تفسیر دعای روز یازدهم ماه رمضان

|
۱۴۰۰/۰۲/۰۴
|
۰۳:۰۰:۴۲
| کد خبر: ۱۱۶۹۳۱۷
تفسیر دعای روز یازدهم ماه رمضان
در دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان آمده است: «خدایا کاری کن که من خوبی را دوست داشته باشم و از بدی و گناه بدم بیاید. بهترین خوبی‌ها این است که کسی به بستگان فقیرش کمک کند. خدایا کاری کن تا از فسق و معصیت بدم بیاید. آیا می‌شود کسی از گناه بدش بیاید؟ بله، وقتی شما عادل شدید گناه در نظرتان بد می‌شود.»

به گزارش خبرگزاری برنا؛ شرح دعای روز یازدهم  ماه مبارک رمضان به شرح ذیل است:

بسم الله الرحمن الرحیم

«اَللّهُمَّ حَبِّبْ اِلَیَّ فیهِ الْاِحْسانَ وَکَرِّهْ اِلَیَّ فیهِ الْفُسُوقَ وَالْعِصْیانَ وَحَرِّمْ عَلَیَّ فیهِ السَّخَطَ وَالنّیرانَ بِعَوْنِکَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ»

«خدایا دوست گردان نزد من در این ماه احسان و نیکی را و ناخوش‌دار در پیش من در این روز فسق و نافرمانی و گناه را و حرام گردان در این روز بر من خشم کیفربار و آتش (سوزان) را به کمک خودت، ای فریاد رس فریادخواهان.»

دعای روز یازدهم ماه رمضان

والاترین ارزش بنده؛ عشق به نیکى‌ها

در این دعا نیز همچون اکثر ادعیه قبلى سه چیز ازخدا طلب مى‌کنیم. اول این که «حبب اِلَىَّ فیه الاحسان»یعنى: خداوندا! احسان را براى من دوست داشتنى بدار؛مى‌خواهم چنان باشد که احسان را دوست بدارم.

احسان، به معناى نیکى کردن است، این معنا اعم است.انسان کار خوب که مى‌کند اعم از این است که این کارنیکش، به حال دیگرى هم مفید باشد یا نه. یعنى این‌نیکى، به دیگرى هم تجاوز بکند یا این که نه فقط براى‌خودش نیکى کرده است. گرچه نیکى کردن به دیگران،نیکى کردن به خود هم هست.

مقصود این است که این‌جا دیگر صرفاً و مستقیماً به دیگرى نیکى نکرده است. چون گاهى از روى قصد و نیت به دیگران نیکى مى‌کند.مثلاً شما انفاق مى‌کنید، از ضعفا دستگیرى مى‌کنید،محرومان را زیر بال رحمت خود قرار مى‌دهید، نادان راعالم مى‌کنید؛ این‌ها احساس به دیگرى است. البته‌احسان به دیگرى که مى‌کنى، نیکى به خودت هم‌کرده‌اى. یعنى خوبى، هم عاید خودت مى‌شود و هم عایددیگران. ولى یک وقت این است که احسان یک کارخوب کردنى است، که اثرش مستقیماً به دیگرى بازنمى‌گردد، مثل نماز خواندن، روزه گرفتن، عبادت کردن،حج رفتن، زیارت رفتن و جز این‌ها.

آن چه برشمردیم،کارهایى است که انسان براى خودش مى‌کند. این جابهتر است که احسان را به همان معناى اعم بگیریم،یعنى به طور کلى نیکى کردن، اعم از این که این نیکى‌کردن به دیگرى هم باز گردد یا خیر.

نکته دیگرى که دراین دعا هست، این است که یک وقت مى‌گوییم خدایا!ما را توفیق بده که کار خوب بکنیم، یا به دیگران احسان‌کنیم، گاهى نه، بالاتر از این‌ها است؛ مى‌گوییم: خدایا!اصلاً احسان را براى ما دوست داشتنى قرار بده؛ یعنى،طورى باشیم که کار خوب کردن را دوست بداریم؛ عشق‌بورزیم به کار خوب کردن، این است ارزش بنده مؤمن.

