به گزارش برنا، در پلتفرم های داخلی هم آپارات و برخی پیامرسان ها نظیر آیگپ از پا ننشستند. اگرچه سرویسهای استریم یا همان پخش زنده قبل از کرونا هم برقرار بودند اما با شروع خانه نشینیها و نیاز بیش از پیش کاربران برای برگزاری برنامههای لایو، امکانات زیرساختی بیشتری در پلتفرمهای مختلف توسعه یافت
واقعیت این است که چه کرونا به زودی تمام شود و چه خدای ناکرده حالا حالا ها ادامه داشته باشد، این موج برگزاری لایو در پلتفرمها و رسانههای اجتماعی مختلف، نه تنها فروکش نخواهد کرد، بلکه باعث رشد چشمگیری در ارقام گزارشهای آنها از رفتارکاربران در سال 99 نسبت به سال 98 خواهیم بود.
آمار آپارات در سال 98
اگرچه آپارات یا هر استریمر دیگر داخلی یا خارجی بعنوان یک پخش کننده نقشی در کیفیت محتوایی و فنی تولید برنامههای لایو ندارد اما بهرحال دود هرگونه ضعفی در زنجیره تولید تا پخش به چشم مخاطب میرود. بنابراین در این نوشتار تلاش شده با اشاره به برخی آسیبهایی که گریبانگیر برنامههای لایو است، راه حلهایی برای بهبود آنها ارائه شود تا رضایت بینندگان آنها بیش از پیش جلب شود.
ارکان پخش لایو
این را هم اضافه کنم که منظور از برنامه لایو، یک گفتگوی تک نفره جلوی دوربین موبایل نیست بلکه برنامهای ویدیویی است که مشابه آنرا در شبکههای مختلف فراوان دیدهاید و با چند دوربین ویدیویی یا تلویزیونی پوشش داده می شود
اعلام شرط سنی برای تماشای لایو الزامی است
به نظر میرسد با توجه به تفاوتی که بین خطوط نظارتی تلویزیون و پخش زندهی اینترنتی رسانه های دیگر وجود دارد و نیز دردسرهایی که به لحاظ قوانین جاری کشور ممکن است برای صاحبان پلتفرمهای ویدیومحور پیش آید، ذکر ردهی سنی مجاز هنگام فروش بلیط لایو جزو الزامات باشد. خصوصا که محتوای پخش زنده علیرغم هماهنگی های قبل از برنامه، قابل پیشبینی 100 درصدی نیست و بروز خطاها در آن اجتناب ناپذیر است.
حتما با ریموت کنترل تلویزیون دوست باشید
یکی از آزاردهنده ترین اتفاقات هنگام تماشای یک برنامه برای بینندگان این است که دائم ریموت کنترل تلویزیون دستشان باشد تا دامنه (ولوم) صدا را کم و زیاد کنند. این مورد معمولا بین آیتم های یک برنامه یا بین صدای مجری و موسیقی رخ میدهد.
