
به گزارش خبرگزاری برنا، در سایه بحرانهایی که نظام سلامت را درگیر خود کرده است، این روزها صدایی بلند از درون بیمارستانها و دانشگاههای علوم پزشکی کشور شنیده میشود؛ فریادی برخاسته از گلوی دستیاران پزشکی، همان نیروهای گمنامی که بخش عمدهای از بار درمانی کشور را بر دوش میکشند، اما در عوض با کمترین حمایتها و بیشترین فشارها مواجهند.
این صدا، این بار نه در قالب شکایتهای پراکنده یا گفتوگوهای درگوشی، بلکه در قالب یک نامه سرگشاده و کارزار اجتماعی سازمانیافته بروز یافته است؛ نامهای خطاب به وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و ریاست کمیسیون بهداشت مجلس شورای اسلامی که تاکنون بیش از ۴ هزار نفر از دستیاران و فعالان حوزه سلامت آن را امضا کردهاند.
روایت یک بحران ساختاری
نامه، بازتابی روشن از مشکلات انباشتهشده دستیاران پزشکی است؛ قشری که در میان جامعه پزشکی جایگاهی کلیدی، اما در عین حال نامرئی دارند. نویسندگان نامه از فشارهای بیسابقه جسمی، روانی و مالی میگویند؛ از شبهای بیپایان در بیمارستان، از کار طاقتفرسا در شرایطی بحرانی، از شیفتهای پیدرپی بدون استراحت کافی و از حقوقی که حتی کفاف هزینههای اولیه زندگی را نمیدهد.
یکی از مهمترین محورهای این نامه، تضاد جایگاه حقوقی و مسئولیتی رزیدنتها است. نویسندگان تأکید میکنند که اگر رزیدنت، دانشجوست، نباید در قبال خطاهای پزشکی موظف به پرداخت دیه و پاسخگویی حقوقی باشد؛ و اگر او یک پزشک متخصص در حال خدمت محسوب میشود، پس باید حقوق، مزایا، بیمه و امنیت شغلی متناسب با آن دریافت کند.
کار یا آموزش؟ مسئله این است
در ساختار فعلی نظام آموزش پزشکی کشور، دوره رزیدنتی ترکیبی مبهم از «تحصیل» و «کار» است. دستیاران پزشکی در حالی به عنوان دانشجو شناخته میشوند که عملاً وظایف یک پزشک متخصص را در مراکز درمانی ایفا میکنند. آنها به صورت تماموقت در بیمارستانها مشغول فعالیت هستند، اما از حقوق دانشجویی برخوردارند. به بیان دیگر، با وجود آنکه بار درمان بیماران بر دوش آنهاست، از مزایای درمانی و رفاهی یک پزشک برخوردار نیستند.
در نامه تأکید شده که دستیاران، برخلاف پزشکان عمومی یا متخصص آزاد، حق اشتغال همزمان ندارند و همین مسئله موجب وابستگی کامل مالی آنها به حقوق اندک دولتی شده است. در حالی که نرخ تورم و هزینههای زندگی در سالهای اخیر به شکل بیسابقهای افزایش یافته، دریافتی ماهانه یک رزیدنت در برخی رشتهها حتی به اندازه حداقل حقوق مصوب وزارت کار نیز نیست.
ناامیدی از وعدههای تکراری
نویسندگان نامه در بخشی دیگر از این نامه به صراحت اعلام کردهاند که نسبت به وعدههای پیشین وزارت بهداشت بیاعتماد شدهاند. آنها مینویسند که هر بار وعدههایی درباره بهبود وضعیت معیشتی یا حقوقی داده شده، اما هیچکدام به مرحله اجرا نرسیده است.
این ناامیدی نه فقط به مسئولان آموزشی، بلکه به ساختار تصمیمگیری کلان در نظام سلامت نیز تعمیم یافته است. کارزار شکلگرفته، بازتابی از یک بحران اعتماد است؛ بحرانی که در صورت تداوم، تبعات گستردهای را میتواند برای نظام درمانی کشور به دنبال داشته باشد.
مرگهای خاموش، زنگ خطر بیتوجهی
یکی از تلخترین بخشهای نامه، اشاره به مرگ برخی دستیاران در ماهها و سالهای اخیر است؛ مرگهایی که اغلب در سکوت خبری و بدون واکنش مسئولان رخ داده است. نویسندگان، این حوادث را نتیجه مستقیم فشار روانی و جسمی غیرقابل تحمل دوره رزیدنتی میدانند.
البته این موضوع، برای نخستین بار نیست که مطرح میشود. در سالهای گذشته نیز خبرهایی از مرگ مشکوک رزیدنتها منتشر شده بود؛ اخباری که اغلب بدون پیگیری مشخص باقی مانده و هیچ گزارش مستقلی درباره علت یا راهکار پیشگیری از آنها ارائه نشده است.
مطالبهای برای اصلاحات بنیادین
در انتهای نامه، نویسندگان خواستههای مشخصی را مطرح کردهاند که عبارت است از بازنگری در قوانین آموزشی دوره دستیاری با هدف کاهش فشارهای غیرضروری، کاهش اختیارات مطلق گروههای آموزشی در ارزیابی و ارتقاء دستیاران، افزایش حقوق و مزایای مالی متناسب با تورم و حجم کار و تثبیت جایگاه حقوقی دستیاران به عنوان نیروی درمانی تماموقت.
با نگاهی واقعبینانه این خواستهها، صرفاً مطالباتی صنفی نیستند، بلکه بازتابی از یک نیاز ساختاری برای نجات نظام آموزش پزشکی کشور از بحران است.
کارزار دستیاران پزشکی، صدای نسلی از پزشکان جوان است که خسته، دلزده و نگران از آینده، دیگر نمیخواهند در سکوت زندگی کنند. آنها از دل بیمارستانها و اتاقهای درمان، صدایی بلند کردهاند تا شاید این بار، شنیده شوند.
شنیدن این صدا، نه تنها وظیفه مسئولان بهداشت، بلکه وظیفه تمام کسانی است که دغدغه سلامت عمومی را دارند. بیتوجهی به این مطالبات، به معنای از دست دادن سرمایه انسانی نظام سلامت کشور است؛ سرمایهای که جایگزینی برای آن وجود ندارد.
انتهای پیام /