زیرا بسا که انسان کار خوب مى‌کند ولى باکراهت؛دوست نمى‌دارد، حالش راندارد. مثلاً صبح از خواب‌بلند شده، خوابش مى‌آید و هوا خیلى سرد است، حالاباید وضو بگیرد و نماز بخواند، البته مى‌رود، نماز هم‌مى‌خواند و قصد قربت هم دارد، ولى نماز را از روى‌کراهت مى‌خواند نه از روى میل. عشق به نماز خواندن‌ندارد، از ترس خدا یا براى اطاعت امر خدا مى‌خواندولى به این کار عشق نمى‌ورزد. یا انفاق مى‌کند و چیزى‌به مردم مى‌دهد، ولى داعیه‌هاى دیگرى دارد و در هرحال خوشش نمى‌آید، این کارى که آدم به زور یا باکراهت انجام بدهد، آن ارزش را ندارد. این جا هم‌نمى‌گوییم که خدایا ما را وادار به کار خوب کن، بلکه‌مى‌گوییم: خدایا! «حبب الَىَّ فیه الاحسان» یعنى: کار خیررا براى من دوست داشتنى قرار بده. آن گونه باشد که‌من با عشق و شوق و علاقه کار خوب بکنم، نه این که باکراهت و دشوارى آن را انجام بدهم، عاشق کار خیرباشم، میل به کار خیر داشته باشم و کاملاً امور خیر رادوست داشته باشم.

«و کّره الىَّ فیه الفسوق و العصیان»یعنى: خدایا! گناه و معصیت کردن را براى من مکروه‌بدار، از معصیت متنفر باشم. مهم این است که از گناه‌نفرت داشته باشیم، و الاّ خیلى از معصیت‌ها را آدم‌نمى‌کند، چون اسبابش فراهم نیست یا به دلایل دیگرى‌معصیت نمى‌کند. نه از باب این که معصیت را زشت‌بدارد، نه، دلش مى‌خواهد معصیت بکند، مثلاً دوست‌مى‌دارد که فرضاً غیبت بکند، دوست مى‌دارد که دروغ‌بگوید، ولى تحفظ مى‌کند یا براى رضاى خدا، یا براى‌جهتى دیگر.

این چندان ارزش ندارد، این دروغ نگفتن واین غیبت نکردن وقتى ارزش پیدا مى‌کند که انسان ازدروغ بدش بیاید، از شراب خوردن بدش بیاید، از زناکردن بدش بیاید و از همه این بدى‌ها متنفر باشد. آن‌وقت مؤمنى است که ایمان در اعماق قلبش قرار گرفته‌است. خلاصه مؤمن باید به مرتبه‌اى برسد که اصلاًخوشش بیاید که کار خوب بکند و بدش بیاید که کار بدانجام بدهد. این دعا، این دو منظور را بیان مى‌کند و ازخدا مى‌خواهم که من چنان باشم که کار خوب را دوست‌بدارم و وقتى که دوست مى‌دارم، قهراً انجام مى‌دهم وکار بد را زشت بدارم و از آن گریزان باشم.

بند سوّم دعا این است: «و حرّم على فیه السخط والنیران». این به این معنى است که: خدایا! آتش خشم وغضب خودت را بر من حرام کن. باز این جا نکته ظریفى‌است و آن این که یک دفعه مى‌گوییم: خدایا! مرا عذاب‌مکن و یک بار مى‌گوییم: خدایا! عذابت را بر من حرام‌کن. اگر ما برسیم به مرتبه‌اى که خدا عزابش را بر ماحرام بکند، معنایش این است که ما دیگر آن گونه باشیم‌که اصلاً معصیت نکنیم تا این که مستحق آتش جهنم تونشویم. ما را از استحقاق عذاب بیرون ببر و راه انحراف وبیرون رفتن از مسیر طاعت و سرباز زدن از عبادت‌خودت را بر روى من مسدود کن، تا این که دچار خشم‌و غضب تو نگردم. اگر دقت کنیم مى‌بینیم که در قرآن‌کریم نیز به مطلب فوق اشاره شده است.

آن جا که‌مى‌فرماید:«حبب الیکم الایمان و زینه فى قلوبکم و کره‌الیکم الکفر و الفسوق و العصیان«××× ۱ سوره مبارکه حجرات، آیه ۷ ××× خدا منت گذارده‌است بر شما و ایمان را در دل شما دوست داشتنى قرارداده است که شما ایمان را دوست مى‌دارید و فسوق وعصیان را در دل شما و پیش شما مکروه و منفور قرارداده است.

در آخر این دعا توسل مى‌جوییم و چنگ‌مى‌زنیم به صفت یارى رسانى خداوند و مى‌گوییم:«بعونک یا غیاث المستغیثین» ببخشاى بر من لذت‌انجام خوبى‌ها را و لذت ترک بدى‌ها را و حرام کن برمن جهنم را. اى پروردگارى که فریاد رس فریادکنندگان‌هستى.

 

 

نظر شما