غربی‌ها رغبتی به تروریستی‌ خواندن خشونت سفید‌پوستان ندارند

|
۱۳۹۸/۰۷/۱۶
|
۱۱:۲۵:۰۰
| کد خبر: ۹۰۸۸۸۵
غربی‌ها رغبتی به تروریستی‌ خواندن خشونت سفید‌پوستان ندارند
«جرج مایکل»، استاد دانشکده عدالت کیفری دانشگاه ایالتی وستفیلد در ماساچوست آمریکا، معتقد است، در نسبت‌ دادن خشونت جریانات ملی‌گرای سفیدپوست به تروریسم، نوعی اکراه وجود دارد.

به گزارش گروه خبر خبرگزاری برنا، جرج مایکل استاد دانشکده عدالت کیفری دانشگاه ایالتی وستفیلد در ماساچوست آمریکاست. وی پیشتر دانشیار نظریه منع‌گسترش و بازدارندگی سلاح‌های هسته‌ای در کالج نیروی هوایی در مونتگومری آلاباما بود. مایکل مدرس موضوعات تروریسم، افراط‌گرایی دست‌راستی و جرایم سازمان‌یافته است و تاکنون هفت کتاب را در این‌باره به‌چاپ رسانده است، شامل: مقابله با افراط‌گرایی دست‌راستی و تروریسم در ایالات متحده (راتلج، 2003)؛ دشمن دشمن من: همگرایی هشداردهنده اسلام ستیزه‌جو و راست افراطی (2006)؛ ویلیس کارتو و راست‌گرایی افراطی در اروپا (2008)؛ الهیات نفرت: تاریخ کلیسای جهانی کریتور (انتشارات دانشگاه فلوریدا ، 2009)؛ تروریسم گرگ تنها و ظهور مقاومت بدون رهبر (انتشارات دانشگاه وندربیلت ، 2012) و افراط‌گرایی در آمریکا (ویراستار) (2014). آنچه در ادامه می‌آید، متن کامل گفتگوی هابیلیان با این کارشناس برجسته تروریسم دست‌راستی است که دراختیار خوانندگان قرار می‌گیرد.

هابیلیان: همان‌طور که می‌دانید، جریانات راست‌گرای افراطی و معتقد به برتری نژاد سفید از همان بدو پیدایش خود در دهه 1980، اقدامات خشونت‌آمیز و تروریستی را دستور کار خود قرار دادند؛ از سلسله‌بمب‌گذاری‌های سال 1995 در اوکلاهاماسیتی تا حمله وحشتناک برنتون تارنت علیه نمازگزاران مسلمان در کرایست‌چرچ نیوزیلند در 15مارچ2019 که در آن حداقل پنجاه نفر کشته و تعداد زیادی مجروح شدند. بااین‌حال همواره شاهد بوده‌ایم که جریانی متشکل از برخی مقامات و نیز رسانه‌های موسوم به «جریان اصلی» در غرب، از انتساب این اقدامات خشونت‌آمیز به «تروریسم» خودداری می‌کنند و درعوض، تروریست‌های عامل این حملات را به‌عنوان افرادی که از مشکلات روانی رنج می‌برند، ترسیم می‌کنند؛ گویا تروریسم به عنوان مشکلی از جانب سفیدپوستان شناخته نمی‌شود و آن‌ها نمی‌توانند مرتکب اقدامات تروریستی شوند. نظر شما دراین‌باره چیست؟

مایکل: آنچه محرز است، در نسبت‌دادن خشونت جریانات ملی‌گرای سفیدپوست به تروریسم، نوعی اکراه وجود دارد. درعوض، اغلب به این اقدامات خشونت‌آمیز « جنایات نفرت‌انگیز» می‌گویند. به‌نظرم شاید دلیل این امر این باشد که بیشترِ حملات انجام‌شده توسط ملی‌گرایان سفیدپوستْ توسط به‌اصطلاح «گرگ‌های تنها» صورت گرفته است و این افراد به شکل گروه‌های فعال تروریستی عمل نمی‌کنند. علاوه‌براین، این جنایتکاران، عوامل یک شبکه‌ بین‌المللی به‌سیاق القاعده نیستند. آخراینکه به‌جز برخی استثنائات، مثل بمب‌گذاری اوکلاهاما که به‌آن اشاره کردید و اقدام تروریستی آندرس بریویک، اعمال خشونت‌آمیز منبعث از راست‌گرایی غالباً برنامه‌ریزی‌نشده، خودجوش و اتفاقی صورت گرفته است. ناکامی راست‌گرایان در اجرای عملیات «مبهوت‌کننده» شبیه آنچه در یازده سپتامبر روی داد، باعث شده برخی از ناظران تمایلی نداشته باشند اعمال خشونت‌آمیز آن‌ها را مصداق تروریسم بدانند.

