
تهران درچند روز گذشته میزبان بازیگران بینالمللی بود. ورود مدیرکل آژانس به تهران در روزهای پایانی هفته در حالی انجام شد که اختلافات این نهاد با ایران در نشستهای فصلی شورای حکام دستمایه غرب برای فشار بر ایران بوده است. اما سفر رافائل گروسی تنها دو روز مانده به مذاکرات شنبه را میتوان «میانجیگری فنی در دل منازعه سیاسی» دانست. بعد از اظهارات تیم ترامپ درباره سطح غنیسازی در ایران،او تلاش میکند آژانس را به جایگاه «داور بیطرف» ارتقا دهد، اما گزارشهای اخیرآژانس که به خلوص ۶۰ درصدی اورانیوم وادعای نزدیکی به ساخت سلاح در ایران اشاره دارد، موجب واکنش اعتراضی تهران شده؛ اعتراضی که صرفاً متوجه «اعداد» نیست، بلکه متوجه نوعی جهتگیریهایی است که ایران آن را ادامه همان الگوی ناعادلانه در داوریهای بینالمللی میبیند. به نظر میرسد در آستانه مذاکرات، دیپلماسی فنی وارد حوزه سیاستِ شده است. ایران میخواهد با بازخوانی نظارتی دادههای پسابرجام، روایت معتبری ارائه دهد؛ روایتی که هم بر حاکمیت ملی تأکید دارد و هم بر همکاری، اما در چارچوبی که «اعتماد» نه مبتنی بر فشار، که مبتنی بر برابری حقوقی و فنی باشد.
پس از این دیدار،کمالوندی (معاون امور بینالملل سازمان انرزی اتمی ایران) صراحتاً از تکرار گزارشهایی گلایه کرد که بهزعم ایران «موجب فشار» و نه «شفافسازی» میشود. با وجود این نقد، ایران همچنان بر همکاری فنی تأکید میکند؛ امری که نشان از ترجیح مسیر نهادی به جای واکنشهای هیجانی دارد.اما در این میدان، گروسی بیشتر از آنکه بازیگر باشد، «آینهای» از شکافهای ژئوپلیتیکی و عدم توازن ساختاری در نظام بینالملل است، جایی که اروپاییها با اهرم مکانیسم ماشه و ایالات متحده به عنوان طرف مذاکره درباره سطح غنیسازی ایران در آینده ایستادهاند. اشاره مستقیم گروسی به اصالت آژانس در راستیآزمایی برنامه هستهای ایران و ناموجه خواندن هرگونه توافقی بدون نظر این نهاد نشان میدهد که تقویت نقش آژانس در توافق احتمالی میان تهران و واشنگتن در دستور کار قرار دارد.
نقش ترامپ در خواستههای سیاسی تیم مذاکراتی آمریکا
در سوی دیگر، ایالات متحده با حفظ تهدید نظامی و فشارهای تحریمی، میکوشد موضعی «بازدارنده–مبهم» اتخاذ کند. انتخاب استیو ویتکاف بهعنوان مذاکرهکنندهای بدون پیشینه جدی در پرونده هستهای، بیش از آنکه تصادفی باشد، حاکی از دو نکته مهم است: نخست، تمایل ترامپ به حفظ کنترل شخصی بر روند مذاکرات از مسیر چهرهای کمتجربه اما قابلهدایت؛ دوم، تضعیف وزن حقوقی و تخصصی مذاکرات به نفع بازی قدرت. رفتار متغیر و گاه متناقض ویتکاف در خصوص سطح مجاز غنیسازی، نشان میدهد که واشنگتن بیش از آنکه به دنبال یک قاعده ثابت باشد، در پی استفاده انعطافپذیر از ابهام است؛ همان سیاستی که عراقچی با صراحت در واکنش به آن میگوید: «سخنان ما در دور اول مذاکرات تغییر نکرده و تغییر نمیکند.» عراقچی در آخرین اظهارات خود گفته« واقعیت این است که ما از سمت آمریکا، پیامهای متناقض و متضادی میشنویم. اینکه منظور چه هست و چه اهدافی را در بر میگیرد مربوط به خودشان است. از نظر ما، آنچه که پشت میز مذاکره بیان میشود، ملاک نظر و تعیینکننده است.»
عراقچی تصریح میکند:«دراین مذاکرات، مواضع ما روشن است و برای طرف مقابل نیز آن را به روشنی بیان کردهایم، سخنان ما تغییر نکرده و تغییر نمیکند و اینطور نیست که هر روز به یک شکل، صحبت کنیم و انتظار داریم که طرفهای مقابل ما هم با جدیت و هم با ثبات رأی و ثبات قدم در مذاکرات حاضر شوند.»
نکته مهم، نه تنها شکاف مواضع، که شکاف در «هویت گفتوگو» است. ایران گفتوگو را بر اساس منافع متقابل، چارچوبهای روشن و توازن حقوقی میخواهد؛ آمریکا اما در پی فرآیندی است که در آن ابزار فشار – از تحریم تا تهدید نظامی – به عنوان «مکمل دیپلماسی» باقی بمانند.
