
«احمد شیرزاد»، فعال سیاسی اصلاحطلب و نماینده ادوار مجلس، درباره تغییر رویکردهای سیاسی شخصیتهای سیاسی به ویژه اصولگرایان و آثار مثبت یا منفی این رویکردها در جامعه، به خبرنگار سیاسی برنا گفت: رویکردهای سیاسی شخصیتها به صورت منظم در حال تغییر است، منتهی برخی تصور میکنند اگر تغییر را مطرح کنند شأن و ابهت آنها دچار تزلزل میشود در حالی که اگر انسان صادقانه مطرح کند که نظرات وی در طول زمان ثابت نبوده و به مرور زمان درک و برداشتش متفاوت شده است، به هیچ عنوان چیز عجیبی نیست. بخشی از این تغییر سلیقه انسانها و دیدگاه آنها مربوط به سن است. طبیعتا در دوران جوانی، افراد در مواضع سیاسیشان، آرمانگراتر، پرشورتر و سختگیرتر هستند اما به مرور که سنشان بالاتر میرود معتدلتر و محافظهکارتر میشوند و از خلق و خوی آرمانگرایی فاصله میگیرند بنابراین این طبیعت بشر است. مگر میتوانیم با چیزی که خلقت ما است مخالفت جدی داشته باشیم؟
شیرزاد افزود: بنابراین بخشی از تغییرات مربوط به ذات و طبیعت، افزایش سن افراد است و بخش دیگری از آن تغییر شرایط بیرونی است. برای مثال وقتی رئیس جمهوری در آمریکا روی کار میآید و دست دوستی دراز می کند، برخی این گونه تحلیل میکنند که این دست دوستی نبوده اما به هر حال در ظاهر قضیه بدین گونه بوده است. یا مثلا رئیس جمهوری روی کار میآید که از اول شمشیر را از رو میبندد. این تغییر شرایط بیرونی هم میتواند به تغییر دیدگاههای افراد منجر شود. به هر حال مجموعه خود جامعه انسانی هم به طور کلی تغییر میکند. همانگونه که تکتک افراد شاخص تغییر میکنند، جامعه بیرونی نیز تغییراتی میکند و سلیقهها نیز دچار تغییر میشود. بسیاری از شخصیتهای سیاسی در حال حاضر تحت تأثیر خانوادههای خود هستند. یعنی تحت تاثیر نسل بعدی و فرزندان خود قرار گرفتند و تربیت شدند. بخشی از این فرزندان بر دیدگاههای سیاسی پدران خود تاثیرگذار بودهاند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب ادامه داد: مسئله تاثیرگذارتر دیگر وجود خانمها و تأثیر آنها که ممکن است هیچگاه در عرصه مطبوعات و رسانهها و یا صحنههای اجتماعی به آن توجه نشود اما زنان در مواضع شوهران، پسران و دختران خود اثرگذار هستند. بنابراین فعالتر شدن خانمها و حضور بیشتر آنها در جامعه تأثیرگذار بوده و بخشی از واقعبینیها را در جامعه به وجود آورده است. فکر میکنم این عوامل هیچ کدام قابل کتمان نیستند. خود انسان هم اگر هیچ کدام از این موارد نباشد یک موجود قابل تغییر است. بنابراین یکی از عوامل جو بیرونی بوده که یقینا موثر است. وقتی همه جا صحبت از توسعه سیاسی، نهادهای مدنی است، طبیعتا حتی کسانی که به ظاهر هم مخالف هستند تا حدی تحت تأثیر این فضا قرار میگیرند. زمانی جو مبارزه با آمریکا را داریم و یا جنگ اقتصادی و سیاسی آمریکاییها علیه ما به راه انداختند، طبیعتا در این فضا نمی توان انتظار داشت همگان در سطح بینالمللی فکر کنند و بخواهند دست دوستی به طرف همه کشورها دراز کنند و بخواهند به عنوان یک انسان صلحطلب جهاندوست در بین کشورها زندگی کنند. وقتی همگان از قدرتهای جهانی اقدامات نادرست و به تعبیری نامردی مشاهده می کنند، بر مواضع سیاسی آنها تأثیر میگذارد. یقینا مواضع سیاسی زمان اوباما با مواضع سیاسی زمان ترامپ تفاوت دارد.
