خانواده گیاهان گلداری که نفس شیطان از آنها به دست میآید، مدتها است با نامهای رنگارنگی شناخته میشوند، از ناقوس جهنم، شیپور شیطان، شیپور فرشته، بنگ دانه، نیلوفر سفید، تاتوره و غیره. با این حال، نامی که برای این درخت مناسبتر است، همان نامی است که در کلمبیا به آن شهرت دارد، یعنی درخت بوراچرو. بوراچرو به زبان اسپانیولی به معنای «مستی زیاد از حد» یا سادهتر درختی با خاصیت «مستکننده» است.
این گیاه با این نام نسبتا عجیب به هرچیزی جز یک گیاه ترسناک شبیه است. این درختان و درختچهها معمولا ارتفاعی بین کمتر از ۳ تا حتی ۹ متر دارند و دارای برگهای سبزِ پهن و گلهای ظریف شیپوری به سمت بالا یا پائین مانند ناقوس هستند. گلهای این گیاه نیز معمولا به رنگهای سفید، زرد، صورتی و بنفش شکوفا میشوند.
غلاف خاردار گیاه تاتوره باز میشود تا دانههای درون آن نمایان شود.
برخلاف غلافهای خاردار گیاه- بخش دیگری که مخدر نفس شیطان از آن گرفته میشود و دستکم ظاهرا حس خطر را به بیننده منتقل میکند- گلهای باعث شدهاند تا خاصیت سمّی گیاه تا حد زیادی پنهان بماند. این گیاهان با کاربردهای شوم خود در بخشهای زیادی از جهان عمدتا در آمریکای شمالی و جنوبی شکوفا میشوند و معمولا از چشم تمام مردم به جز مأموران باتجربه و ماهر پنهان میمانند. در کلمبیا این خود مأموران باتجربه هستند که از گلها و دانههای این گیاه پودر سفید بیبو و بیمزهای تهیه میکنند تا از آن استفادههای غیراخلاقی کنند.
امروزه شاید کلمبیاییها در استفاده شرورانه از نفس شیطان سرآمد در دنیا سرآمد باشند، اما اولین کسانی نیستند که متوجه خاصیتهای این مخدر برای صدمه زدن به دیگران یا حداقل مجبور کردن آنها به انجام کارهایی که میخواهند شدند.
درباره اجبار باید گفت، اندکی پس از اینکه آلبرت لادنبرگ، دانشمند آلمانی در سال ۱۸۸۰ موفق به گرفتن اسکوپولامین از بوراچرو شد، پزشکان و سازمانهای دولتی به فکر استفاده از آن به عنوان نوعی «سِرُم حقیقت» افتادند. بنا به گزارشهای موجود در سازمان جاسوسی سیآیای، خود اصطلاح سرم حقیقت برای اولینبار در گزارش یافتههای دکتر رابرت هاوس در سال ۱۹۲۲ به کار رفت. دکتر هاوس متخصص زنان و زایمان در تگزاس بود که به عنوان اولین نفر از اسکوپولامین برای بازجویی زندانیان استفاده کرد.
پس از اینکه آزمایشهای ابتدایی دکتر هاوس برای گرفتن اطلاعات از زندانیان موفقیتآمیز بود، دهها مقاله در این مورد به چاپ رساند تا مفهوم شبهجادویی به نام سرم حقیقت برای همیشه وارد متون علمی و پس از آن فرهنگ عامه شود. سیآیای پس از تحقیقات هاوس اعلام کرد، شواهدی در دست دارد که نشان میدهد، برخی از مأموران پلیس به طور متناوب و به کرات از آن استفاده کردهاند
با این حال، وقتی به نتایج یافتههای دکتر هاوس برگردیم متوجه میشویم او در جایی در مورد یکی از سوژههای آزمایش که به او اسکوپولامین داده بود، ذکر میکند: «شخص قادر به دروغ گفتن نیست» و همینطور «توانایی تفکر یا استدلال» را نیز ندارد. بنابراین با این یافته، بر توانایی این ماده مخدر برای بیرون کشیدن اطلاعات قابلاعتنا از زندانیان نیز خط بطلانی کشیده شد.
در حالی که ممکن است سازمانهای دولتی و مجریان قانون علاقه خود به اسکوپولامین را از دست داده باشند، همچنان برخی از مقامات بیاخلاق مخفیانه در حال آزمایش پتانسیلهای بالقوهی آن بودند. تصور میشود سیآیای و اتحاد جماهیر شوروی در بازجوییهای خود در دوران جنگ سرد بهطور گستردهای از مخدر اسکوپولامین استفاده کردهاند. در همین حال، شواهد قطعی از این استفادهها در چکسلواکی سابق وجود دارد.
