![تکذیب ادعای تغییر مدیرکل بانک مرکزی تکذیب ادعای تغییر مدیرکل بانک مرکزی](/files/fa/news/1403/11/23/12843268_223.jpg)
به گزارش برنا، ماتیو مککی سرپرست انجمن درمانهای کوتاه مدت و مراکز خدمات روان شناختی هاید آشبوری در سانفرانسیسکو است. او با کمک همکاران خود شش کتاب از جمله آرامش آموزی و کاهش استرس، افکار و احساسات، پیامها، طلاق، عزتنفس و خشم مخرب را به رشته تالیف در آورده است. وی مدرک دکترای روان شناسی بالینی خود را از دانشکده روانشناسی حرفهای کالیفرنیا دریافت کرد.
دکتر ماتیو مککی در حوزه رفتاری-شناختی و در زمینه افسردگی، اضطراب و خشم کار میکند. پاتریک فانینگ نویسندهای حرفهای در حوزه مسائل بهداشت روانی است. از او قبلا کتابهای استفاده از تصویرسازی ذهنی برای تغییر، راهنمای بالینی استفاده از قدرت تجسم برای بهبود خود و کنترل درد و وزن به چاپ رسیده است. او همچنین به همراه ماتیو مککی کتابهای افکار و احساسات، پیامها و عزتنفس را نوشته است.
این کتاب به افراد کمک میکند تا باورهای مرکزی خود را بشناسند و آنها را تغییر دهند. کتاب حاضر رویکردی نوین را ارائه میدهد که توانایی کمک به افراد زیادی را دارد، آنهایی که زندگیشان در زیر سایه باورهای منفیشان درباره خود و جهان تیره و تار شده است.
بخشهایی از کتاب:
پیامد های باور های مرکزی در حوزه ی ارتباطات به طور ملموس تری دیده می شود. باور های مرکزی به راستی می توانند یک دوستی عاشقانه، ازدواج یا یک خانواده ایجاد کنند یا از هم بپاشند. اگر معیار های فوق العاده بالایی برای خود و دیگران دارید، ممکن است هرگز کسی را پیدا نکنید که آن معیار های ایده آل را داشته باشد. اگر به در دسترس داشتن عشق و تغذیه ی کافی در دنیای اطرافتان شک دارید، ممکن است مجذوب هر کسی که به طرفتان می آید شوید و یا به طور کلی از جستجو برای یافتن شریک دست بکشید. همچنین ممکن است فقدان عشق را در زندگی تان احساس کنید فقط به این دلیل که باور ندارید ارزش آن را داشته باشید.
باور های مرکزی بیشترین تاثیر را بر روابط صمیمی دارند. برای نمونه، جک سوزی دو سال پیش ازدواج کرد تا این که جک کاری پیدا کرد که لازم بود سه روز در هفته از خانه دور باشد. تا آن زمان، نبودن باور استقلال در سوزی و وابستگی اش به جک مشکلی ایجاد نکرده بود، اما حالا سوزی نیمی از هفته را تنها بود. او ناگهان لازم دید به صاحب خانه، خراب شدن ماشین ، پیدا کردن کاری که عصر ها انجام دهد و از همه بدتر به احساس وحشتناکی نظیر تنهایی، بی پناهی و آسیب پذیر بودن رسیدگی کند. پس از چند مکالمه تلفنی همراه با گریه و زاری و مشاجره شبانه عاقبت جک قبول کرد که کارش را رها کند، ولی خیلی دلخور بود. این ناسازگاری پایان ازدواجشان بود.