هابیلیان: آیا این به‌اصطلاح گرگ‌های تنها نمی‌توانند مرتکب اقدام تروریستی شوند؟

مایکل: همان‌طور که در جای دیگر توضیح داده‌ام، به‌ نظر می‌رسد، حملات چند سال اخیر توسط به‌اصطلاح گرگ‌های تنها، معلول برهه‌‌ای از تاریخ است که درآن روان‌پریشی، حاشیه‌نشینی و افراط‌گرایی سایبری با هم درآمیخته‌اند. هرچند، این به‌معنای جدی‌نبودن این حملات نیست؛ چون حتی افراد روان‌پریش هم می‌توانند تحت تأثیر ایدئولوژی‌های سیاسی مرتکب اعمال خشونت‌آمیز شوند. در حقیقت، می‌توان ثابت کرد که آن‌ها می‌توانند مستعدترین افراد برای گرایش به خشونت و افراط‌گرایی باشند. ازین‌گذشته، افرادی که به‌نحوی در سیستم مشارکت دارند و منافعشان با سیستم گره خورده، کمتر ممکن است خطر اعدام یا حبس طولانی‌مدت را به‌جان بخرند.

این سابقه نشان می‌دهد که تروریست‌های گرگ تنها پیشینه‌های مختلف سیاسی دارند. اسلام‌گرایان تندرو، اکوتروریست‌ها، فعالان حقوق حیوانات، معترضین افراطی علیه سقط جنین،افراط‌گرایان دست‌راستی و آنارشیست‌ها، همگی شقوقی از به‌اصطلاح «عملیات مقاومت بدون رهبر» محسوب می‌شوند. همچنین می‌توان طیف گسترده‌ای از بازیگران سیاسی را جزو تروریست‌های گرگ تنها دسته‌بندی کرد. به‌نظرم درصورت افزایش اعمال خشونت‌آمیز از سوی ملی‌گرایان سفیدپوست‌ و مرگبارترشدن آن، شاهد تمایل روزافزون مقامات و رسانه‌ها برای توصیف این اقدامات تحت عنوان تروریسم باشیم.

هابیلیان: تارنت لحظاتی پیش از حمله به نمازگزاران کرایست‌چرچ در حادثه تروریستی سال گذشته (شمسی)، مانیفستی 74‌صفحه‌ای را با عنوان «جایگزینی بزرگ» منتشر کرد. تئوری خشونت‌آمیز او، دراساس حاکی از این است که تمامی غیر سفیدپوستان، به‌ویژه مسلمانان، «مهاجمانی» در سرزمین های اروپایی هستند که منابع غنی آن‌ها را غارت می‌کنند و با نرخ بالای زادوولد، سرزمین‌های سفیدپوستان را استعمار می‌کنند. آیا خود این مانیفست که دیگران را به اعمال خشونت علیه جمعیت مهاجر در اروپا و جاهای دیگر تشویق می‌کند، می‌تواند مصداق ترویج تروریسم قلمداد شود؟

دکتر مایکل: مانیفست تارنت لحن تحریک‌آمیزی داشت. او به‌وضوح قصد داشت افراط‌‌گرایان را به انجام حملات تروریستی تشویق کند؛ تقریباً شبیه به مجله اینترنتی القاعده به‌نام «اینسپایر» که به افراط‌گرایان اسلامی توصیه می‌کند چگونه به اهداف خود حمله کنند.

هابیلیان: آیا میان منطق راست‌گرایان افراطی، شبیه آنچه در مانیفست تارنت مطرح شد، و منطق رئیس جمهور دونالد ترامپ شباهتی مشاهده می‌کنید؟

مایکل: بله، شباهت‌هایی بین روایت جایگزینی بزرگ و گفته‌های دونالد ترامپ دیده می‌شود؛ هرچند تفاوت‌های مهمی هم وجود دارد. در حالی‌که طرفداران این روایتْ تئوری خود را در قالب سخنان نژادپرستانه و قومیتی ارائه می‌دهند، دونالد ترامپ، تابه‌امروز، مخالفت خود را با رنگین‌پوستان در لوای دفاع ازمنافع عمومی، ازجمله مسائلی همچون تروریسم، جرم و رفاه عمومی نشان داده است.

