همزمان با انجام مذاکرات احیای برجام که بعد از اعتراف امریکا به شکست سیاست فشار حداکثری و اعلام آمادگی برای بازگشت به توافق آغاز شده، دو جریان کینهتوز بدخواه ایران دچار نگرانی و وحشت شدند و حتی دست به اقدامات فیزیکی زدند.
همزمان با انجام مذاکرات احیای برجام که بعد از اعتراف امریکا به شکست سیاست فشار حداکثری و اعلام آمادگی برای بازگشت به توافق آغاز شده، دو جریان کینهتوز بدخواه ایران در خارج که سابقه دیرین علیه ملت ما را در کارنامه خود دارند و هر دو جریان نیز سابقه وحشتآفرینی و ترور را داشتهاند، دچار نگرانی و وحشت شدند و حتی دست به اقدامات فیزیکی زدند. یک جریان گروههای سیاسی که هیچ حرف ایجابی برای ملت ایران نداشتند و صرفا با خشونت، نفی و حذف فیزیکی و همکاری با سازمانهای جاسوسی به حیات ناسالم خود ادامه میدهند.
سوی دیگر رژیم صهیونیستی است که عملیات روانی علیه ذهنیت مردم ایران تا تحریک کشورهای منطقه و در نهایت با استیصال تمام ترور و خرابکاری در ایران را ادامه داد که این مذاکرات به ثمر نرسد.
از این دو جریان چنین انتظاری میرفت و کاملا قابل پیشبینی بود و در هر حالتی هر نوع موفقیت ایران در عرصه بینالملل را برنمیتابند و همواره درصدد کوچک شدن ایران و ضعف ملت ایران هستند اما شگفتی در آنجاست که عدهای با اهداف سیاسی حقیر و کوتاهمدت کوس بلند ناسازگاری را در داخل مینوازند و بیاعتنا به دستاوردهای مقاومت حداکثری که سرانجام ایالات متحده را به کنار گذاشتن مشی اشتباه خود وادار کرده و بیاعتناتر به حق مردم در شکستن حصر اقتصادی و برخورداری از زندگی منهای تحریم، موج تازهای از حملات را به دولت آغاز کرده اند.
این حملات پیاپی که از مستندنمایی گرفته تا جعل خبر در رسانههای خبری و تصویری که از پول ملت ارتزاق کرده و باید حافظ منافع جامعه و مردم باشند، چنان با افترا و دروغ پراکنی در هم آمیخته که برای وزارت امور خارجه در کانون این حملات ناعادلانه چارهای باقی نگذاشت جز آنکه با صدور بیانیه از خود در برابر حملات پشت سر دفاع کند. البته برای آنهایی که هویت سیاسی خود را در مقابل برجام و تنها به سبب نقش دولتهای یازدهم و دوازدهم در آن تعریف کردهاند، هیچ منطق و استدلالی کارساز نیست اما برای آنهایی که دلسوزی برای انقلاب، مردم و منافع ملی دارند، میتوان واقعیتهای برجام را به هدف روشن شدن و اجتناب از تحریف حقایق تکرار کرد.
در سالهای اخیر درد و رنج مردم به دنبال خروج ذلت بار ترامپ از برجام موجب شد که تبلیغات منفی و غالباً دروغین درباره ماهیت و محتوای برجام شنوندگانی پیدا کند اما همانطور که در این مدت پیش بینی میکردیم، سرانجام دوران سیاه ترامپ به آخر رسید و دولت جدید آمریکا در یک عقبنشینی اجتنابناپذیر برای خروج از انزوا، نه تنها به بیفایده بودن سیاست تحریم علیه ایران اعتراف کرد بلکه مقامهای آمریکایی به صراحت از «غیرمشروع بودن» تحریمهای ناقض برجام در دوره ترامپ سخن به میان آورده اند. امروز تقلای رژیم اسرائیل برای منصرف کردن امریکا از بازگشت به برجام آشکارا نشانگر دلواپسی این رژیم از خسارتهایی است که برجام به منافع آن زده و اکنون که یکبار دیگر دولت آمریکا ناچار از بازگشت به این توافق است، سرگردانتر از همیشه در جستجوی راه گریز از انزوایی هستند که با احیای کامل برجام نصیبشان خواهد شد. هراس صهیونیستها و طرفداران آنها از برجام از آگاهی نسبت به چند واقعیت سرچشمه میگیرد که متاسفانه در کشورمان زیر گرد و غبار سیاست بازیهای نامیمون مستور مانده است.
