
اگرچه همه افراد زمانی از زندگی خود را به مرور خاطرات اختصاص میدهند؛ اما لحظه به لحظه فکر کردن، تجزیه و تحلیل این اتفاقات به عنوان اختلالی شناخته میشود که نیازمند ریشه یابی است؛ نیازمند دیدن تاثیراتی است که تجربیات کودکی بر روند نوجوانی و بزرگسالی ایفا میکنند.
در دومین بخش از پرونده «تاثیرات تجربیات کودکی بر زندگی بزرگسالی» با لیلا بهرام پور روانشناس کودک و نوجوان به گفتوگو نشستیم:
رفتارهای قانونشکنانه به منظور جبران خلاءهای کودکی انجام میشوند
لیلا بهرام پور روانشناس کودک و نوجوان در گفتوگو با خبرنگار باشگاه جوانی خبرگزاری برنا، با اشاره به ترسهای پایدار بزرگسالی افزود: ترس ناشی از گیر افتادن در آسانسور یا ترس از تاریکی شب از جمله ترسهای ناپایداری قلمداد میشوند که متناسب با موقعیت برای مدت مشخصی به جان طرف میافتند؛ در حالی که تجربیات منفی دوران کودکی، بزرگسالان مضطرب را در دامن خود میپروراند.این اختلال شایع در بزرگسالی که ناشی از نادیده گرفتن احساسات دوران کودکی ایجاد میشود؛ علاوه بر والد، فرزندان را نیز درگیر میکند.
وی رفتارهای پرخطر دوران نوجوانی را ناشی از نادیده گرفته شدن احساسات کودکی دانست و افزود: با توجه به این که بیتوجهی در دوران کودکی از کلیدیترین عواملی است که نوجوان را به مشکل فقدان تنظیم هیجان دچار و به سمت رفتارهای پرخطر و حتی بزهکاری سوق میدهد؛ مصرف مواد مخدر، فرار از خانه یا ارتباطات ناسالم از شایعترین این رفتارها هستند.
این روانشناس کودک و نوجوان با بیان این که کودکانی که به طور مداوم سرکوب و نادیده گرفته شدند؛ در نوجوانی از عدم توانایی تنظیم هیجان رنج خواهند برد تشریح کرد: وقتی نوجوانی تسلطی بر احساس خشم خود نداشته باشد؛ نقطه آغاز رفتارهای انتقام جویانه، قانون شکنانه و همچنین مبدا بسیاری از درگیریهای فیزیکی به شمار میآید تا به جای دوران کودکی، دیده شده و خلاء دوران کودکی نیز جبران شود.
عضو انجمن روانشناسی آمریکا با اشاره به تاثیر عمیق منفی یا مثبتی که احساسات کودکی اعم از شادی یا غم بر بزرگسالی ایفا میکند؛ گفت: علاوه بر این که افزایش اعتماد به نفس از جمله تاثیرات مثبت و مشهودی است که این احساسات در دوران کودکی ایفا میکنند؛ این تاثیرات مثبت از کودک، والدی همدل، حمایتگر و با انگیزه پدید میآورد. در مقابل، سرکوبگری، نادیده گرفتن احساسات و سرزنشگر بودن از جمله تاثیرات منفی تجربیات کودکی بر بزرگسالی قلمداد میشود؛ این در حالی است که این تاثیرات نه تنها گریبانگیر شخص قربانی میشود؛ بلکه بر زندگی و تربیت فرزند قربانی نیز سایه میاندازد.
وی ادامه داد: در شرایطی که کودک نسبت به کار خوبی که انجام داده اشتیاق نشان میدهد؛ واکنش والد نیز تعیین کننده مثبت یا منفی بودن این تاثیری است که پشت تجربه قرار دارد. به عبارت دیگر اگر والد دست به تشویق کار خوبی که کودک انجام داده، بزند؛ مصداقی از تاثیر مثبت بر کودک خلق کرده؛ در حالی که والد دیگر با دیدن نیمه خالی لیوان، به رخ کشیدن نقصها و نادیده گرفتن کار خوب کودک، والد سرکوبگر دیگری تحویل جامعه خواهد داد.
