یک روز که به عشق تکواندو و به اصرار یک دوست صمیمی ورزش حرفهای را شروع کردم اصلا فکر نمیکردم که سرنوشت راهم را به سمت دیگری از ورزش خواهد کشید. اولین بار که در جایگاه یک خبرنگار قرار گرفتم بر میگردد به دوران دانشجوییام در باشگاه خبرنگاران جوان که مشغول به کارآموزی شدم. درست به خاطر دارم که با چه سختی و جدالی توانستم به آن جایگاه برسم و خوب به یاد دارم که چقدر خرسند بودم از این اتفاق و بماند که چرا آنهمه دلخوشی به یکباره سرکوب شد، اما بعدتر درست چهارسال پس از آن روزها وارد مجموعه خبرگزاری برنا (خبرگزاری وزارت ورزش و جوانان) شدم و فعالیتم را از صفر شروع کردم.
از روزی که روزنامه نگاری را به عنوان حرفه آیندهام انتخاب کردم، همیشه این جمله ذهنم را درگیر میکرد که خبرنگاری جدا از کنجکاوی، صراحت، صداقت و ... آمیزهای از عشق و علاقه است.
این روزها که به عنوان یک ورزشی نویس فعالیت میکنم تازه به مفهوم این جمله پی میبرم، چرا که از ورزش نوشتن در ایران من آن هم برای یک دختر قبل از هرچیز جسارت میخواهد. پا گذاشتن به این حرفه آنهم به عنوان ورزشی نویس که هنوزم هم از نگاه خیلیها محیطی مردانه است، کار آسانی نیست.
به هرحال چه بپذیریم چه نپذیریم ورزش برای تمام مردم دنیا تفاوت دارد و همین موضوع کار را برای ما ورزشی نویسان و به ویژه دختران خبرنگار سختتر می کند و درست اینجاست که باید پای عشق و علاقه را وارد کارت کنی تا بتوانی ادامه دهی.
ولی با وجود همه سختیهای این عرصه من در ۱۹ سالگی با ذوق و شوق کارم را با باشگاه خبرنگاران شروع کردم همزمان با آن دوران، معنی خبرنگاری را در دانشگاه لمس کردم و این روزها با برنا امیدوارتر از همیشه به شغلام ادامه میدهم.