به گزارش برنا، موزه سینمای ایران امروز پنجشنبه ۲۶ فروردین همزمان با زادروز زندهیاد محمدعلی کشاورز بخشی از گفتوگوی تاریخ شفاهی این هنرمند پیشکسوت را منتشر کرد.
محمدعلی کشاورز در ابتدای صحبتهایش با اشاره به دوران کودکی خود گفت: «سال ۱۳۰۹ در جلفا به دنیا آمدم، پدرم کدخدای آنجا بود و زندگی ما از کشاورزی میگذشت. زمانی که دیپلم گرفتم با خانواده به تهران آمدیم و من در دانشگاه رشته پزشکی امتحان دادم و قبول شدم و یادم میآید موقع کالبدشکافی متوجه شدم من برای این کار مناسب نیستم و از رشته پزشکی انصراف دادم. در روزنامه اطلاعات هنرستان بازیگری اعلام کرده بود که هنرجو با مدرک دیپلم میپذیرد که من امتحان دادم و قبول و وارد دنیای بازیگری شدم.»
او درباره اهمیت نقش برای یک بازیگر ادامه داد: «معتقدم بازیگر بزرگ و کوچک معنا دارد و نقش کوچک و بزرگ اهمیت ندارد و یک بازیگر وقتی نقشی را نمیتواند بازی کند نباید مسئولیت آن را بپذیرد و باید میدان را برای بازیگر دیگری باز کند تا آن را ایفا کند.»
کشاورز درباره ناصر تقوایی نیز گفت: «تجزیه و تحلیلی که تقوایی درباره نقش میکرد حیرتانگیز و طنزی که در خود او وجود داشت برای من همیشه جالب بوده است. متاسفم که ایشان با این همه تجربه کم کار میکند.»
او درباره همکاری خود با زندهیاد عباس کیارستمی هم گفت: «کیارستمی هیچ وقت در آثارش با بازیگر حرفهای کار نکرده بود اما من در «زیر درختان زیتون» با او کار کردم. کیارستمی کارگردان بسیار توانایی بود و سبک مخصوص به خودش را داشت به همین دلیل هر بازیگری علاقهمند بود تا در فیلمهای او ایفای نقش کند. در دورهای برخیها سبک او را تقلید میکردند اما فن اصلی کار او را نمیدانستند زیرا او روشهای منحصر به خودش را داشت. کیارستمی همچنین دید بسیار خوبی درباره تصویر داشت، سینما را خیلی خوب میشناخت و مساله مهم این است که قبل از ساخت هر فیلمش مدتها به دنبال لوکیشن میگشت و براساس لوکیشن متنش را مینوشت.»
کشاورز خاطرنشان کرد: «یکی از مهمترین اشکالات در سینمای ما این است که که یکدیگر را قبول نداریم در حالی که اگر با فرهنگ غنیمان به خوبی آشنا باشیم؛ باید برای پیشبرد فرهنگ کشورمان زحمت بکشیم.»
او درباره جوانان علاقهمند به سینما و بازیگری نیز بیان داشت: «توصیه من به جوانهایی که میخواهند وارد بازیگری شوند این است که در ابتدا به دنبال دانش این حرفه بروند و فرهنگ غنی ایران که چند هزار ساله است را مطالعه کنند و توجه داشته باشند که به عنوان مثال، ۲۵۰۰ سال پیش هنرمندان برای تخت جمشید و نقش رستم چه زحماتی کشیدند و بر روی سنگها کار کردند. نقشهای برجستهای که بعد از سالها هنوز به همان شکل باقی مانده است و این امر را نباید به حساب فرمانروایان آن زمان بگذاریم بلکه باید به حساب هنرمندانی بگذاریم که زحمات زیادی کشیدند و متاسفانه اسمی از آنها نیست اما در تاریخ بشری آثارشان برای همیشه ماندگار شده است.»