نوجوانان بزهکار در جستجوی ارتباط هستند
این روانشناس کودک و نوجوان با بیان این که بچههای بزهکار در جستجوی ارتباط هستند افزود: با توجه به این که کسی در خانه اقدام به برقراری ارتباط عاطفی با این کودکان نکرده؛ از همین رو این قشر تشنه ارتباط و توجه هستند. به همین دلیل هم هر کجا که دری از ارتباط باز باشد، در آن راه پا میگذارند و از قضا این کودکان به طور معمول به آغوش گروههای نامناسب کشیده میشوند.
عضو انجمن روانشناسی ایران با اشاره به رفتارهای جلب توجهانه نوجوانان تصریح کرد: علاوه بر این که نوجوانان با این احساس که در خانواده و جامعه جایی ندارد به سمت رفتارهای بزهکارانه و گروههای نامناسب هدایت میشوند؛ گروههای ضد اجتماعی نیز بر مبنای زخمهای مشترکی که دارند؛ به جای جامعه، این نوجوانان را حمایت و درک میکنند. در تحقیقات خارجی نیز به این قضیه اشاره شده که نوجوانانی که در کودکی از طرف خانواده مورد بیتوجی واقع شدهاند؛ تمایل بیشتری به شرکت در گروههای بزهکاری دارند.
مولف مقالات علمی پژوهشی حوزه کودک، نوجوان و بزرگسال با اشاره به تاثیرات منفی تجربیات دوران کودکی بر نوجوانی تشریح کرد: علاوه بر این که خودباوری و خودپنداری منفی در کمین نوجوانانی که در کودکی نادیده گرفته شدند، مینشیند؛ خشمهای انفجاری نیز دست از سر این قشر بر نخواهد داشت. به عبارت دیگر عدم کنترل غم، شادی، ترس و سایر احساسات در این قشر ناشی از سرکوب شدنی است که در دوران کودکی تجربه کردند. احساس بیارزشی نیز از جمله عواقب نادیده گرفتن دستاوردهای کودکان است.
بهرام پور با استناد به یکی از تحقیقات مجله دولوپمنتال سایکولوژیک ادامه داد: بر اساس این تحقیق، نوجوانانی که در کودکی بیش از حد معمول مورد انتقاد یا بیتوجهی قرار داشتند؛ در بزرگسالی نیز بیش از دیگران در معرض افسردگی و کمبود اعتماد به نفس به حساب میآیند.
خودآگاهی نوجوانان از مقاومتهای سخت جلوگیری میکند
عضو انجمن روانشناسی آمریکا با تفکیک تاثیرات تجربیات کودکی بر نوجوانی گفت: خودآگاهی در نوجوانی از جمله تاثیرات مثبتی است که در کودکی ریشه دارد؛ به عبارت دیگر نوجوانانی که در کودکی مورد حمایت احساسی قرار گرفتهاند نه تنها در بازه سنی ۱۲ تا ۱۷ سال از خودآگاهی بیشتری نسبت به احساسات خود برخوردارند؛ بلکه به مراتب برخورد بهتری در تعارضات با اطرافیان خود پیشه میکنند؛ چه بسا حتی تعارضات شدیدی نیز تجربه نخواهند کرد.
عضو انجمن علمی روانشناسی خانواده ایران کنترل استرس و آستانه تاب آوری بالا را از جمله شاخصهای افرادی دانست که در کودکی دیده شدند و ادامه داد: با توجه به این که افرادی که در کودکی به اندازه کافی، دیده شدند؛ مقاومت شدیدی نسبت به اطرافیان خود نشان نداده و از سوی دیگر از پاسخهای محبت آمیز توام با احترام استفاده میکنند؛ از همین رو در آستانه روابط سالم نیز قرار دارند. منظور از دیدن احساسات کودکان، حمایت و همدردی با احساسات مثبت و منفی است؛ به عبارت دیگر سرزنش کودک وقتی عصبانی است؛ مصداقی از سرکوب کردن و نادیده گرفتن احساس وی تلقی میشود.
علاوه بر این که نوجوانی به خودی خود از بابت تغییراتی که در هورمونها ایجاد میکند، به عنوان بحرانی در رشد شناخته میشود؛ از سوی دیگر پذیرش این تغییرات برای نوجوان نیز مرحلهای چالش انگیز به شمار میآید. به عبارت دیگر مرحله کودکی به نوجوانی مثل خردسالی به کودکی نیست؛ بلکه بسیاری از افراد از اتفاقاتی که در هریک از این دوران تجربه میکنند عبور نکرده و همچنان با خاطرات خود در گذشته دست و پنجه نرم میکنند.
انتهای پیام/