یوحنا حکیمی در گفتوگو با خبرنگار گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا با اشاره به وضعیت فعلی کار گریم و طراحی چهره گفت: در زمان گذشته در هر مدیایی گریم یکی از چهار فصل اصلی یک پروژه نمایشی بود اما به نظر میرسد با اینکه فاکتور بسیار مهمی است، شرایط اقتصادی روی آن تأثیر گذاشته و دیگر به آن اهمیت داده نمی شود مگر در یکسری نمایشهای لاکچری و پرهزینه.
او ادامه داد: بعد از انقلاب و بدو راهاندازی سالن نصر در لالهزار که توسط مجید جعفری بازگشایی شد، کار را به صورت حرفهای شروع کردم البته منهای تالار مولوی که با حاج یوسفی و مدیری کار نمایشی و گریم حرفهای را شروع کردم. در کنار کار گریم بازی هم میکردم و فعالیت صحنه هم داشتم. آن زمان با توجه به حضور نیروهای ذبده تصورم بر این بود که جایگاه حرفه ای هنرهای نمایشی مخصوصا گریم تدریجا به سمت و سویی خواهد رفت که ارتقای جهانی پیدا کند. همانطور که آن زمان نمایشهایمان به جشنوارههای خارجی مثل فرانسه، روسیه، تاجیکستان و... دعوت میشد.
حکیمی در ادامه افزود: متاسفانه به ندرت نه تنها گریم از رونق افتاد بلکه متون نمایشی هم افت کرد به طوری فقط نویسندگان و کارگردانان خاص که مورد نظر آقایان هستند میتوانند نمایششان را اجرا کنند. از سال 64 به بعد افت کار حرفه ای در بازیگران، نویسندگان و... به چشم خورد تا اینکه سالن های خصوصی ساخته شد.
یوحنا حکیمی با اشاره به دلیل عدم حضورش در تئاتر بیان داشت: من اولین مردی هستم که درجه یک هنری در بخش نمایش گرفته است. ارزش نگذاشتن به کار گریم در هنرهای نمایشی برای من همیشه دغدغه بود. گریم کار بسیار گستردهای است به طوری که یک گریمور باید تاریخ و جغرافیا بداند و حتی با ملل هم آشنا باشد به همین دلیل جنبه کلاسیک گریم برای من بیشتر اهمیت داشته تا اجرا و درآمد آن. وضعیت اسفناک این حرفه در تئاتر به جایی رسید که آقایانی از شهرستان آمدند و پُست گرفتند، مثل آقای پارسایی که بدلیل نبود بودجه از حضور من بعد از 28 سال کار ممانعت به عمل آورد، حالا به دلیل نبود بودجه منظورش چیست را نمیدانم؟!
او ادامه داد: دستمزد روزی 12 تا 18 هزار تومان مبلغی نبود که بخواهیم حتی بر سر آن بحث کنیم. بهانه ایشان این بود که چون من کار دوم دارم پس نباید کار کنم. کسی که نتواند از نیروی زیر دست خودش حمایت کند چه در مقوله مالی و چه در بحث کاری قطعا نمی شود روی آن حساب کرد. ما زندگیمان را بعد از تحصیلات دانشجویی روی کار هنری گذاشتیم. حالا بازی نشد، گریم، گریم نشد، طراحی صحنه، به هر حال سعی کردیم در هنرهای نمایشی کاری انجام دهیم اما متأسفانه دیدگاههای حقیرانه آقایان باعث شد به ما بی توجهی شود. البته منهای من نیروهای مشغول کار در نور، دکور، صحنه و ... درگیر این ماجراها شدند و خداراشکر رفتند و الان هم بسیار موفق هستد.