اول این واقعیت که برجام به داستان کهنه و جعلی رژیم صهیونیستی در امنیتی نمایاندن برنامههای هستهای ایران و حتی بطور کلیتر، هر مسئله مرتبط با ایران از جمله مبادلات تجاری خاتمه میدهد و این بهانه را از آن رژیم میگیرد که به یاری ایران هراسی، حیات نژادپرستانه و گسترش طلبانهاش را تداوم ببخشد.
دوم؛ کاهش تنش در روابط ایران و غرب به همسایگان ایران نیز فرصت میدهد که با دل بریدن از نتایج تنش آفرینیهای بین المللی، به دنبال حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات خود با ایران برآیند. با پیشامد این رویداد، برنامه تفرقه افکنانه رژیم صهیونیستی میان ایران و همسایگانش که هدف غایی آن دور کردن توجهات از خطرات و شرارتهای آن رژیم است، به شکستی فاجعه بار خواهد انجامید.
سوم؛ با وجود برجام و آزاد شدن نسبی اقتصاد ایران از بند تحریم، ایران میتواند به قدرتی پویاتر تبدیل شود که رژیم صهیونیستی آن را به منزله کابوس خود میداند.
چهارم اینکه، برجام نمادی از توانایی ایران در ارائه واقعیت و حقانیت خود و نشان دادن نقش موثر خود در صلح و امنیت بینالملل و کاستن از تنشهای مصنوعی ایجاد شده بود؛ بیآنکه جمهوری اسلامی از سرشت استکبارستیزانهاش ذرهای عقب نشینی کند. برجام معادله جمع جبری صفر را در نظام ظالمانه بینالملل به معادلهٔ برد- بردی تبدیل کرد که میتواند در آینده الگویی برای جلوگیری از تنشهای اجتناب پذیر باشد.
روشن است که چنین چشم اندازی لرزه بر اندام رژیم اسرائیل میاندازد.
پنجم و واپسین نکته اینکه، رژیم اسرائیل به خوبی میداند که برجام چیزی جز دنباله استراتژی مقاومت اما این بار با زبان دیپلماسی و حقوق بین الملل نبود. این توافق و سیر دستیابی به آن نشان دهنده مرحله جدیدی از درک استراتژیک ایران در به رسمیت شناختن ابزارهای گوناگون در عقب راندن مظاهر زورگویی و استکبار از جمله تحریمهای ناعادلانه و ستاندن اهرمهای فشار و تبلیغات منفی علیه ایران بود.
برخلاف آنچه گاهی در داخل فهمیده میشود، برجام، جبهه مقاومت را در برابر دشمنانش نیز تقویت کرد؛ از همین رو بود که سیدحسن نصرالله این سید مقاومت در فروردین ۹۴ برجام را «توافقی بزرگ و مهم» برای منطقه خواند.
با این توضیحات هنوز جای شگفتی است که برخی با چشم بستن به این واقعیتهای اعتراف شده در مجامع غربی و منطقهای، لحظهای از پیگیری عداوت نسبت به برجام فقط به سبب نیات و انگیزههای داخلی و انتخاباتی دریغ نمیورزند. البته دولت و مذاکره کنندگان ما بیتوجه به جریان تخریب و تحریف و تنها در چارچوب اعلام شده از سوی رهبری معظم و تحت نظارت همه جانبه ایشان، تا به نتیجه رسیدن تلاش برای احقاق حق مردم ایران و تامین عالیترین سطح منافع ملی به وظایف محوله ادامه خواهند داد و اطمینان دارند که خداوند متعال، مردم و نسلهای آینده کسانی را که در این روزهای تعیین کننده لجوجانه با اهداف سیاسی محض در موضع اشتباه تاریخی ایستادهاند، قضاوت خواهند کرد.