جایی از این خاطرات آمده که در اواخر حیات امام (ره)، خانم به شاهعبدالعظیم برای زیارت رفته بودند و دیر شده بود. در حالی که آقا معمولا ساعت ۲ بعدازظهر ناهار میخوردند امام یک ساعت و نیم سر سفره نشسته بودند تا خانم بیاید و غذا نخورده بودند. هیچگاه امام (ره) از خانم نخواستند که فلان چیز را برای شان بیاورند؛ آب، چای و ....
همسر امام (ره) خدیجه خانم هم خاطراتی از همین دست فراوان دارد و میگوید: «حضرت امام به من خیلی احترام میگذاشتند و خیلی اهمیت میدادند. هیچ حرف بد یا زشتی به من نمیزدند. امام (ره) حتی در اوج عصبانیت هرگز بیاحترامی و اسائه ادب نمیکردند. همیشه در اتاق، جای بهتر را به من تعارف میکردند و تا من نمیآمدم سر سفره، خوردن غذا را شروع نمیکردند. حتی حاضر نبودند که من در خانه کار کنم. همیشه به من میگفتند: جارو نکن. اگر میخواستم لب حوض روسری بچه را بشویم میآمدند و میگفتند: «بلند شو، تو نباید بشویی.» امام (ره) حتی در مسائل شخصی من دخالت نمیکرد و درباره لباس و رفت و آمدها نظر نمیداد....»
منبع: روزنامه خراسان