صدابردار چنین برنامهای باید بداند که همسطحسازی صدا به معنی این نیست که فقط به درجهی عقربههای میکسر صدا نگاه کند و تلاش کند دو یا چند صدا را در یک عدد استاندارد نگه دارد؛ بلکه میبایست بعنوان یک شنوندهی حرفهای، هملول سازی صدا را با گوشهایش انجام دهد
یادمان باشد هملول سازی الزاما همدامنه سازی نیست خصوصا وقتی جنس دو صدا مانند صدای موسیقی و صدای انسان با هم متفاوت است. مهم این است که گوش تمام صداها را تقریبا به یک بلندی بشنود. جالب است بدانید تحقیقات نشان میدهند که تحمل مخاطب ویدیو برای صدای بد، بسیار کمتر از تحمل مخاطب ویدیو برای تصویر بد است
بنابراین بر خلاف تصور عامه، صدای ویدیو اگر رکن اول یک محتوای ویدیویی نباشد، رکن دوم هم نیست. پس باید به صدای ویدیو به اندازهی تصویرش توجه ویژه شود. فراموش نکنیم که ابزارها برای کمک به انسانها هستند. این ما هستیم که باید با استفاده درست از امکانات و ابزارها، تصمیمات بهتری بگیریم
قرار نیست سالن خالی، حتما خالی نشان داده شود
یکی دیگر از مشکلات صدا در لایوها، عدم وجود صدای آمبیانس است. در همین مدت اخیر برنامههای تلویزیونی وجود داشتهاند که تا قبل از کرونا با حضور جمعیت برگزار میشدند اما بعد از شیوع کرونا یا با حفظ فاصلهی اجتماعی بین حضار و ماسک ادامه پیدا کردند یا اینکه از صدای آمبیانس تماشاگر در آنها استفاده شد. بعنوان مثال برنامهی دورهمی مهران مدیری که حتی از تصاویر آرشیوی برنامههای قبلیش استفاده میکرد. طوریکه اگر زیرنویس نمیشد اکثر بینندگان متوجه این موضوع نمیشدند.
در برخی موارد ایجاد حس حضور تماشاگران از طریق آمبیانس، آنقدر مهم بوده است که مثلا در مسابقات فوتبال لالیگای اسپانیا به صداگذاری لایو مسابقات اکتفا نکرده و تصاویری از تماشاگران را نیز روی سکوها بازنمایی کردند.
بازنمایی غیرواقعی تماشاگران لالیگا
بیننده برای تماشا آمده نه برای دیدن
گاهی اوقات دیده میشود که وقتی جمعیتی وجود ندارد و حتی آمبیانس جمعیت (صدایی برای فضاسازی بهتر در ذهن بیننده) هم پخش نمیشود، مجری بطور دائم به اینطرف و آنطرف نگاه میکند و سعی میکند با صندلی هایی که بیننده میداند خالی هستند و حتی صدایی هم از آنها نمیشنود، صحبت کند. این حس مصنوعی نه تنها بیننده را آزار میدهد بلکه موجب عدم تمرکز و اجرای سرد مجری برنامه هم میشود
وقتی بیننده پای برنامهای نشسته، این وظیفه را بر دوش تیم تولید میگذارد که چشم و گوش او باشند. بنابراین میبایست جریانی که در حال رخ دادن است توسط کارگردان، دنبال شود. مهمترین جریان هر صحنهای، کاراکترهای انسانی هستند. در برخی ویدیوها مانند شوهای استیجی که مجری تنها کاراکتر مهم است و بیننده نشسته تا او را تماشا کند؛ وظیفهی کارگردان، دنبال کردن نگاه مجری به دوربین است نه نشان دادن نگاه او به صندلی های خالی!
در واقع قرار نیست بیننده صرفا نظارهگر اتفاقات صحنه باشد. بلکه باید مورد خطاب مجری قرار گیرد؛ درست چشم در چشم و اگر غیر از این باشد، موجب میشود بیننده خود را در صحنه حس نکند و ارتباط عمیقی برقرار نشود. عدم برقراری ارتباط عمیق بین بیننده و ویدیو باعث خواهد شد که لذت کافی و وافی در بیننده حاصل نشود. عدم رعایت این موضوع حتی ممکن است باعث شک بیننده به زنده بودن برنامه شود!
