اهالی خوزستان که همان اهالی فوتبال هم هستند، خوب می دانند که اتفاق بی نظیری در حال رخ دادن است و آن هم صعود استقلال ملاثانی به لیگ یک کشور است.
شهری در خوزستان که بیشتر آن را به شیرینی و لذت بستنی هایش می شناسند.
شهر گذرگاه و البته ایستگاه خاطرات لرها و شوشتری ها و دزفولی ها و بسیاری از اقوام دیگر که کمتر کسی طعم شیر گاومیش ها و دوغ و بستنی های خوشمزه اش را نچشیده است.
ملاثانی اکنون به واسطه ی حضور و درخشش جوانان مستعدش در قالب تیم فوتبال استقلال ورد زبان ها و مورد نظر و تحلیل کارشناسان و رسانه های ورزشی کشور قرار گرفته است.
تیمی که از چند لحاظ؛ فرهنگی، اجتماعی و ورزشی قابل بررسی و کنجکاوی بیشتر است.
استقلال ملاثانی که اکثرا یا بهتر بگویم همه اعضا و بازیکنان آن از هموطنان عرب عزیز خوزستانی هستند را یک سرمربی جویای نام جوان و مستعد بختیاری به نام"داریوش هرمزی" هدایت کرده است تا ثابت کند پیوند قلبی اقوام و اتحاد لر و عرب می تواند معجزه کند در حالی و جایی که خیلی ها دانسته یا ندانسته بارها خواسته اند که تخم نفاق را در خاک مقدس خوزستان بپراکنند تا بلکه محصول تلخ تفرقه را بچینند و لقمه ای ناپاک بر سفره های شان بگستراند.
ضلع دیگر توجه به این تیم، اقتدار، سختکوشی و غیرت خوزستانی در عین نداری بود. به گونه ای که من هر وقت از هرمزی عزیز پیگیر اوضاع تیم بودم به جای پرداختن به مسایل فنی، دغدغه ی تامین آب معدنی بچه هایش را پیش می کشید.
"استقلال ملاثانی" نماد و سمبل بچه های پاپتی و مستعد و شاید فقیر احوال خوزستانی نیست، استقلال ملاثانی مظهر بی کفایتی مدیرانی است که باید از این همه ثروت و نعمت در این استان، درصدی را به این جوانان اختصاص می دادند که مردانه جلوی ده ها تیم شرکتی و صنعتی قدرتمند کشور ایستادند تا صدا و فریاد مظلومیت، استعداد و ذات فوتبالی سرزمین نفت و کارون و نخل و بلوط باشند.
آری، استقلال ملاثانی با پیوند اقوام و پیوست غیرت به هر آنچه لایق بود رسید فقط خواهشی که از مدیران و مسوولان دارم این است که این روزهای آخر به فکر کت پوشیدن و عکس گرفتن و وعده دادن های رسانه ای به این تیم نباشند و بگذارند با همان چاشنی وحدت و غیرت، خودشان جام شیرین همچون بستنی ملاثانی را صادقانه بالای سر ببرند.