سبزی تر و تازه می خواهی به این روستا نزدیک تهران سفر کن

|
۱۴۰۳/۰۳/۲۶
|
۰۷:۳۰:۰۱
| کد خبر: ۲۱۰۴۷۹۸
سبزی تر و تازه می خواهی به این روستا نزدیک تهران سفر کن
زمانه برند و برندبازی است. آنقدر که حتی سبزی‌های خوراکی هم که یا دورچین سفره‌اند و یا یکی و چند ترکیب اصلی از غذاهایی خوش عطر و طعم، می‌توانند نام و نشانی از یک برند مرغوب داشته باشند.

به گزارش برنا؛ مانند انواع سبزی‌هااز خوردن، پلویی، آشی و سوپی تا قرمه، کرفس، دلمه و کوکو که در خاک روستایی در نزدیکی تهران می‌رویند و سال‌هاست که با نام «سبزی آلوئک» مشتری و خریدارانی وفادار دارند. مشتریانی زنبیل به دست یا خریدارانی گاری‌کش و وانت‌ران و یا حجره‌دارانی از میادین میوه و تره‌بار دور و نزدیک که هر روز پی تر و تازگی و نیز ارگانیک بودن سبزی‌ها تا سر زمین می‌آیند و کیلو کیلو بار می‌خرند تا لقمه‌هایی به سلامت بخورند. قصه سبزی‌های آلوئک و کارگرانی که به آن مشغولند، خواندنی و دیدنی‌ست.

شمیم حاشیه‌

حدود ۵۰ کیلومتر بعد از تهران شلوغ به سمت جنوب شرق؛ جایی‌ بین پاکدشت وشریف‌آباد که بزرگراه امام رضا (ع) از میانه‌اش امتداد یافته، شمیم انواع سبزیجات از ریحان‌های سبز و شاهی‌های پهن و ترخون‌های تازه به مشام می‌رسد. عنبر این شمیم دلپذیر، مزارع سبزیجات اطراف همان جاده و بزرگراه است که کارگرانش همه از اهالی روستای آلوئک، سخت مشغول کاشت، داشت، برداشت محصولند. سر هر زمین کشاورزی که مساحت‌شان از یک گره تا چند ۱۰ هکتار است اتاقکی کاه‌گلی، حصیری و یا آجری بالا رفته که محلی‌ها اسمش را «دکه» گذاشته‌اند. دکه‌های سبزی‌فروشی که قدیمی‌ترین‌شان (میان بیش از ۱۳۰ زمین‌دار و کشاورز) به حاج رضا و برادران تعلق دارد. دکه را ۵۰ سال پیش، پدرشان بنا کرده بود تا هم دست جوان‌های فامیل و همسایه را به کار بند کند و هم بار زمینش را به قیمت بفروشد. هر صبح که خروس‌ها خبر از طلیعه آفتاب می‌دهند مشتریان سبزی‌های ارگانیک آلوئک و حاج رضا و برادران از راه سرمی‌رسند. مشتریانی از سبزی‌فروشان دوره‌گرد، مغازه‌داران و بارفروشان میدان میوه و تره‌بار تا کدبانوهای خانه‌دار و آنها که کسب و کار خانگی سبزی خشک‌کنی و خردکنی راه انداخته‌اند.

