اولین گفتگو با خانواده داماد خرمدین

|
۱۴۰۰/۰۳/۰۲
|
۱۶:۳۶:۰۱
| کد خبر: ۱۱۸۲۹۱۲
اولین گفتگو با خانواده داماد خرمدین
خواهر فرامرز داماد خانواده خرمدین که توسط اکبر خرمدین به قتل رسید درباره زندگی مشترک آرزو و برادرش ناگفته‌هایی گفت.

به گزارش روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، پرونده هولناک قتل ۳عضو خانواده خرمدین به‌دست پدر و مادر خانواده همچنان ابهامات زیادی را پیش روی افکار عمومی قرار داده است. ابهاماتی که هراز گاهی با انتشار اظهار نظر‌های بدون سند و مدرک پیچیده‌تر هم می‌شود. چرا باید پدر و مادری فرزندان و دامادشان را به قتل برسانند؟ آن‌ها چه کرده بودند؟ چرا خانواده داماد آن‌ها به نام فرامرز پیگیر پرونده او نشده‌اند و...

این‌ها سؤالاتی است که خیلی‌ها به‌دنبال پیدا کردن پاسخ آن هستند. برای پاسخ به این موارد با برخی از نزدیک‌ترین اعضای خانواده قاتل و مقتولان صحبت کرده‌ایم که برخی از آن‌ها به دلیل در جریان بودن پرونده خواستند هویت شان محفوظ بماند و تنها ذهن عموم را درباره این واقعه عجیب و وحشتناک روشن کرده باشند. یکی از این افرادی که پای صحبت‌های او درباره این پرونده نشسته‌ایم، خواهر فرامرز، داماد خانواده خرمدین است که از ماجرای ازدواج برادرش با دختر خانواده خرمدین، ناپدید شدن او و شنیدن خبر قتل وی می‌گوید.

روایت خانواده داماد خرمدین از ماجرای ازدواج و ناپدید شدن فرامرز و آرزو

شاید بتوان گفت که همه‌چیز در این پرونده هولناک از دختر بزرگ خانواده خرمدین به نام آرزو آغاز شده است. آرزو، دختر بزرگ خانواده خرمدین، سال ۱۳۷۸، تازه از همسر اولش پس از ۵سال زندگی مشترک، جدا شده بود. یعنی همان سال‌ها که بیماری ام‌اس‌اش عود کرد. فرامرز، پسرعمه آرزو هم تازه از همسر اولش جدا شده بود. آرزو حال روحی مناسبی نداشت. آن زمان فرامرز با خانواده‌اش زندگی می‌کرد. از آنجایی که رابطه فامیلی بین این ۲خانواده بود شکست در زندگی مشترک و صحبت و گپ‌های آرزو خرمدین و فرامرز باهم آن‌ها را به هم نزدیک‌تر کرد. همین آغاز علاقه آن‌دو به هم شد. هر چند رفتار‌های آرزو چندان با خانواده فرامرز همخوان نبود.

خواهر فرامرز می‌گوید: ما خانواده‌ای مذهبی داریم که خانواده‌ام علاقه نداشتند به آرزو به‌عنوان عروس خانواده نگاه کنند. آرزو، آزادی‌هایی داشت که چندان با عرف خانوادگی ما هماهنگی نداشت و با این حال فرامرز یکی از دلایلش را برای ازدواج با آرزو حمایت از او عنوان می‌کرد. بیماری آرزو هر روز شدیدتر می‌شد و این برای همه خانواده خصوصا فرامرز ناراحت‌کننده بود. همین هم شد که پس از یک مهمانی در منزل خرمدین‌ها که به دعوت بابک که دوستی و رابطه تنگاتنگ و نزدیکی با فرامرز داشت، برگزار شده بود، فرامرز به خانواده گفت که می‌خواهد با آرزو ازدواج کند.

اصرار فرامرز در نهایت باعث ازدواج آن‌ها شد، هرچند پدر فرامرز به‌علت مخالفت در این مراسم حضور پیدا نکرد و صیغه محرمیت آن‌ها را پدر آرزو، یعنی اکبر خرمدین خواند. اما مدتی نگذشت که فرامرز با آرزو دچار اختلاف و همین باعث شد بخواهد نامزدی شان را به هم بزند. آرزو، اما نمی‌خواست این اتفاق رخ دهد و با اقدام به‌خودکشی آرزو، فرامرز تصمیم گرفت زندگی‌اش را با او از سر بگیرد.

