یادداشت

نیروگاهی ۲۰ هزار مگاواتی به نام «نوجوانی»

|
۱۴۰۱/۱۱/۲۰
|
۰۰:۱۹:۳۵
| کد خبر: ۱۴۳۴۳۶۲
نیروگاهی ۲۰ هزار مگاواتی به نام «نوجوانی»
نوجوان که بودم با همه عادت‌ها دشمن بودم؛ حتی شنیده بودم که نماز هم اگر از سر عادت باشد، فایده‌ای ندارد.

باشگاه جوانی خبرگزاری برنا: می‌خواستم هر لحظه انتخاب کنم، تصمیم بگیرم، از سر اینکه برنامه ثابت من است، عادت کردم و چشم‌بسته حفظی، سمت چیزی نروم.

به نظرم ارزش هر کاری به انتخابش بود. وقتی می‌دیدم بعضی از بچه‌ها کلی کارهای خوب را از بچگی با تلاش مادر و پدرشان مثل یک عادت حفظ کرده‌اند اصلاً بهشان حسودی‌ام نمی‌شد. تازه، دلم هم برایشان می‌سوخت!
گذشت ... هر جوری بود گذشت. حالا از آن سال‌ها گذشته و بدون اینکه از عادت‌گریزی اوایل نوجوانی ام پشیمان باشم شدیداً دل‌بسته عادت‌های خوب‌ شده‌ام.
اما چرا؟
باید رانندگی کرده باشی تا خوب درکش کنی. راننده تازه‌کار، به گاز و کلاج و ترمز فکر می‌کند، برای هر راهنما زدن، کلی فسفر می‌سوزاند و سر هر دوربرگردان، رَبّ‌ورُبّش را یاد می‌کند؛ پس نه می‌تواند وسط رانندگی ویترین بوتیک‌های کنار خیابان را دید بزند، نه به ساندویچش گاز خوبی بزند، نه از پادکستی که گوش می‌کند لذت ببرد . 
راننده ماهر، هنوز هم کلی انتخاب دارد، ولی انتخاب‌هایش، روی بستری از عادت‌کردن به تعویض دنده و کلاج و ترمزگرفتن، سوار شده است. 
کلی کار دیگر می‌کند، بدون اینکه نگران باشد جعبه دنده خرد کند ...
اما، کی وقت عادت‌کردن است؟
موتور آدم در نوجوانی نیروگاه بیست هزارمگاوات برق حرارتی است. نگو پووف، نگو «من که اصلاً جون ندارم اندازه مادربزرگم هم بدو بدو کنم»، نگو «بابا نسل ما رو نمی‌شناسی، ما خسته‌تر از این حرفاییم!»
دقیقاً، تو، از شدت انرژی، یک نیروگاه بیست هزارمگاواتی هستی! فقط انگیزه‌اش نیست، وگرنه همین الآن از مدرسه زنگ بزنند که فردا ۵ صبح، اردوی رامسر، تا خود مدرسه حاضری کلاغ پر بروی.
بیا و امروز با استفاده از این انرژی، عادت نکن! فقط عادت‌ها را تست کن.

۴۰ روز تست عادت به زود خوابیدن. ۴۰ روز تست عادت به کتاب‌خوانی. ۴۰ روز تست عادت به صبحانه درست‌حسابی خوردن ...
گفتم عادت نکن؛ چون هنوز به وجه اسیرکننده عادت‌ها مشکوکم. فعلاً تست کن، شاید مشتری شدی! سر چهل روز غول تنبلی به خاک افتاده، دیگر بعد از آن تویی که با چشم باز این عادت را انتخاب کنی، یا نه.
قبل از این دوره ۴۰ روزه تمرینی، شبیه بعضی از زندانی‌ها، یک گوی سیاه سنگین به پایت وصل است، وقتی عضله تواناییت بعد از این چهل روز رشد کرد، تویی که انتخاب کنی برای همیشه توی کیسه عادت‌ها نگهش داری یا نه. 
اگر به نظریه «عادت آدم رو اسیر می‌کنه» معتقدی، پیشنهاد من یک اکتشاف درونی است!
فکر می‌کنی چند تا عادت داری؟ به چه چیزهایی عادت کرده‌ای و چشم‌بسته انجامشان می‌دهی؟ یک بار بیا و شبیه کارآگاه‌ها، با ذره‌بین، روی زندگی‌ات را ببین.
اگر به‌اندازه کافی دقت پای این کار بگذاری، می‌بینی که اووف‌، چه لیست بلندبالایی شد. یک نهارخوردن ساده، پر از عادت‌های ریزی است که اصلاً به چشم نمی‌آیند!
خیلی دوست داری اسیر عادت‌ها نباشی، یک‌بار بشین و لیستشان کن، بعد مثل مبصرها، لیست خوب‌ها و بدهایشان را بنویس!
همین کافی است ‌که ببینی، ما آدم‌ها، خواسته و ‌نخواسته، هر روزمان پر از دنیایی از عادت‌هاست. ارث رسیده از مادر و پدر و تلویزیون و دوست مهدکودک و ...
فقط، آدم‌های حسابی، خیلی از عادت‌هایشان را انتخاب کرده‌اند؛ آدم‌هایی که مثل تکه چوب روی دریا هستند، به عادت‌هایی که از این‌وآن رسیده، بدون انتخاب، چسبیده‌اند.
راستش، نیروگاه بیست هزارمگاواتی، کم‌کم انرژی‌اش کم می‌شود. تو می‌مانی و عادت‌هایی که امروز با موتور پر قدرتت، انتخابشان کردی.

یادداشت: طیبه خدابخشی، روانشناس و مشاور

انتهای پیام/

نظر شما