به گزارش خبرگزاری برنا، رویارویی المپیکی ناهید کیانی با کیمیا علیزاده که تحت عنوان پناهنده به توکیو سفر کرده، موج جدیدی از جنجال و فضاسازی منفی علیه کشورمان از سوی رسانه های معاند ایجاد کرد و متأسفانه برخی مردم هم روی آن موج سوار شدند.
علیزاده که لقب کیمیای تکواندو ایران را به خودش اختصاص داده بود، بعنوان اولین بانوی کشور توانست مدال المپیک را بدست بیاورد و از سوی مدیران ارشد و مقامات بلندپایه کشور هدایایی را دریافت کند.
نوش جانش، برای کشور افتخارآفرینی کرد و باید هم مورد حمایت قرار می گرفت که گرفت. باید هم به موقع مصدومیت برای معالجه به خارج از کشور فرستاده می شد که شد. باید هم در اغلب بیلبوردها و نماهنگ های تلویزیونی تصویرش به نمایش در می آمد که در آمد.
حتما بخاطر دارید دی ماه سال 98 را که در جریان سفر ورزشی به هلند کیمیا تصمیم گرفت دیگر به کشور برنگردد. نابغه تکواندو با انتشار یک پیام تند سیاسی از پرچم ایران روی برگرداند و درخواست پناهندگی کرد. نابغه ای که در سن و سال کم در ایران به همه چیز رسید به یکباره اسیر جریان سیاسی شد که سال هاست به دنبال سیاه نمایی و دلسرد کردن سلبریتی ها و البته مردم از کشور است.
اگر به توهم توطئه داشتن متهم نشوم باید بگویم این جریان سیاسی هرگز بیکار نمی نشیند و گاهی با ترور یا فراری دادن نخبگان علمی سعی در توقف پیشرفت کشور را دارند و گاهی هم با فراری دادن چهره های سرشناس در جهت سیاه نمایی ایران تلاش می کنند. معادله بسیار واضح است: آن ها که قهرمان و سلبریتی بودند از مملکت خیری ندیدند و رفتند وای به حال شما مردم عادی!
در سال های اخیر تعداد زیادی از هنرمندان و ورزشکاران به بهانه پیشرفت گول جریان سیاسی را خوردند و از پرچم خود روی برگرداندند؛ اما آن ها نه یک انسان بلکه فقط بعنوان فشنگ هایی دیده می شدند که به افکار عمومی شلیک می شدند و به محض تمام شدن این فشنگ ها، پوکه هایشان در گوشه ای قابل مشاهده بود. کدام یک از ورزشکاران یا سلبریتی ها که پیشرفت را بهانه کردند به معنای واقعی کلمه پس از مهاجرت پیشرفت کردند؟
چه بسیار بازیگران و ورزشکارانی بودند که در داخل کشور هم عیار چندانی نداشتند اما به بهانه پیشرفت روی موج جریان سیاسی سوار شدند و چندی پس از مهاجرت بدنبال بازگشت به ایران بودند.
تا اینجای کار را داشته باشید و حالا به این شعار مضحک فکر کنید که سال هاست به خوردمان داده اند و می گویند ورزش سیاسی نیست و آن را سیاسی نکنید.
ورزش به خودی خود سیاسی نیست اما به وقتش می تواند کاملا سیاسی و البته هولناک و متعفن باشد. سیاست نئولیبرال در لباس المپیک کاری کرده که ملت ها بدون درد و خونریزی مقابل سیاست زانو بزنند و نمونه اش همین اتفاقی بود که در حاشیه مسابقه تکواندو به وقوع پیوست.
بحثی در خصوص مبارزه با اسرائیل و به رسمیت شناخته شدن آن توسط دنیا ندارم و پرداختن به آن در این مجال نمی گنجد اما همین بس که بدانید و بدانیم که ورزش هیچ وقت خالی از سیاست نبوده و نخواهد بود.
منکر کاستی های درون کشور نیستیم و بسیاری از مدیران ورزش و سیاست فهم درستی از اهمیت ورزش در نشان دادن کشور به جهان ندارند که اگر داشتند هیچ وقت به آن بی اهمیت نبودند و هیچ قهرمانی مجبور نبود برای گذراندن زندگی تن به هرکاری دهد. جریان سیاه نمایی و رسانه های معاند هم به حق در سال های اخیر از خواب خوش مسئولین ما نهایت استفاده را برده اند و با وعده دادن گندم ری به ورزشکاران ایرانی، آن ها را به قربانگاه می برند.
نکته تلخ ماجرا این است که از این به بعد ممکن است بازهم شاهد جولان چنین جریان هایی در کشور باشیم بنابراین بیاییم برای یکبار هم که شده کارکردهای بزرگ ورزش در ابعاد سیاسی اجتماعی را ببینیم و با جدی تر گرفتن مانع وقوع چنین اتفاقاتی شویم.