مطمئناً روایت جایگزینی بزرگ [مثل هر روایت دیگری] سراسر غلط نیست و در آن رگه‌هایی از حقیقت پیدا می‌شود؛ ازین‌احیث  که جمعیت گروه‌های قومی سفیدپوست، در مقابل غیرسفیدپوستان روبه‌کاهش است. لیبرال‌ها غالباً از این موضوع استقبال می‌کنند؛ چون معتقدند منجر به سیاست‌های متنوع‌تر، فراگیرتر و هماهنگ‌تر خواهد شد. در مقابل، راست‌گرایان افراطی اغلب ادعا می‌کنند که لیبرال‌ها، به‌ویژه یهودیان، باسوءاستفاده از تقصیر سفیدپوستان در ماجرای هولوکاست، از آن برای برده‌داری و استعمارگری استفاده می‌کنند. راست‌گرایان می‌گویند لیبرال‌ها به‌این‌دلیل این کار را انجام می‌دهند تا مقاومت سفیدپوستان را در برابر مهاجرت و اختلاط ‌نژادی تضعیف کنند؛ کاری که به‌زعم آن‌ها منجر به «نسل‌کشی سفیدپوست‌ها» می‌شود. طرزفکر بدنه محافظه‌کاران در آمریکا، کمتر توطئه‌آمیز است و آن‌ها خواهان نوعی ملی‌گرایی مدنی هستند که بیشتر بر کیش و عقیده تأکید دارد تا قومیت و فرهنگ؛ بااین‌حال، آن‌ها نیز هشدار می‌دهند که تغییرات جمعیتی سریع و رادیکال در غرب می‌تواند بسیار مخرب باشد و ثبات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را به خطر بیاندازد.

هابیلیان: براساس شاخص جهانی تروریسم، از سال 2014 حملات تروریستی منبعث از راست‌گرایی افراطی افزایش یافته است. به‌نظر شما، تروریسم سفیدپرست آمده است تا بماند؟

مایکل: باتوجه‌به تغییرات جمعیت‌شناختی گسترده‌‌ای که طی چندین دهه گذشته در غرب رخ داده است و در بالا به‌آن اشاره شد، تعرضاتی مانند تروریسم و خشونت سیاسی قابل پیش‌بینی بود. ازآنجاکه این روندهای جمعیتی طبق پیش‌بینی‌ها برای مدتی ادامه خواهد یافت، به‌نظرم در آینده شاهد وقوع حملاتی از جانب ملی‌گرایان سفیدپوست افراطی خواهیم بود.

بزرگی این حملات بستگی به این دارد که نظام‌های سیاسی چقدر می‌‌توانند تعداد فزاینده عقاید و علایق متضاد را با هم سازگار کنند. همان‌طور که اریک کافمن، دانشمند علوم سیاسی، در کتاب اخیر خود باعنوان وایت‌شیفت: پوپولیسم، مهاجرت و آینده اکثریت‌های سفیدپوست مطرح می‌کند، چنانچه رسانه‌ای دراختیار سفیدپوستان قرار نگیرد تا مطالبات خود را بیان کنند، اعتراضات آن‌ها می‌تواند به‌شیوه‌های معیوب و خطرناک بروز کند. وی معتقد است بهتر است به‌جای سرکوب این اعتراضات، به گروه‌های اکثریتْ اجازه داده شود مطالبات خود را آزادانه و بدون ترس از مجازات‌شدن، عرضه کنند. این موضوع علاه‌بر کاستن از خشونت سیاسی، باعث بهبود وضع فرهنگ می‌شود.

هابیلیان: تروریسم سفیدپرست چه پیامدهایی برای جهانی‌شدن دارد؟ جهان چگونه باید به این پدیده پاسخ دهد؟

مایکل: جفری کپلان و لئونارد وینبرگ، در کتاب خود در سال 1998 به‌نام ظهور راست رادیکال اروپایی‌آمریکایی اظهار داشتند که مجموعه‌ای از شرایط مشابه ازجمله نرخ پایین زادوولد در میان سفیدپوستان، مهاجرت گسترده از کشورهای جهان سوم، کاهش فرصت‌های زندگی برای جوانان طبقه کارگر و انحطاط فرهنگی موجود، منجر به همگرایی جنبش‌های ملی‌گرایی سفیدپوستی در آمریکای شمالی و اروپا شده است. این روند با تقویت همکاری میان احزاب پوپولیست راست در اروپا، ادامه خواهد یافت.

