به گزارش برنا، محمود کلاری مدیر فیلمبرداری پیشکسوت سینمای ایران، عصر روز یکشنبه 9 خردادماه در قالب کارگاهی با عنوان «تجربههای فیلمبرداری/ از محدودیت تا خلاقیت» به ارائه نکاتی درباره روند جهانی شدن سینمای ایران پرداخت.
محمود کلاری درباره ویژگی فنی فیلمهای ایرانی که در عرصه بینالمللی توفیقاتی را کسب میکنند، گفت: فکر میکنم اگر یک دستهبندی برای این دسته از آثار قائل باشیم، بخشی از آنها، فیلمهای مرتبط با سالهای آغازین حضور سینمای ایران در عرصههای بینالمللی هستند. این اتفاق پیش از انقلاب هم افتاده بود اما، از منظر شمایل عمومی، در فضایی که بعدها به نام سینمای نوین ایران شناخته شد و موجی که در صحنه جهانی در دهه 60 و 70 ایجاد کرد، فیلمهایی تولید شد که در قدم اول و بهواسطه اتفاقاتی که در کشور رقم خورده بود، دنیا علاقهمند به تماشای آنها بودند. کشورهای دنیا میخواستند، بدانند در ایران چه خبر است. بخشی از جامعه جهانی میخواستند ایران را به مردم خود معرفی کنند؛ بگویند کشوری که نظام آن از سیستم پادشاهی به سیستم اسلامی تغییر کرده، چه کشوری است. این شرایطی است که مثلاً بعد از انقلاب کوبا هم شاهد آن بودیم. بعد از چنین رویدادهایی مردم جهان کنجکاو میشوند که بیشتر درباره یک کشور بدانند.
او ادامه داد: فیلمهایی که پیش از این در سطح جهانی از ایران عرضه شده بود، مانند فیلم «گاو» در فضایی ساخته شده بود که لباسها و آدمهای آن مربوط به بخشی خاص از جامعه بودند و در همان سالها هم اگر در خیابانهای شهر قدم میزدید، با آنها مواجه نمیشدید. به تعبیری تصویر بهروزی از جامعه آن روز را نشان نمیداد. فیلمهایی مانند آثار «شهید ثالث» هم روی شخصیتهایی خاص متمرکز میشد. مثلاً «طبیعت بیجان» در برلین حضور داشت و جایزه هم گرفت، اما این سینما را خیلی نمیشناختند و چهرههای شناختهشدهای در عرصه سینمای جهان نداشتیم. کارگردانی مثل ساتیا جیترای سینمای هند را به دنیا معرفی کرد و هر اهل سینمایی، هند را از زاویه نگاه او میشناخت.
فیلمهایی که محصول یک دگرگونی بود
کلاری افزود: دگرگونی صورتگرفته در ایران، اسبابی را فراهم آورد که فیلمهایی با ویژگیهایی خاص در ایران تولید شوند. فیلمهایی که میتوان آنها را محصول خاصیتها و محدودیتهای پس از آن دگرگونی دانست. چارچوبهایی که پس از انقلاب اسلامی به سینما وارد و پذیرفته شد، قواعد و گرامر جدیدی ایجاد کرد که اسباب پیدایی یک نثر و شیوه بیانی تازه، در سینما شد. شیوهای که ذاتش یک سادگی خالصانه داشت و در عمقش یک شاعرانگی. پس از این مقطع سینمایی از ایران به دنیا معرفی شد که از این زوایا میشد روی آن تمرکز کرد. حتی امکان تدریس مدرسهای آن را داشتیم و اتفاقاً با استقبال از سوی مخاطب هم همراه شد، این اتفاق بسیار جالب بود.
این فیلمبردار باسابقه ادامه داد: سال 96 یا 97 بود که من برای اولینبار به یک فستیوال خارجی رفتم. همراه محسن مخملباف به جشنواره کن رفتم که دو فیلم در آن جشنواره داشت. موقعیتی پیش آمد که من با یک هندیکم آنجا حضور داشتم. در این سفر با برخی آدمها گفتگو کردم که هنوز هم نوارهای آن را دارم، ازجمله با مدیر شرکت «MK2» که تهیهکننده فیلمهای عباس کیارستمی بود یا آقای ژیل ژاکوب که آن زمان رئیس جشنواره کن بود. از همه این افراد یک سؤال واحد میپرسیدم؛ چرا دنیا اینقدر علاقهمند به سینمای ایران است؟
او گفت: همه این افراد با توضیحاتی به این نکته اشاره میکردند که سینمای ایران دارد با نثر و شیوه روایی تازه به واسطه محدودیتهایی که دارد، وارد عرصه شود که این ویژگی برایمان جالب است. میگفتند این سینما یک شاعرانگی دارد که به مقولههایی مانند عشق و یا رابطه زن و مرد، بهگونهای دیگر نگاه میکند. برای روایت آنچه در سینمای جهان کاملاً آزاد به تصویر کشیده میشود، در سینمای ایران راههای مبتکرانه و خاصی بهوجود آمده بود که میتوانست برای دیگران هم مورد استفاده قرار بگیرد.