حتی پیش از جنگ سرد، این دانشمند بدذات آلمان نازی، دکتر یوزف منگله بود که از این مخدر برای آزمایشهای مخوف خود بر روی اسیران استفاده کرد. هرچه در تاریخ عقبتر برویم، داستانهای ترسناکتر و شومتری از نفس شیطان پیدا میکنیم. مشهور است دکتر هاولی هاروی کریپن، پزشک آمریکایی- بریتانیایی که در سال ۱۹۱۰ به جرم قتل و مثلهکردن همسرش به دار آویخته شد از اسکوپولامین (که در دُزهای بالا مرگبار است) استفاده کرده بود.
دکتر هاولی هاروی کریپن در سال ۱۹۱۰ به جرم قتل همسرش با اسکوپولامین به دار آویخته شد.
با این حال، تاریخچه اسکوپولامین به خیلی دورتر از این برمیگردد. یونانیان باستان از انواع بنگدانه هم برای خواص تفریحی و هم خواص دارویی و آرامبخشی استفاده میکردند. مردمان فرهنگهای مختلف از سراسر اروپا و آسیا نیز از بنگدانه در نوعی جوشاندهی توهمزا در دورانهای مختلف تاریخی تا حتی عصر برنز استفاده میکردند. جادوگرانی که در طی دوران تفتیش عقاید اسپانیا محاکمه شدند نیز ظاهرا از بنگدانه به عنوان ماده اولیهی جوشاندهها و معجونهای خود استفاده کرده بودند.
شایعات تکاندهندهای نیز وجود دارد که از معجونهای حاوی اسکوپولامین برای برخی از مراسمهای زندهبهگور کردن استفاده شده است. در واقع آنطور که از برخی سوابق شفاهی دانسته میشود، در برخی از قبایل آفریقا و آمریکای لاتین مرسوم بود بعد از مرگ رئیس قبیله، همسر و خدمتکاران او را نیز همراهش دفن کنند. به همین منظور گورهای عظیمی حفر میشد و به تمام نفراتی که قرار بود زندهزنده دفن شوند معجون توهمزا خورانده میشد تا با پای خود وارد گور شوند. از کلمبیای پیش از استعمار نیز اخبار هولناک این چنینی در دست است. طبق این اخبار رهبران جدید با خوراندن اسکوپولامین به همسران و معشوقههای رهبران مخلوع آنها را وارد گورهای جمعی میکردند.
پزشک و دانشمند بدنام آلمان نازی یوزف منگله در برخی از آزمایشها و بازجوییهای خود از نفس شیطان استفاده کرده است.
چنانچه ملاحظه کردید هرچقدر در تاریخ عقبتر رفتیم دیدیم که اسکوپولامین همچون چشمهی جادویی در بسیاری از داروهای نیروزا، معجونها، مخدرها و سموم به کار رفته است. به همین ترتیب، ناگزیر روزی فرامیرسید که این ترکیب خطرناک به روش تبهکاران کلمبیایی هم مورد استفاده قرار گیرد.
اثرات اسکوپولامین یا نفس شیطان به خلوص و مقدار مصرف (دُز) مخدر بستگی دارد. اسکوپولامین به لحاظ پزشکی یکی از ترکیبهای ضروری برای انواع داروها از جمله آرامبخشها، مسکنها، بیحسکنندهها، آنتیهیستامینها و همینطور داروهایی که برای بیماری مسافرات و تهوع تجویز میشوند است. در همین حال از این ترکیب شیمیایی برای خشک کردن بزاق پیش از عمل جراحی و آرام کردن انقباض و گرفتگیهای عضلانی هم استفاده میشود.
به نقل از وبسایت Drugs.com، اما زمانی که این گیاه در دُزهای بالاتر مصرف شود، میتواند هر فردی را کاملا به تلقین آسیبپذیر کرده و حافظهاش را خدشهدار کند. به عبارت سادهتر، فرد با مصرف نفس شیطان تبدیل به یک زامبی و فرد گوش به فرمان میشود. نفس شیطان برای مجرمان و تبهکاران برای کمک به تعرض جنسی و سرقت به کار میرود و اثرات آن میتواند فرد را برای چندین روز بیهوش کند و مقادیر بالای این مخدر هم باعث مرگ قربانی میشود.
اسکوپولامین انتقالدهندههای عصبی مخصوص حافظه کوتاهمدت مغز را مسدود میکند. به این ترتیب، زمانی که فرد تحت تأثیر مخدر نفس شیطان است مغزش هیچ اتفاقی را ثبت نمیکند. برای همین هم وقتی قربانی بههوش میآید اساسا هیچ چیزی از اتفاقاتی که افتاده را به یاد نمیآورد.