احمد شیرزاد بیان کرد: نسل ما در دورانی به دنیای سیاست وارد شد که سیطره جهانی سوسیالیسم در دنیا بیداد میکرد یعنی شرق به غرب عالم را جنبشهای رهاییبخش با گرایش چپ فرا گرفته بود و ایدهآل بیشتر این ملتهای عقب مانده در آمریکای لاتین، آفریقا، آسیا، جنبش جهانی سوسیالیسم بود. طبیعتا وقتی این جنبش در صحنه جهانی حباب آن به یکباره میترکد در مواضع فکری یکایک آدمها اثر میگذارد. نمی توان فقط سیاستمداران را در نظر گرفت بلکه این تغییرات در میان هنرمندان نیز وجود دارد. هنرمندان دهه 50 بدون استثنا دارای گرایش چپ بودند که نوع شعرها، نوشتهها و نمایشنامههایی که مینوشتند، مشهود بود و این طبیعی است چرا که در دورانی بودند که این جنبش برتری داشته است.
این فعال سیاسی اصلاحطلب عنوان کرد: گاهی اوقات افراد معمولی و شهروندان فکر میکنند سیاستمداران موجودات بسیار پیچیده و خارقالعادهای هستند به هیچ وجه این گونه نیست. اینکه سیاستمداران آن گونه که دیگران فکر میکنند مغز پیچیدهای دارند و تحلیلهایشان خیلی پیچیده است، این گونه نیست و حتی سیاستمداران بسیار مشهور و سطح بالا نیز زمانی تحت تأثیر فرزندان و یا نوادگان خود، دیدگاه خود را تغییر می دهند نه این که به یکباره تغییر کنند. بنابراین نمی توان این فضاها را نادیده گرفت. برای مثال شخصیتی مثل مرحوم هاشمی رفسنجانی بدون تردید در فضای خانوادگی خود تحت تاثیر فرزندان و نوه های خود بودند. بنابراین اینها بخشی از واقعیتهای جامعه است. حال ممکن است بخشی فکر می کنند که این تغییرات، نون به نرخ روز خوردن است یا افراد رنگ عوض میکنند و ثبات فکری ندارند. اما اینگونه نیست و افراد تأثیر میپذیرند.
وی در مورد تغییر در گفتمان اصلاحطلبی از آغاز تاکنون گفت: اصلاحطلبی تغییر کرده است. ما در زمانی بودیم که ابتدا اصلاحات از دل جناح چپ سیاسی کشور برخاست. قبل از اینکه مفهومی به نام اصلاحطلب وجود داشته باشد یک جریانی از داخل روحانیت مبارز به نام روحانیون مبارز جدا شد. پس از آن حزب کارگزاران سازندگی تشکیل شد و نهایتا دولت اصلاحات به صحنه آمد اگر مجموع این فرایند را نگاه کنید، مثلا فرض کنید شخصیتی مثل محتشمیپور را با نسلهای بعدی اصلاحطلب مثل آقای عبدی، آقای حجاریان مقایسه کنید، طبیعی است که اینها بسیار تغییر کردهاند. متأسفانه در حال حاضر نسل جوان اصلاحطلب فعال زیادی نداریم که بتوانیم تحلیلی و بررسی کنیم که دیدگاههایشان چه تغییری کرده است. افرادی هستند که اصولا دیدگاه ضدیت با نظام دارند که نمیتوانیم در مجموعه جریان اصلاحطلبی به آنها نگاه کنیم هرچند مواقعی آمدند و از اصلاحات حمایت کردند ولی به هر حال جزو رهبری فکری اصلاحات نیستند. اما واقعا منتظر حضور نسل های جدیدی از اردوگاه اصلاحطلبی و همچنین اصولگرایی هستیم و بررسی کنیم آنها چگونه به دنیا فکر میکنند. در اصولگرایان این موضوع را بیشتر میبینم. مثلا نوع موسیقیهایی که بسیجیها میگذارند و از آن لذت میبرند مقایسه کنید با موسیقی که آنور آبیها از آن لذت میبرند.