حکیمی تصریح کرد: بعد از 28 سال خروج از مرکز به دلیل مسائل مالی و نبود حقوق، بیمه و... از طریق دوستی دعوت به کار شدم. در آن زمان پریسا مقتدی ریاست تئاتر شهر را برعهده داشت که تصورم این است قطعا با زد و بند مدیریت آنجا را گرفته بود. بعد از گذشت مدتی نامهای به من دادند و گفتند چون دستت به دهانت میرسد نباید حضور داشته باشی. تمام اینها تحقیرهایی بود که نه تنها شامل حال من نشد بلکه رضا محمدی هم از این موضوع ضربه دید. او الان یک فیلمبردار بسیار به نامی است که کشورهای خارجی برایش سر و دست می شکنند.
او افزود: روزی را خدا میدهد و آدم ها کارهای نیستند، در تمام این مدت از طریق آموزشگاه «سپند هنر» و تدریس در دانشگاه مشغول به کار شدم و درآمدزایی داشتم. در این 5 سال دعوت های زیادی بابت کار در خارج از کشور داشتم اما به دلایل شرایط کاری و مریضی پدر و مادر و نیاز فرزندان نرفتم. در حال حاضر کاری را در قطر شروع کردیم. گریم سریالهایی که در کشورهای عربی پخش میشود کار بچه های خودمان است که از کار کردن در کشور خودمان رانده شدند.
این طراح چهرهپرداز با اشاره به استفاده کشورهای خارجی از نیروهای ایرانی بیان داشت: قطر در حال حاضر با اینکه کشور نوپایی است اما به بهترین شکل تاریخ سازی میکند. من آموزش و پرورشی هم هستم و 30 سال است درس می دهم، در تمام این مدت دیدم که تاریخ کشورمان به صورت تدریجی در حال از بین رفتن است. ما در کشورمان تاریخ زنده داریم اما استفاده نمی کنیم و اجازه می دهیم کشورهای دیگر آن را از ما بدزدند. نویسنده های ما باید به این بخش دقت کنند و حتی به طور کلاسیک نمایش ها را به ظهور برسانند و روی صحنه ببرند. من بیش از 300 دانش آموز در کشورهای دیگر می بینم که برایشان تاریخ قرآنی را مطرح میکنند. آنها برای نشان دادن این موضوعات از 5 کشور بیش از 70، 80 نیرو آوردند در حالی که ما این نیروها را داریم اما نمی شناسیم.
او افزود: فقط مسائل مالی مطرح نیست، عشق ما را گرفتند و علتش چیست، نمیدانم! یعنی کار به دق کردن دارد میرسد که چرا کسی که می تواند در شهر و کشورش تاریخ خودش را بسازد باید برای دیگران کار کند. بدتر از همه اینکه ما را در کشورهای دیگر مثل افغانی می بینند یعنی فقط کارت را قبول دارند. درواقع هنر و تخصص تو رو می خرند و می گویند برو. من در کشور قطر که در حال حاضر روی پروژه ای کار می کنم، ماهی 8 میلیون تومان درآمد دارم در حالیکه در ایران حقوق 2 میلیون تومانی بازنشستگی میگیرم. این 2 میلیون تومان اجاره خانه من هم نمیشود چه برسد به خرج و مخارج امروز. من باید زنده بمانم که کار کنم، فکر کنم، بنویسم و گریم کنم، با این شرایطی که درست شده رسما حق زندگی را از من گرفته اند و من مجاب هستم که جای دیگر بروم که اجازه داشته باشم زندگی کنم.
حکیمی با اشاره به مشکلات موجود در وضعیت گریم و چهره پردازی گفت: حذف در گریم یکی از آفتهای آن است. البته در لباس و دکور هم همینطور است، مثلا میگویند از خانه لباس بیاورید، از وسایل قدیمی دکور برش بزنید و درست کنید، یعنی یک نوع گدا صفتی در این بخشها به وجود آمده که نشان دهنده بیارزشی آنهاست. جایی هم که ارزش دارد از جیبت میگذاری برای مثال ریش میبافی یا چهره میسازی پولی دریافت نمی کنی و کارگردان با رفاقت و... سرت را شیره می مالد.