ازدواج آن‌ها درتاریخ مهر ۱۳۹۰ انجام شد. در تهرانسر خانه‌ای اجاره کردند، اما دعواهایشان تمامی نداشت. آرزو سیگار می‌کشید و این بیماری اش را تشدید می‌کرد. هرچند هفته، دعوا‌ها به خانه نزدیکان کشیده می‌شد و آرزو به قهر، به خانه پدرش بر می‌گشت. دی ماه همان سال آرزو برای همیشه به خانه پدرش رفت و دیگر به خانه مشترک‌شان برنگشت.

این قهر‌ها ادامه داشت تا ۱۴ اسفندماه که فرامرز با دسته‌گلی به خانه خرمدین که دایی‌اش بود رفت تا برای همیشه و به خوبی داستان زندگی اش با آرزو را به پایان برساند. او حتی در خانه خرمدین با خواهرش تماس گرفته و از حضور آرزو، دایی‌اش اکبر خرمدین، همسر او و پسر کوچک شان افشین خبر داده و گفته بود که باهم صحبت می‌کنند.

فرامرز متولد ۱۳۴۵بود و ۲ برادر و یک خواهر دارد. پسری که به گفته نزدیکانش مودب و غیرتی بود و دوست صمیمی و نزدیک بابک خرمدین. نزدیکانش می‌گویند که او اهل هیچ خلافی نبوده و سیگار هم نمی‌کشیده. او تکنیسین برق و عاشق و شیفته اتومبیلش بود. خانواده و نزدیکانش دلیل ازدواج فرامرز و آرزو را دلسوزی فرامرز برای آرزو می‌دانستند، زیرا آرزو در آن زمان نیز بیماری‌اش پیشرفته شده بود و با افسردگی وحشتناکی دست و پنجه نرم می‌کرد.

خواهر فرامرز می‌گوید: ۱۴ اسفند فرامرز آخرین بار با من صحبت کرد، موقعیت خود را در منزل دایی خود، اکبر خرمدین، شرح داد و با من قرار گذاشت که فردای آن روز یکدیگر را ببینیم. او ۲خط تلفن داشت که یکی مخصوص کار و دیگری برای ارتباط خانوادگی بود. او پس از آن روز ناپدید شد و خط تلفن کاری‌اش پس از غیبتش خاموش شد، اما خط دیگرش دست آرزو بود که می‌گفت فرامرز تلفن را به او سپرده و رفته است. از آن روز دیگر خبری از فرامرز نشد.

فردای ۱۴ اسفند سال ۹۰، اکبر خرمدین به خانه خواهرش رفت و ماجرا را این‌طور تعریف کرد که «تا ساعت ۲ شب با فرامرز درباره تصمیم او برای جدایی از آرزو صحبت کرده و صبح زود رفته‌اند و با یکدیگر ورزش کرده‌اند. بعد فرامرز به او گفته آرزو را طلاق نمی‌دهد.»‌

پس از آن هم اکبر به همراه خانواده فرامرز به کلانتری و پلیس آگاهی رفته و گفته‌اند او گم شده است. چند روز بعد پلیس آگاهی خودروی فرامرز را در نزدیکی محله مهرآباد پیدا کرد. خودرویی رها شده که شیشه‌های آن شکسته و شناسنامه و چند وسیله دیگر او در داخل خودرو رها شده بود. پنل ضبط، سوئیچ و کارت ملی او هرگز پیدا نشد. خانواده‌اش از آنجایی که از دلبستگی فرامرز به اتومبیلش آگاه بود، از پیدا شدن آن بیشتر نگران سلامتی فرامرز شدند. از آن روز اکبر خرمدین، همراه شوهر خواهرش، یعنی پدر فرامرز و برادر‌های او هر روز به پلیس آگاهی رفت‌وآمد داشتند. اما او خانواده فرامرز را راضی کرده بود که به‌علت بیماری آرزو پای او را به اداره پلیس و... باز نکنند. خواهر فرامرز در اظهاراتش به پلیس آگاهی گفته پنل ضبط برادرش را یک‌بار در خانه خرمدین دیده است، اما دختر دایی‌اش با گفتن این جمله که پنل‌ها به هم شباهت دارند، ذهن او را از پیگیری منحرف کرده است. در آن روز‌ها بابک خرمدین در لندن زندگی می‌کرد.