هابیلیان: به‌نظر شما آیا امکان دارد سفیدپرستان افراطی در آینده شبکه‌ای جهانی برای انجام حملات خود تشکیل دهند؟

مایکل: اگرچه به‌لحاظ نظری می‌توان پیش‌بینی کرد شبکه‌ای جهانی از تروریست‌های ملی‌گرای سفیدپوست شبیه‌ به القاعده سربرآورد، اما امکان آن را حداقل درحال‌حاضر، بعید می‌دانم. پس از یازده سپتامبر، غربْ کمتر پذیرای سازمان‌های تروریستی سنتی و زیرزمینی شد. دولت آمریکا با حمایت عموم آمریکایی‌ها، اقدامات هوشیارانه‌تری برای ریشه‌کن‌کردن تروریست‌ها در داخل و خارج از کشور انجام داد. لایحه میهن‌پرستی آمریکا در اکتبر 2001 به‌سرعت به‌عنوان قانون تصویب شد و وزارت امنیت میهن در سال 2002 ایجاد شد؛ علاوه‌براین، پس از یازده سپتامبر، تقسیم اطلاعات بیشتری نه‌تنها میان نهادهای دولتی، بلکه بین آژانس‌های محلی مجری قانون صورت گرفته است. همچنین علی‌رغم اختلاف نظر دولت‌های خارجی با دولت ایالات متحده برسر موضوع عراق در زمان جنگ دوم خلیج فارس، آن‌ها بیش‌ازپیش اقدامات ضدتروریستی خود را با دولت ایالات متحده افزایش دادند. سرانجام، تکنولوژی جدید، توانایی دولت را در نظارت بر تروریست‌های بالقوه و حامیان آن‌ها افزایش داده است. بنابراین، در غرب، گروه‌های بزرگ تروریستی به‌طور فزاینده‌ای در برابر نفوذ و اختلال، آسیب‌پذیر هستند.

هابیلیان: چه  شباهت‌ها و تفاوت‌هایی میان ایدئولوژی‌های اسلام‌گرایی افراطی و راست‌گرایی افراطی وجود دارد؟

دکتر مایکل: شباهت‌هایی بین آن‌ها وجود دارد. اول این‌که  هر دو جریان اغلب از توطئه‌ای که توسط یهودیان طراحی شده، به‌مثابه انگیزه اصلی اقدام خود استفاده می‌کنند. مثلا در ایالات متحده از تفکر دولت اشغالگر صهیونیستی به‌عنوان عامل اصلی نسل‌کشی سفیدپوستان و نفرت‌پراکنی علیه آن‌ها استفاده کرده‌اند. به‌طورمشابه، اسامه بن‌لادن دشمن اصلی‌ خود را «اتحاد صهیونی‌صلیبی» عنوان کرده بود و علیه آن مبارزه می‌کرد. به‌عبارتی، این دو جریان همدیگر را «دشمنِ دشمن» خود می‌دانند. همچنین هردو جنبش منتقد فرآیند تاریخی موسوم‌به جهانی‌شدن هستند؛ چون می‌ترسند این فرایند باعث نابودی جوامع آن‌ها شود.

اختلاف اصلی بین این دو جریان برسر مسئله جمعیت است. به‌دلیل افزایش روزافزون جمعیت مسلمانان در غرب اروپا، مسلمانان تهدید اصلی برای بقای نژاد سفید پوست به‌شمار می‌روند. به‌عنوان‌مثال ژولیوم فای، نویسنده فرانسوی، در صدر کسانی است اسلام را دشمن اصلی اروپا قلمداد می‌کنند.

این واقعیت که القاعده و گروه‌های وابسته به آن ایالات متحده را به‌عنوان دشمن ژئوپلیتیکی اصلی خود معرفی کرده‌اند، باعث شده گروه‌های ملی‌گرای سفیدپوست، به‌ویژه پس‌از یازده سپتامبر، به‌سختی نقطه اشتراکی با این گروه‌ها پیدا کنند. البته، همان‌طور که در بالا ذکر شد، اشتراکاتی در جهان‌بینی‌ آن‌ها وجود دارد؛ اما با این‌حال، هرگونه همکاری با القاعده یک اشتباه تبلیغاتی بزرگ محسوب می‌شود و مطمئناً با پاسخ جدی مقامات مواجه خواهد شد.

البته باوری عمومی در میان ملی‌گرایان سفیدپوست وجود دارد که اگر ایالات متحده از درگیری در خاورمیانه و حمایت از اسرائیل دست بکشد، درگیری بین غرب و اسلام اجتناب‌پذیر است. آخراین‌که در سال‌های اخیر برخی از گروه‌های ملی‌گرای اروپایی مانند «لیگ دفاع انگلیس و افرادی مانند رابرت اسپنسر بَت‌یه اُر و پاملا گر، با اسرائیل ابراز همبستگی کرده‌اند و می‌توان از آن‌ها به‌عنوان هم‌قطاران جریان موسوم به ضدجهاد یادکرد.

نظر شما