او افزود: دومین بحث این است که اجازه برخی گریمها را در صحنه یا دوربین نمیدهند. اخیرا برش سر، بریدن دست، ترکاندن شکم و... را مجوز نمیدهند. برای مثال این محدودیت ها باعث میشود وقت نگذاریم قالب بگیریم و و تکه سازی کنیم یک آدم را چاق کنیم بلکه بگردیم یک بازیگر چاق پیدا کنیم.
یوحنا حکیمی در پایان اظهار داشت: متاسفانه بیتوجهی به هنرمندان، گویش آزاردهنده با آنها و مدیریت نادرست و سمبل کردن هرچیزی باعث می شود آنها سرخورده شوند و هنر و تخصصشان را در کشورهای دیگر خرج کنند.
او با اشاره به وضعیت دانشجویانی که در رشته گریم درس میخوانند گفت: من در جواب این سوال واقعا می خواهم گریه کنم. بارها شده دانشجویان از من می پرسند وسایل گران شده است چیکار کنیم؟! من هیچ جوابی ندارم به آنها بدهم. می گویم بچه ها آخرش میخواهید بشوید عبدالله اسکندری یا من. در حال حاضر من با اینهمه تجربه و کار، این مشکلات و گرفتاریها را دارم.
او ادامه داد: در کشورهای خارجی وقتی از بچههای هنری میپرسم مشکلاتتان چیست اصلا نمیدانند مشکل و دغدغه به چی میگویند. اما بچههای ما در ایران با معضل مالی مواجه هستند و از ابتدای کار به آنها میگوئیم هیچ شغلی در تهران برایشان وجود ندارد. چون تهران نه برادوی است و نه هندوستان که 4 هزار فیلم بسازد. ایران یک پایتخت دارد به نام تهران که 5 سالن بیشتر در آن وجود ندارد.
حکیمی تصریح کرد: هیچ استادی حق ندارد خصوصیات تحصیلی، اخلاقی و ذهنی خودش را تزریق دانشجو کند. من باید کتاب یزید، معاویه، نیچه، هگل و... را بگویم اما حق ندارم دانشجو را مجبور کنم فقط کتاب خاصی را بخواند، اتفاقا من به دانشجویانم میگویم بروند کتابها و فیلمهای ممنوع شده را بخوانند و ببینند تا بفهمند چرا اجازه چاپ یا اکران نگرفتند. در بخش موسیقی هم همینطور است. چه چیزی باعث می شود 40 سال تمبک در تلویزیون نشان داده نشود؟ دلیل این کار را نمیفهمم و نمی توانم برای دانشجو توضیح بدهم، در نتیجه سکوت می کنم.
یوحنا حکیمی افزود: مثل این است که درس آرایش مو به من بدهند اما نگذارند به آن دست بزنم یا اینکه در زنان و زایمان تحصیل کنم اما نتوانم به زنان دست بزنم. تمام این مسائل معضلاتی است که دائما با آن دست و پنجه نرم می کنیم و هیچ کس هم نیست راه حلی برای آن پیدا کند.
این طراح چهره درمورد بازار کار رشته گریم در ایران بیان داشت: دانشجویان رشته گریم باید یک شغل دیگری برای خودشان انتخاب کنند چون بدون هیچ تعارفی در ایران شغلی برای آن نیست، این معضل بسیار دردناک است و برای این گفتم میخواهم گریه کنم. چون من از نزدیک زخمها را میبینم. دانشجو به من میگوید پول ندارم وسایل بخرم و اگر از پدرم بخواهم مرا تحقیر میکند که چرا این رشته را انتخاب کردم. من به نوعی در دانشگاه روانشناسی میکنم و پای درد و دل دانشجویان مینشینم. راه حل این موضوع این است که هر شهر مثل تهران سالن داشته باشد تا دانشجوها بتوانند کار کنند و درآمدزایی داشته باشند.
حکیمی ادامه داد: از ما که گذشت اما امیدوارم کار به جایی برسد که این قشر جوان نجات پیدا کند. اگر به جوانان کمک نکنیم جامعهای مریض، افسرده، بیهویت و بدون خانواده خواهیم داشت. اگر قشر جوان نجات پیدا نکند ما به همین زودی ها کشور را از دست می دهیم.