به گزارش خبرگزاری برنا، حامد شیخپور شاعر آئینی طی یادداشتی پیرامون یکی از شعرهای معروف حضرت حافظ نوشت:
دهها ناقد و شارح، تا امروز تلاش کردهاند مخاطب این غزل حافظ را کشف کنند اما من تصور میکنم که این غزل در مدح حضرت سیدالشهداء علیهالسلام است و اصراری هم ندارم کسی این را بپذیرد.
اکنون با خطاب قرار دادن حضرت، آن را بخوانید:
ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه؟
مست از خانه برون تاختهای یعنی چه؟
پردهبرانداختن، کنایه است از اقدام ناگهانی که علتش مخفی است اما باعث تعجب دیگران میشود؛ در مصرع دوم، این اقدام را توضیح میدهد: نیمهکاره رها کردن حج و بیرونزدن از خانهی خدا به همراه کاروان بنیهاشم.
زلف در دست صبا، گوش به فرمان رقیب
اینچنین با همه درساختهای یعنی چه؟
شاهِ خوبانی و منظورِ گدایان شدهای
قدر این مرتبه نشناختهای یعنی چه؟
در بیت دوم و سوم، مستقیم به سراغ فاجعه عاشورا میرود آنجا که امام با آن عزت، سر بر فراز نی، زلف به دست باد سپرده و با پای سر و بر سر نیزه، به هر جا که رقیب اراده میکند، میرود.
نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی؟
بازم از پای درانداختهای یعنی چه؟
در بیت بالا، به قدیمالاحسانی خدا در حق امام حسین علیهالسلام اشاره کرده و میگوید که اگر حبالحسین و پیوند قلبی او در دل ما ازلی و ناشی از اراده خود او بوده، پس چرا در دنیا با مصیبت جانسوزش ما را از پا درانداخته است؟
سخنت رمزِ دهان گفت و کمر سِرّ میان
وز میان تیغ به ما آختهای یعنی چه؟
در این بیت به این ماجرا اشاره میکند که سرِ حضرت در بازار کوفه، ناگهان دهان گشود و قرآن خواند در حالی که سر مطهرش به کمری میانباریک (نیزه) متصل بود.
وقتی سر مبارکش قرآن خواند حضرت زینب سلامالله علیها که مشغول ایراد خطبه بود از نطق بازماند و با لحن گلایهآمیز رو به سر برادر کرد و شعری سوزناک خواند که به نظر میرسد فحوای مصرع دوم بیت فوق، از این گلایهی خواهر برگرفته باشد.
هر کس از مُهرهی مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باختهای یعنی چه؟
اینجا به فراگیر بودن محبت حسین علیهالسلام در بین همهی مردم و بلکه همهی موجودات و نیز وسعت کشتی نجات حضرت اشاره میکند که هر قشر و نوعی از مردم، از کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان، مسلمان و ارمنی و... را در برمیگیرد اما [در مصرع دوم] تأکید میکند که هیچکدام لیاقت همنشینی او را ندارند.
حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار
خانه از غیر نپرداختهای یعنی چه؟
در این بیت، شاید گوشهی چشمی به عبارت آخر زیارت عاشورا داشته که خدا فرموده عاشقان حسین، تمام تهمانده خون قلبشان را هم در راه حسین دادند و هیچ جایی برای چیز دیگری در قلبشان باقی نگذاشتند.
به گزارش برنا، حامد شیخپور همچنین برای تازهترین شعر عاشورایی خود، قالب کمیاب "مسمط تضمینی" را برگزیده است.
به گزارش برنا، در "مسمط تضمینی" که از قوالب دشوار شعری است، شاعر به سراغ غزل یکی از شعرای مشهور میرود و به اقتفا و در تبعیت از او، مسمطی میسراید که شامل چند بند و هر بند، شامل ۳ تا ۸ مصراع است و در دو مصراع پایانی هر بند، از ابیات غزل آن شاعر مشهور استفاده میکند.
حامد شیخپور، در این شعر که متضمن غزل مشهور حافظ (ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه؟/ مست از خانه برون تاختهای یعنی چه؟) است، تلاش کرده از زاویه یک مرثیه عاشورایی به این غزل حافظ شیرازی بنگرد و در ۵ مصراع نخست هر بند، از امام حسین(ع) و عشق و مصائب او بگوید.
در این شعر، تمام مصراعها و ابیاتی که در گیومه قرار دارد متعلق به حافظ است:
ناگهان طرح نو انداختهای یعنی چه؟
قُبّه بر نُه فلک افراختهای یعنی چه؟
کعبه در کربوبلا ساختهای یعنی چه؟
خونبهای همه پرداختهای یعنی چه؟
روزمان با غم خود ساختهای یعنی چه؟
«ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه؟
مست از خانه برون تاختهای یعنی چه؟»
نقل کردهاست أبیمِخنف از ابنشبیب:
که سرت بر سَرِ نی، شد سر بازار، خطیب
راهب دِیر هم از فیضِ سرت بُرد نصیب
نیزهدارت زد هر لحظه به گوش تو نهیب
شانه زد باد، سر زلف تو را با دَم سیب
«زلف در دست صبا، گوشبه فرمانِ رقیب
اینچنین با همه درساختهای یعنی چه؟»
زینتِ دوشِ نبی! خاکِ بیابان شدهای
عرشپیمایی و منکوبِ ستوران شدهای
همنشین با شن و با خار مغیلان شدهای
مبتلای سگ و کفتار بیابان شدهای
همسفر با سپه فرقهی شیطان شدهای
«شاهِ خوبانی و منظورِ گدایان شدهای
قدر این مرتبه نشناختهای یعنی چه؟»
گفت وقتِ گذر از کربوبلا بادِ خزان:
«که شهیدان کهاند این همه خونینکفنان؟»
«شرح این قصه، مگر شمع برآرد به زبان»:
وسط طشت که با چوب زدت بر دندان
بر سرِ نیزهی باریک، چو خواندی قرآن
«سخنت سِرّ دهان گفت و کمر، سِرّ میان
وز میان تیغ به ما آختهای یعنی چه؟»
حضرت آدم و نسلش همه تا آلِ رسول
از نبیّ و ولی و حضرت زهرای بتول
از کلیمیّ و مسیحیّ و غنیّ و بیپول
از خُلِ بیسر و پا تا به فقیهان و فحول
اِنس و جنّ و مَلَک و عالِم و عامیّ و جَهول
«هر کس از مُهرهی مِهرِ تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باختهای یعنی چه؟»
در قمار ازلی، سخت شکستم دادی
می، از احسان قدیمیّ الستم دادی
تا که دیدی ز غم عشق تو مستم، دادی
تا به پای غم تو بست نشستم، دادی
نه که خود روز ازل، نیست و هستم دادی؟
«نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی؟
بازم از پای درانداختهای یعنی چه؟»
گفتمش وقت وصال: ای گلِ خونینرخسار!
«عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خار»
گفت: جز یار، چه کار است تو را با اغیار؟
اگر از من نپذیرفتی و کردی انکار،
بشنو این بیت، از آن شاعر شیرینگفتار:
«حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار
خانه از غیر نپرداختهای یعنی چه؟»
انتهای پیام/