کشاورز با اشاره به «هزاردستان» گفت: «برای ایفای نقش در این فیلم مطالعه زیادی کردم، صحبتهای زیادی با جاهلهای جنوب شهر داشتم و برای گریم و لباس با علی حاتمی خیلی صحبت کردیم تا به یک توافقی رسیدیم و خوشبختانه این نقش خوب دیده شد. حاتمی برای «هزاردستان» دو، سه نقش را به من پیشنهاد داد و من گفتم نقش شعبان استخوانی را میخواهم زیرا با این نقش میخواهم تجربه جدید بدست آورم و دلایلم را هم برایش توضیح دادم و او نیز پذیرفت.»
او ادامه داد: «من شعبان استخوانی را به عنوان یک شخصیت بد نشناختم. زیرا شعبان یکی از آدمهایی است که در آن جامعه سوخته بود. او برای خودش یک زندگی داشت، استخوان جمع میکرد و سریشون درست میکرد و از فروختن سریشون ارتزاق میکرد و ناخوداگاه وارد ماجرایی شده بود. من معتقدم انسانها باید نسبت به شرایط خود آگاه باشند تا وارد اتفاقات بد نشوند. همه ما میدانیم که انسانها زمان یکه به دنیا می آیند شرور، آدمکش و قاتل نیستند، همه در بد تولد انسانهای پاکی هستند اما شرایط جامعه آنها را تغییر میدهد.»
او با اشاره به این که در تمام فیلمهای زندهیاد علی حاتمی به جز «حاجی واشنگتن» بازی کرده است، یادآور شد: «زمانی که حاتمی میخواست فیلم «تختی» را بسازد پیشنهاد نقش مربی تختی را به من داد اما به حاتمی گفتم این فیلم را نساز و بگذار تختی همان اسطوره که هست باقی بماند.»
کشاورز در ادامه بیان داشت: «بزرگترین منتقدها تماشاگران هستند آنها که در خیابانها من را میبینند، محاکمه میکنند و درباره نقشها سوال میکنند و این موضوع برای من بسیار ارزشمند است.»
او با بیان این که کار بازیگر یک نوع ریاضت عارفانه است، گفت: «فردی که میخواهد وارد بازیگری شود ، باید عارف باشد زیرا اگر کسی از کار لذت نبرد بازیگر هم دیده نمیشود. قطعا اگر کارگردانی مثل علی حاتمی به کارش اعتقاد نداشت کارش مورد اقبال قرار نمیگرفت. البته من در وهله اول برای خودم بازی میکنم و بعد برای مردم. در همه ایران من را به عنوان اسداللهخان پدرسالار میشناسند و برای این نقش تشکر میکنند. این ها همه از جمله مواردی است که باید درباره آن تحقیق شود که چطور یک فیلم یا سریال تا این حد در بین مردم مورد استقبال قرار میگیرد.»
کشاورز خاطرنشان کرد: «در «پدرسالار» چیزی که برای من اهمیت داشت این بود که احترام زن در خانواده نقطه عطف بود و این آدم (اسدالله خان) نسبت به همسرش احترام زیادی قائل بود و هیچ وقت صدایش را روی همسرش بلند نمیکرد.»
او با بیان این که کابوس وحشتناکی است به محاکمه خود نشستن، گفت: «هر فیلمی را که بازی میکنم خودم را محاکمه میکنم که آیا کاری که کردم درست بوده و هیچ وقت سعی نمیکنم خودم را تبرئه کنم.»
زندهیاد محمدعلی کشاورز در پایان بیان داشت: «کار هنرمند آشتی بین انسانهای روی کره زمین و صداقت و راستی بین جامعه بشری است. حاصل عمرم سه سخن بیش نیست؛ خام بودم، پخته شدم، سوختم و کمال در سوختگی است.»
گفتوگوی زندهیاد محمدعلی کشاورز به مدت ۶ ساعت در سال ۱۳۸۷ توسط زندهیاد زاون قوکاسیان و سیمون سیمونیان انجام شده است و فیلم کامل این گفتوگو برای ثبت در تاریخ در بخش تاریخ شفاهی موزه سینمای ایران نگهداری میشود.