خواهر فرامرز می‌گوید: اکبر خرمدین در دیدار‌های دیگر با گفته‌های خود باز هم سعی کرد خانواده ما را از پیگیری منصرف کند و به ما گفت او پیش از اینکه برای همیشه گم شود، در صحبت‌هایش گفته عاشق زنی شده و برای همیشه خواهد رفت و گم و گور می‌شود. یا بار دیگر گفت یکی او را در خیابان دیده که منتظر کسی بوده و بعد به خانواده فرامرز تهمت زده که خودشان در فراری دادن فرامرز کمک کرده‌اند تا آرزو را رها کند. این در حالی است که تا ۴ سال بعد از گم شدن فرامرز پدرش برای شناسایی اجساد بار‌ها به پزشکی قانونی رفته و پیگیر گم شدن او شده بود. به‌گونه‌ای که این کار به عادتی برای خانواده تبدیل شده بود.

پیشرفت بیماری آرزو و گم شدنش

اکبر خرمدین از خانواده خواهرش خواست خودروی فرامرز را به آرزو بدهند، اما خانواده که امید به بازگشت او داشتند از این کار خودداری کردند. کم‌کم رابطه خانواده خرمدین و فرامرز در همدلی‌هایشان بهتر شده بود و خانواده فرامرز با نوعی عذاب وجدان به‌خاطر ترک آرزو، پسرشان را شماتت می‌کردند. پس از ۲ سال از گم شدن فرامرز، پدر آرزو به شکل غیابی طلاق دخترش را گرفت و او را تحت پوشش بیمه‌ای خود قرار داد. وضعیت آرزو بدتر و بیماری‌اش وخیم شده بود.

سال ۱۳۹۳ بابک خرمدین از لندن بازگشت. او که دوست صمیمی فرامرز بود بار‌ها پیگیر مفقود شدن وی شد، اما کم‌کم او هم دروغ‌های پدرش را باور کرد تا سال ۱۳۹۵ که پدر فرامرز درگذشت.

در آن زمان وضعیت آرزو وخیم شده بود و اکبر خرمدین مدام از این وضعیت ناراحت بود. او مجبور بود آرزو را‌تر و خشک کند و مدام جابه‌جایش کند و این دیگر برایش طاقت‌فرسا شده بود. آرزو مدت زیادی در بیمارستان بستری می‌شد. اما با درگیری‌های لفظی فرزندان ۲خانواده، روابط کم شد و فقط اکبر خرمدین بود که به خانه خواهرش رفت‌وآمد می‌کرد. تا اینکه در سال ۱۳۹۷ آرزو هم ناپدید شد و پدر و مادرش ادعا کردند که او با یکی از دوستان پدرش که مردی مسن است ازدواج کرده و به ترکیه رفته است. هرچند با وخامت حال آرزو همه می‌دانستند چنین امری محال است و حتما خانواده به‌علت ناتوانی از پرستاری او، آرزو را به آسایشگاهی برده و اینگونه وانمود می‌کنند که دخترشان در جایی دیگر زندگی می‌کند و خوشبخت است.

تکذیب ادعای تجاوز

به‌گفته خانواده فرامرز، ادعا‌های اکبر خرمدین درباره بابک، پسرش، به هیچ عنوان نمی‌تواند صحت داشته باشد. بابک به هیچ عنوان دچار معضلات اخلاقی اینچنینی نبود و حتی برای رعایت حقوق دختران خانواده و فامیل در جمع‌های آن‌ها وارد نمی‌شد و کوچک‌ترین مسئله اخلاقی از او مشاهده نشده بود. از سویی رابطه و علاقه عاطفی بابک و فرامرز برای همه روشن بود. آن‌ها از بچگی باهم بزرگ شده بودند و با هم رابطه بسیار خوبی داشتند. تا اندازه‌ای که بابک حتی پس از بازگشت به ایران بار‌ها به شکل‌های مختلف سراغ فرامرز را گرفت و پیگیری غیبت او شد. خانواده فرامرز می‌گویند بابک نمی‌خواست باور کند که فرامرز گم شده است.