سبزی تر و تازه می خواهی به این روستا سفر کن

رنگینه، نعنا و ترخون

پیش از مشتریان ارگانیک‌خور، این کارگران مزارع که غالبشان زنان افغان با چادرهایی به کمر بسته و پره‌های چارقد به گردن گره زده هستند که از راه می‌رسند برای بذرپاشی، وجین‌کاری، کوددهی، آبیاری، سبزی‌چینی، پاک‌کنی، خردکنی، خشک‌کنی و حتی سرخ‌کنی آن هم به فراخور هر فصل از سال. حاج رضا می‌گوید: «در آلوئک برای آدم کاری، کار زیاد است. چه آن وقت که نَقلی شایع دهان به دهان می‌چرخید که سبزی‌های مزارع و دشت‌های پایین دست تهران با فاضلاب خام سیراب می‌شوند و چه حالا که خیال مردماز آبیاری سالم با احداث حلقه‌های چاه آلوئک راحت شده.» رنگینه‌خانم ۵۱ ساله یکی از همین کارگرهای سخت‌کوش است که با دست‌های پینه بسته و گاهی هم چاک خورده از تُندی نعنا و تلخی ترخون برای مشتریانی که اغلب قرمه‌سبزی می‌پسندند تره، گشنیز، چغندر، شنبلیله، کمی هم اسفناج و سیر دسته می‌کند و شوی اش هم چند پا آن‌طرف‌تر سر زمینِ حاج کاظم یا ریحان می‌چیند و یا به کشاورزان شهریار ترخون سفارش می‌دهد (در خاک آلوئک، ترخون عمل نمی‌آید). قنبر هم کارگر دیگری‌ست و مانند او، بسیار که تا کلاه آفتاب‌گیر حصیری‌اش را می‌گذارد، می‌رود سر وقت آشغال‌سبزی‌ها تا کیسه‌شان کند برای مشتریان دامدار.

سبزی تر و تازه می خواهی به این روستا سفر کن

بارِ مارکت‌

در صف پرازدحام مشتریان سبزی، افرادی با لیستی کاغذی و بلندبالا در دست دیده می‌شوند. لیستی که با خرید هر دسته از سبزیجات مورد نظر، تیکی در آن ثبت می‌شود. آنها، مسئول سبزی مارکت‌های شهر یا محل هستند که هر چند روز در میان سر از دکه حاج رضا و باقی دکه‌داران در می‌آورند. کارشان این است که با حوصله میز سبزی‌ها را بگردند و آن دسته که پُرتر و تازه‌تر است بیرون کشند. کارگر دکه هم وردستشان می‌چرخد تا به هنگام راهنمایی‌شان کند: «اسفناج‌های خوب اگه می‌خوای برو سر میز بعدی؛ الان آلوئک اسفناج خوب نداره هر چی هست بارِ اراکه که برای ما هم همین امروز رسیده»، «ریحون سبز و بنفش می‌خوای باید توی صف وایستی چون ریحون، مشتری زیاد داره» و «تعجب نداره عمو؛ قیمتش تا بوده همین بوده؛ ترخون از همه گرون‌تره.» کارگری دیگر، پای باسکول به رنگ سبز درآمده‌ای ایستاده و به نوبت کیسه‌های انباشته را وزن‌گیری می‌کند و به مشتری‌هایی که می‌شناسد طنازانه تذکر می‌دهد: «حالا که ارزون خریدید، به بهانه فرآوری شدن‌های شیک و لوکس، گرون نفروشیدها!»

سبزی تر و تازه می خواهی به این روستا سفر کن

سبزی‌فروش کوچک

مانند امیرعلی بسیار هستند کارگران هم سن و سالی که تابستان‌ها در دکه‌های سبزی‌فروشی آلوئک سعی دارند هم خم وچم کشاورزی و کاسبی یاد بگیرند و هم خرج و برج آرزوها و تفریحات معمولی اوقات فراغتشان درآورند. امیرعلی کارش را از ۷ صبح شروع می‌کند آن هم با جارو زدن‌های متوالی کف دکه و دادن کیسه‌های پلاستیکی خرید دست مشتری‌ها. گاهی که سرش خلوت می‌شود می‌رود سراغ تک درخت گردوی پشت دکه و شاخه‌تکانی‌اش. اما این گاهِ سر خلوتی چندان حاصل و نصیب نمی‌شود و بیشتر باید حواسش به همان مشتری‌ها و حتی کارگرهای سر زمین باشد. کارگرهایی که یا بیل و چنگک می‌خواهند یا علف‌کش و کودپاش و او باید بی‌معطلی به سفارش دکه‌دار، فرمانبرشان باشد. حالا امیرعلی بعد از ۳ سال کار تابستانه در دکه‌های مختلف سبزی‌فروشی آلوئک مهارتی قابل توجه در ترکیب انواع سبزی برای پخت و طبخ غذاها یافته است.

نظر شما