کارگردانی، فقط زدن دکمههای دستگاه میکسر تصویر نیست
برخی کارگردانها تصور میکنند کاتهای متعدد و سریع بین تصاویر دوربینها، به برنامه ریتم هیجانی میدهد. این نکتهی درستی است اما نه همه جا. شاید چنین کاری در یک کنسرت موسیقی پاپ، پسندیده باشد اما مثلا در یک برنامه ویدیویی طنز، یک مجری از تمام اعضای خود خصوصا عضلات صورت برای طنازی و اثرگذاری بیشتر، بهره میبرد. بنابراین تعویض سریع تصاویر دوربینها جز کاهش تمرکز ارنباط بیننده با مجری و در نتیجه کاهش فرصت اثربخشی، سود دیگری ندارد. آنهم در شرایطی که نمای دوربینها به دلیل عدم وجود تماشاگران، تا حد زیادی به هم نزدیک هستند؛ چنین روشی باعث عصبی شدن بیننده و کاهش تحمل او برای ادامه دادن میشود و سطح ارتباط او را از تماشاگری به بینندگی تنزل میدهد
طول ویدیو نیز عامل مهمی برای نشستن مخاطب پای آن ویدیوست.بینندهی امروز حوصلهی نشستن پای یک ویدیوی بلند را ندارد مگر اینکه ویدیوی جذابی باشد یا اینکه دلیل محکمی برای بیننده وجود داشته باشد. بنابراین وقتی ویدیو طولانی است، باید از هر عاملی که موجب عدم تمرکز و کاهش سطح تحمل بیننده میشود، اجتناب کرد
ایجاد حس حرکت به هر قیمتی فایده ندارد
یکی از عواملی که احتمالا باعث خستگی چشم و احتمالا سردرد بینندهها در لایوها شده بدون اینکه عاملش را بشناسند، تصاویرمتحرک پشت مجری بوده است. تصاویری که از راست به چپ و چپ به راست، دایم در حال حرکتند و چشم انسان بطور طبیعی آنها را میبیند. در چنین شرایطی مغز بیننده درگیر پردازش آن تصاویر متحرک درون نمایشگر میشود؛ اما با زحمت فراوان تلاش میکند بر روی مجری تمرکز کند. این تلاش برای تمرکز در شرایطی انجام میشود که چشم مجبور است سوژه اصلی را میان آن قطعات و خطوط متحرک به سختی دنبال کند.
شاید بگویید که در کنسرتهای حضوری هم از این چنین تصاویر متحرکی برای بکگراند صحنه استفاده میشود، پس چرا آن موقع ایراد نداشت؟
چون در آن موقع چشم بیننده حاضر در صحنه، کل استیج را با فاصله میدید و بنابراین آن حرکتها و جزئیات آنقدر تاثیرگذار نبودند. اما دریک برنامه لایو برای بینندگان خانگی، دوربین از فواصل نزدیک به سوژه نگاه میکند و ما هم مجبوریم از چشم دوربین نگاه کنیم و بنابراین، جزئیات به چشم میآید و مغز را برای پردازش آنها به شدت درگیر میکند
همرنگ بودن تصویر دوربینها، یک اصل مهم است
وقتی قرار است چند دوربین به مثابه چشمهای بیننده عمل کنند، یک کارگردان لازم است تا اولا هدایت فاصله، زاویه و عمق نگاه را برای این چشمها یا همان دوربینها مشخص کند و بعد با ابزاری بنام میکسر یا سوئیچر ویدیو، در هر لحظه یکی از آنها را بعنوان خروجی انتخاب کند. این خروجی همان تصویری خواهد بود که همه در آن لحظه می بینند. این انتخاب که به آن سوئیچ کردن نیز گفته میشود، بایستی طوری انجام شود که بیننده متوجه جزئیات وجود اتاق فرمان و نفراتی مانند کارگردان نشود. در واقع کارگردانی خوب است که از طریق این امکانات طوری اشراف بیننده را به صحنه برقرار کند که بیننده متوجه حضور چنین افراد و ابزارهایی در خط ارتباطی میان خودش و صحنهی در حال تماشا نشود.
اما گاهی شرایطی پیش میآید که هر چقدر هم کارگردان کارش را خوب انجام دهد باز هم سوئیچ بین دوربینها به چشم بیننده میآید. یعنی نوعی عدم هماهنگی و حتی پرش (jump) را حس میکند و میفهمد که یک جای کار میلنگد اما نمیداند مشکل کجاست. یکی از این عوامل، عدم تنظیم نور و رنگ دوربینهاست.