تصور خانواده بر این است که بابک با پیگیری‌هایش درباره فرامرز ممکن است متوجه موضوعی شده و خواسته آن را با خانواده فرامرز در میان بگذارد و به همین دلیل پدر و مادرش نقشه قتل او را کشیده‌اند. البته این فقط حدس برخی افراد خانواده فرامرز درباره انگیزه کشته شدن بابک خرمدین به‌دست پدر و مادرش است.

اما در این میان آنچه بیشتر از همه باعث شگفتی اقوام خانواده خرمدین شده، ادعای مطرح شده درباره تجاوز پدر خانواده خرمدین به دخترش است. اقوام نزدیک این خانواده در گفتگو با همشهری می‌گویند که با توجه به شناخت کامل‌شان از این مرد به‌شدت ادعای تجاوز او به دخترش را رد کرده و از کسانی که باعث اشاعه این گفته‌های دروغین شده‌اند شکایت خواهند کرد.

به‌گفته یکی از نزدیکان قاتل و مقتولان، اتهام هر عمل شنیع به کسی که متهم به قتل است، شاید از سوی بعضی مردم چندان عمل ناپسندی نباشد، اما باید به حقوق او و خانواده نیز توجه شود. از آنجایی که خانواده خرمدین و نزدیکان او و مقتولان روز‌های سختی را سپری می‌کنند، این امر را جزو حقوق خود می‌دانند که با اتهام‌های واهی مقابله و از عاملان انتشار آن شکایت کنند.

یکی از اعضای خانواده یکی از مقتولان می‌گوید آرزو از ابتدا دچار اختلال‌های شخصیتی و روانی بود. او درباره چیز‌هایی حرف می‌زد که این باور را برای همه بچه‌های خانواده ایجاد کرده بود که متوهم است. اگر چه اکبر خرمدین عمل شنیع و غیرقابل باوری انجام داده، اما اقوام این خانواده انتشار ادعا‌های واهی درباره این پرونده و متهمان را به‌شدت محکوم می‌کنند.

درخواست ما قصاص است

رسیدگی به پرونده این جنایت هولناک در حالی ادامه دارد که خانواده فرامرز تصمیم‌شان درباره سرنوشت قاتل فرزندشان را گرفته‌اند و خواهان قصاص او هستند. خواهر فرامرز می‌گوید: تصمیم ما اشد مجازات و قصاص قاتلان است. ما می‌دانیم که اکبر خرمدین سرطان پیشرفته دارد و امیدی به زنده ماندن ندارد و احتمالا با توجه به بیماری‌اش، خودش خواسته که رازش فاش شود. رها کردن جسد بابک در نزدیکی خانه‌شان هم احتمالا به همین‌خاطر است، اگر نه او دو بار در گذشته مقتولان خود را به‌گونه‌ای سر به نیست کرده بود که امکان شناسایی‌اش وجود نداشت و حتی احتمال دارد که او پیش از محکومیت و اجرای حکم فوت کند.

اقوام خانواده خرمدین همچنین هرگونه باور و اعتقاد مذهبی را از سوی او رد کرده و درباره تصاویر منتشرشده از صحنه شکرگزاری او از ارتکاب این قتل‌ها معتقدند که او نمایشی را برای عموم اجرا کرده که کوچک‌ترین اعتقادی به آن ندارد.

کمی بیشتر درباره قاتلان

اعتقادات اکبر خرمدین به‌گفته نزدیکانش برای آن‌ها روشن بود. او هیچ باور و علقه مذهبی نداشت. بسیار انسان آرامی بود و در عین حال هر نوع مخالفت با باور‌ها و حرف‌هایش را تاب نمی‌آورد. آن‌ها از مردم می‌خواهند اجازه دهند مراحل قضایی با صحت و سلامت کامل طی شود. از اتهامات بیهوده پرهیز کنند، زیرا فشار‌های روانی به‌وجود آمده برای خانواده مقتولان و قاتلان به اندازه‌ای زیاد است که توان مقاومت در برابر آن را نداشته و نگران تبعات بعدی آن هستند. چرا که ساختار خانوادگی آن‌ها به‌گونه‌ای است که به‌خاطر ازدواج‌های فامیلی روابط چند سویه دارند و این موضوع ممکن است باعث گسست و شکست‌های جبران‌ناپذیر بعدی برای فرزندان و دیگر اعضای خانواده‌شان شود.

منبع:رکنا

نظر شما