شاپور عظیمی منتقد سینما در گفتوگو با خبرنگار گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، با اشاره به اینکه بسیاری از فیلمسازان امروز ایران کار خود را با فیلمنامهنویسی در سینما و تلویزیون آغاز کردهاند، اظهار داشت: فیلمسازانی چون علیرضا داوودنژاد و سعید مطلبی شاید از اولین فیلمنامهنویسانی باشند که در ایران وارد عرصه کارگردانی شدهاند. آنها پیش از انقلاب فیلمنامههایی نوشتند که به کارگردانی ایرج قادری فیلم شده و روی پرده سینماها رفتند. پس از انقلاب نیز این روند ادامه داشت و فیلمسازانی چون فریدون جیرانی پس از فیلمنامهنویسی به کارگردانی روی آوردند.
عظیمی خاطرنشان کرد: این موضوع به گلایه فیلمنامهنویسان از کارگردانها برمیگردد. بارها شاهد گلایههایی از سوی فیلمنامهنویسان بودیم که معتقد هستند کارگردانهای ما نمیتوانند فیلمنامههایشان را آنطور که باید به فیلم تبدیل کنند. در موارد بسیاری این مشکل وجود داشته و فیلمنامهنویسها را به این نتیجه رسانده که خودشان آستین بالا زده و برای کارگردانی آثارشان اقدام کنند. این اقدام باعث میشود اختلاف همیشگی فیلمنامهنویس و کارگردان از بین برود و فیلمنامهنویس خودش کارگردانی را برعهده میگیرد.
او افزود: فریدون جیرانی را تا حدی میتوان نمونه موفقی از یک فیلمنامهنویس دانست که پس از نویسندگی، کارگردانی را نیز تجربه کرد. اصغر فرهادی به عنوان یک فیلمساز موفق در سینمای ایران کارش را از فیلمنامهنویسی آغاز کرد. او پیش از اینکه یک کارگردان خوب باشد، فیلمنامهنویسی خوب و متبحر است. دانش و مهارت فیلمنامهنویسی اصغر فرهادی به مراتب بیشتر کارگردانیاش است و من او را فیلمنامهنویس موفقتری میدانم چراکه فرهادی کارگردان چندان خوبی نیست یک کارگردان متوسط است که عامل موفقیتش و آنچه که او را یکه و ممتاز کرده فیلمنامههایی است که نوشته. همکاری فرهادی در نگارش فیلمنامه «محاکمه در خیابان» مسعود کیمیایی باعث شده تا این فیلم، فیلمنامه خوبی داشته باشد، فرهادی بارها نشان داده ساختار درام را به خوبی میشناسد و به ظرایف آن تسلط دارد و این در حالی است که فیلم آخر فرهادی «همه میدانند» کارگردانی ضعیفی داشت، او بارها از دوربین روی دستهای مزاحم استفاده میکند و این ضعف در اکثر آثار او، حتی «جدایی نادر از سیمین» نیز دیده میشود.
این منتقد در ادامه درباره گرایش کارگردانها به فیلمنامهنویسی، گفت: در سینمای ما این مسیر بالعکس که کارگردانها پس از کسب چند تجربه فیلمسازی یا حتی از همان ابتدای کار، به نوشتن فیلمنامه برای آثار خود روی میآروند نتیجه خوبی را در بر نداشته. این گرایش در ذهن کارگردانهای ما یک دلیل تاریخی دارد، در دهه 40 و 50 موجی تحت عنوان تئوری مؤلف به راه افتاد که به غلط در ذهن خیلی از فیلمسازان ما این تصور را ایجاد کرد که اگر میخواهند مؤلف باشند باید فیلمنامههایشان را خودشان بنویسند و این موج صدمات جبران ناپذیری به سینمای ایران زد اما واقعیت این است که این جاده یک طرفه است و اگر فیلمنامهنویسان میتوانند فیلمسازان خوبی باشد، دلیل نمیشود که کارگردانها نیز بتوانند فیلمنامهنویسهای موفقی باشند. این مسأله در تاریخ سینمای ما به اثبات رسیده و لزوماً کارگردانهای خوب فیلمنامهنویسهای خوبی نبودند.