فرش قرمز جشنوارهها هنوز برای ستارههاست
کلاری در پاسخ به اینکه تفاوت میان فیلمهای توفیقیافته در سطح بینالمللی با فیلمهای داخلی، چیست؟ گفت: فیلمهایی که ساختاری به معنای حرفهای ندارند، راحتتر در دسته فیلمهای جشنوارهای قرار میگیرند. فیلمهای اکشن، حادثهای، پرخرج و هر آنچه بهعنوان سینمای هالیوودی شناخته میشوند، مربوط به بخش صنعتی سینما میدانند که همواره به حیات خود ادامه میدهد. البته به رغم این ادعا در جشنوارهها هنوز هم فرش قرمزها را ستارهها باید پر کنند. صرفنظر از این واقعیت، اما فیلمهایی در جشنوارهها مورد تفقد خاص قرار میگیرند که سعی داشتهاند با شکل روایی ویژه، بهدور از چارچوبهای مرسوم در سینمای هالیوود ساخته شوند، سینمای ایران نیز اساساً این ویژگی را داشت.
او ادامه داد: در این فضا روشهایی در تولید فیلم تجربه کردیم که بعدها در سینمای جهان تبدیل به یک مکتب شد. مانند مکتبی که بعدها در اسکاندیناوی شکل گرفت و فونتریه از آن صحبت کرد. این مکتب همان چیزی بود که ما پیشتر در فیلمسازی تجربه میکردیم. خاطرم هست وقتی فیلم «باد ما را خواهد برد» را با آقای کیارستمی کار میکردیم، ما چیزی به نام نور همراه نداشتیم. ما تنها دو جعبه داشتیم که چند لنز در آن بود و دو دوربین. اینها همان چیزهایی بود که بعدها، بهعنوان مکتبی برای رسیدن به سینمای خالصتر برخی آن را تئوریزه کردند. ما بدون آنکه عنوان مکتب بر آن بگذاریم، داشتیم این ویژگیها را تجربه میکردیم. ذات اکسپریمنتال و یا تجربی این سینما باعث شد طی نزدیک به دو دهه؛ این سینما، راهکارهای خود را پیدا کند.
کلاری با اشاره به دورانی که سینمای ایران چیزی به نام «ستاره» نداشت، افزود: عباس کیارستمی معتقد بود من باید به جایی برسم که کل گروه فیلمسازی در دو تا پاترول جا بشود، باقی فیلمسازان هم چنین نگاهی داشتند. این شرایط مربوط به زمانی است که هنوز دیجیتال وارد سینمای ایران نشده بود. محصول این سالهای سینمای ایران، از خوب روزگار همان چیزی بود که رویدادهای جهانی به دنبال آن بودند. بیشتر، دنبال فیلمهای متفاوت از فیلمسازان جوان بودند. این مسئله فارغ از دیدگاههای سیاسی است. در باب ذات و کلیت؛ سینمای ما، سینمایی بود که فینفسه ذات هنری داشت. به همین دلیل، دنیا به سینمای ما توجه کرد و خیلی زود سینمای ایران جهانی شد.
قوت هنری سینمای ایران در عرصه جهانی
این فیلمبردار پیشکسوت با مرور بخشی از ویژگیهای اقتصادی حاکم بر جشنوارههای جهانی، بر قوت سینمای ایران از منظر هنری برای حضور در رویدادهای جهانی گفت.
کلاری در بخش دیگر با اشاره به تفاوت رویکرد جشنوارههای جهانی به فیلمهای پروپاگاندا و یا ضد سیستمی گفت: نکته نگرانکننده در این زمینه، این است که این سوتفاهم در ذهن فیلمساز شکل بگیرد که اگر ویژگیهای فیلمم به سمت نقد مسائل اجتماعی داخل کشور میل پیدا کند، رویدادهای جهانی توجه بیشتری به آن میکنند. این جایی است که دچار اشکال میشویم و فیلمساز دیگر با خود واقعیاش مواجه نمیشود.
او افزود: متأسفانه این حرف را از زبان برخی فیلمسازان جوان شنیدهام که میگویند فلان فیلم را میخواهم برای فلان فستیوال بسازم، اما مگر میشود برای یک فستیوال فیلم ساخت؟
در ادامه، محمود کلاری ضمن ارائه تحلیلی از شرایط حاکم بر سینمای ایران در سالهای اخیر گفت: دوستی تعریف میکرد، یک منتقد فرانسوی وقتی با فیلم «خانه دوست کجاست» مواجه شده بود، میگفت ما خیلی وقت است که این نگرانیهای کوچک را از دست دادهایم. این نگاه در پارهای زمینهها در سینما کمرنگ شده، این همان وجهی است که در مواردی حتی بیش از مخاطبان ایرانی، از سوی دیگران مورد توجه قرار میگیرد. ما آنقدر این مناسبات و روابط را تجربه میکنیم، که دیگر در یک فیلم، نظر ما را جلب نمیکند.
وی با اشاره به فیلم «جدایی نادر از سیمین» بیان کرد: در صحنهای لیلا حاتمی در راهپله به حملکنندههای پیانو میگوید دو طبقه آمدهاید و آنها میگویند سهطبقه و آخر سر میگویند حرف هم را نمیفهمیم، مخاطب خارجی سریع متوجه میشود که شاهد تقابل دو طبقه اجتماعی است که اساساً حرف همدیگر را نمیفهمند، اما این برای مخاطب ایرانی قابل فهم نیست چراکه این مناسبات را از نزدیک تجربه کرده است.
کلاری در پایان با تأکید بر اینکه فیلمسازی کار سختی است، بر لزوم توجه به استعدادهای جوان برای بروز قابلیتهای خود در سینما تأکید کرد.
سیوهشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر، از ۵ تا ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ به دبیری محمدمهدی عسگرپور نویسنده، کارگردان و تهیهکننده سینما در تهران، در حال برگزاری است.