علت وجود اشکالات تکنیکی ویدیو در لایو چیست؟
اگر دیده باشید در برنامه های استیجی یا کنسرت های مختلف موسیقی همواره چند دوربین در حال فعالیت هستند. آن موقع نیز فردی بعنوان کارگردان وجود دارد که تصاویر را سوئیچ میکند اما با یک تفاوت بزرگ. با این تفاوت که قرار نیست خروجی کار بصورت لایو برای بینندگان خارج از سالن پخش شود. بلکه قرار است ضبط شود تا بعدا در شبکههای تلویزیونی و ... پخش شود یا اینکه فرد یا گروه اجرا کننده قسمتهایی را در رسانههای اجتماعی خود بارگذاری کنند ویا به هر منظور دیگری مورد استفاده قرار گیرد. گهگاهی هم از آن تصاویر برای نمایش در نمایشگرهای روی استیج یا همان ویدیووال سالن استفاده میشود تا حاضرانی که کمی دورتر از استیج نشستهاند، در جزیان جزئیات صحنه باشند و به نوعی رضایت خاطرشان جلب شود
ممکن است این تصور برای تیم تولید وجود داشته باشد که خب ما همیشه این کار را میکردیم. حالا که قرار است پخش همگانی شود کافیست خروجی سیستم ضبط را به یک سیستم ارسال متصل کنیم. اما این تصور غلط همان خطای استراتژیکی است که باعث اشکالاتی نظیر اشکالات گفته شده برای برنامههای لایو میشود.
به نظر میرسد ذائقه مخاطب به دیدن برنامههای با کیفیت در شبکه های مختلف داخلی و خارجی عادت کرده و پخش برنامههای اینترنتی با کیفیت فنی پایینتر در همان نمایشگر خانگی که او قبلا آن برنامههای تلویریونی را دیده است نوعی قضاوت ناخودآگاه را در ذهنش ایجاد میکند. بنابراین عدم توجه به استانداردهای برنامهسازی ویدیو خصوصا در حالت لایو که جای جبران ندارد، ممکن است موجب پایهگذاری نامناسب در ذهن مخاطبان این برنامههای جدید شود و کم کم این جمله در اذهان نقش ببندد که: «بی خیال، اینترنتیه دیگه!»
چگونه از بروز اشکالات تکنیکی ویدیو در لایو جلوگیری کنیم؟
همانطور که اشاره شد بهترین راه برای برگزاری یک برنامهی با کیفیت چه در لایو آپارات یا هر پلتفرم دیگر استفاده از عوامل انسانی دارای دانش و تجربه در تیم تولید است. افرادی که از استانداردهای نور، صدا، تصویر و … مطلع باشند و تجربهی برگزاری چنین برنامه هایی را داشته باشند. چنین افرادی خوب میدانند که برای برگزاری یک لایو با کیفیت، علاوه بر امکانات با کیفیت و تکیه بر زیرساخت های آن استریمر، می بایست به این سوال پاسخ دهند که بیننده چه خواهد دید؟ آیا تجربهی کاربری خوبی برایش رقم خواهد خورد؟
به همین دلیل است که در برنامه های تلویزیونی کمتر چنین اشکالاتی دیده می شود. چه اینکه شبکه های تلویزیونی تحت استانداردهای برودکست کار میکنند و تلاش همه تیم تولید بر آن است که از آن عدول نکنند.
همچنین در تلویزیون واحد پخش کننده، نه تنها از تولید کننده جدا نیست بلکه به نوعی مسوولیت نظارت کیفیت فنی را هم بر عهده دارد. ابن یک تفاوت اساسی بین فرآیند کنترل کیفیت در تلویزیون با سایر رسانههای تصویری است. قطعا تدوین استانداردهای مختص برنامه های لایو برای سایر رسانهها و نظارت بر حسن انجام آنها توسط نهاد ناظر میتواند منجر به خلق تجربه بهتر برای بینندگان شود و سود آنرا هر سه وجه ماجرا یعنی مخاطب، تولید کننده و استریمر ببرند.