عظیمی با اشاره به اینکه در سینمای ایران نگاهی جدی به فیلمنامه وجود ندارد، گفت: بسیاری از کارگردانها هیچ شناختی از فیلمنامه ندارند، یک جمله معروف وجود دارد که بارها در سینمای ایران به کار برده شده، آن هم اینکه «اگر ایرادی در فیلمنامه وجود دارد، سر صحنه آن را تصحیح میکنیم»، بعد که در سر صحنه این ایراد اصلاح نمیشود به اصلاح در اتاق تدوین فکر میکنند که در اتاق تدوین نیز معجزهای رخ نمیدهد و میبینیم نتیجهاش فیلمهای بدی است که نمونههایش را در سینمای ایران به وفور میبینیم. در کشورهای صاحب سینما شرایط به شکل دیگری است، فیلمنامه ارزش بالایی دارد و نمونههایی را در سینما شاهد هستیم که برای ساخت یک فیلم یک یا دو سال صرف نوشتن و بازنویسی فیلمنامه میشود.
او افزود: بخشی از این اشکال به عجله فیلمسازان و به خصوص جوانان برای فیلمسازی برمیگردد. یک جوان که آرزوی فیلمسازی دارد، با فراهم شدن شرایط فیلمسازی و البته پیدا شدن یک سرمایهگذار بدون اینکه عیوب فیلمنامهاش را رفع کند با عجله سعی دارد فرصت به دست آمده را از دست نداده و سریع فیلم را جلوی دوربین ببرد. این عطش فیلمسازی باعث شده تا اجازه طی شدن روند منطقی برای نگارش فیلمنامه داده نشود و میبینیم فیلمها با فیلمنامههایی بسیار ضعیف ساخته میشوند. این باور در بین بسیاری از کارگردانها وجود ندارد که فیلمنامهها باید بازنویسی و بررسی شوند. جمله معروف کوروساوا درباره اهمیت فیلمنامه بسیار درست است که میگوید از یک فیلمنامه خوب، یک کارگردان ضعیف، میتواند فیلمی متوسط بسازد اما از یک فیلمنامه بد، هیچ کارگردان خوبی نمیتواند فیلمی خوب بسازد.
این منتقد در ادامه تأکید کرد: باید به این نکته اشاره کنم که در سینمای ما متأسفانه اعتقادی به این موضوع وجود ندارد که ممکن است برخی افراد طرحها و ایدهها خوبی داشته باشند که میتوان این ایدهها را خریداری کرد و برای تبدیل شدن به فیلمنامه در اختیار یک فیلمنامهنویس قرار داد. از لابهلای همین ایدهها میشود انتظار داشت که فکر و حرفی نو وارد سینمای ما شود. متأسفانه این روند در کشور ما وجود ندارد و خرید ایده و طرح اصلاً اتفاقی رایج در سینمای ما نیست. مدتی قبل زمانی که نرخ دستمزد فیلمنامهنویسها مشخص شد بسیاری از اهالی سینما اعتراض کردند که این نرخها باعث میشود هزینه تولید فیلم بالا برود اما اینگونه نیست، نرخ دستمزد فیلمنامهنویسها باعث نشده که هزینه تولید بیشتر شود، بهتر است جلوی دستمزدهای نجومی گرفته شود. به نظر من هرچقدر که برای فیلمنامه زمان بگذارید و هزینه کنید میتوان بیشتر امیدوار بود که اثر ساخته شده فیلمی قابل قبول و درخشان است.
عظیمی در پایان تصریح کرد: مشکل اصلی سینمای ایران فقط فیلمنامه نیست، سینمای ایران در کارگردانی، تدوین، طراحی صحنه، طراحی لباس، فیلمبرداری، بازیگری و... مشکل دارد و مشکلات سینمای ایران به همه این رشتهها مربوط میشود که البته فیلمنامهنویسی نیز یکی آنها است اما نباید همه مشکلاتی که امروز در سینمای ایران به لحاظ کیفی وجود دارد را متوجه ضعف فیلمنامهنویسی دانست.