نقش اروپا با اهرم ماشه
در این میان، اروپا نقشی دوگانه یافته است: از طرفی، شریک تاریخی آمریکاست، اما از سوی دیگر به واسطه داشتن ابزار «اسنپبک»، به یک بازیگر مستقل تبدیل شده؛ بهویژه پس از آنکه خروج یکجانبه آمریکا از برجام، موضوعیت حقوقی اعمال این مکانیسم را به تروئیکا واگذار کرد. این انتقال ابزار، نه فقط یک تغییر فنی، که تغییری در توازن قدرت دیپلماتیک است. تهدید فرانسه به فعالسازی مکانیزم ماشه، بازتابی از چالش اروپاست که چگونه میتوان در عین فاصلهگیری از ماجراجویی ترامپ، از منافع اروپایی در برابر ایران دفاع کرد؟ این دوگانگی، اروپا را به بازیگری شکننده و در عین حال تعیینکننده بدل کرده است. دیدارهای پاریس میان مارکو ربیو، ویتکاف و تروئیکا، بیش از آنکه نشان از «همکاری واقعی» داشته باشند، نمایشی از فشار چندلایه بر ایران است؛ فشاری که در پس پرده میکوشد وحدت مصنوعی غرب را در عین تضادهای برجسته در موضوع ایران بازسازی کند. با این حال هنوز معلوم نیست که اروپا تا چه اندازه بتواند ترامپ و تیم سیاست خارجی او را در همراهی مذاکراتی به نقطه اشتراک برساند. آنطور که در نخستین اظهارات مارکو ربیو بعد از دیدارهای اروپایی آمده نشان میدهد وزیر خارجه آمریکا آنها را به استفاده از اهرم اسنپ بک تشویق کرده است. روبیو در پاسخ به خبرنگاران درباره نتیجه گفتوگوهایش با اروپاییها گفته است: « آنها باید به زودی درباره بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل تصمیم بگیرند.» البته او با ابراز امیدواری درباره ثمربخش بودن مذاکرات شنبه اعلام کرد، ایران به سلاح هستهای دست نخواهد یافت. چنین چیزی رخ نمیدهد.» این گفتهها در حالی است که تهران هم در ارتباط با آژانس و هم دستور کار دفاعی و سیاسی خود بر این نکته پافشاری میکند که به دنبال دستیابی به سلاح هستهای نیست.
ورود عربستان به معادلات سیاسی
روز پنجشنبه، در این معادله چندوجهی، عربستان سعودی نیز وارد صحنه شده؛ اما نه با رویکرد موضوعات امنیتی، بلکه با حرکتی دیپلماتیک. سفر خالد بن سلمان به تهران، نه تنها حامل پیامهایی از ریاض است، بلکه نوعی خوانش جدید از معادلات منطقهای را منعکس میکند: عربستان بهدنبال تثبیت نقشی واسطهای و تعادلی است تا هم توازن منطقهای را حفظ کند و هم از منطق دیپلماسی بهعنوان مکمل بازدارندگی بهره ببرد. در این چارچوب، گمانه «لارا روزن» مبنی بر میانجیگری احتمالی ریاض میان تهران و واشنگتن، برای دیداری در سطوح بالا میان تهران و واشنگتن نشانهای از ورود بازیگری جدید در سطح سوم مذاکرات است؛ سطحی که هم منطقه را در بر میگیرد و هم بر روند جهانی اثرگذار است. عربستان در حالی وارد روند دیپلماتیک و ابراز علاقه برای ایفای نقشهای سیاسی بیشتر شده که مسئله یمن و احتمال حمله زمینی در این کشور قوت گرفته و گفته شده که آمریکا در حال رایزنی برای انجام فشارهای نظامی بیشتر بر حوثیهاست. از سوی دیگر مسئله حماس و اسرائیل بدون راهحل ادامه دارد و تیم سیاست خارجی ایالات متحده نیز برای پیشبرد اهداف پیمان ابراهیم به گزارههای منطقهای موجود به عنوان پیشزمینه موفقیت این طرح مورد علاقه ترامپ، مینگرد. از این رو میتوان حضور وزیر دفاع عربستان در ایران را روند دیپلماتیک مورد نظر بنسلمان برای مبادله تضمینهای امنیتی دانست که در راستای رویکرد ریاض در سالهای گذشته قابل تفسیر است.
سفر عراقچی به مسکو
بعد از سکوت مقطعی روسیه در روند مذاکرات ایران و آمریکا در عمان، به نظر میرسد تمایل تهران و مسکو به ایفای نقشهای پررنگتر افزایش یافته است. سفر اخیر سید عباس عراقچی به مسکو نیز در ادامه همین روند، نشان از تقویت اضلاع شرقی دیپلماسی ایران دارد. انتقال پیام رهبری به پوتین، نماد سطح بالای هماهنگی استراتژیک و همزمان یادآور این نکته است که در جهانِ در حال گذار، ایران بر ساختن اتحادهای فراتر از غرب تمرکز دارد. اظهارات عراقچی و لاوروف در نشست خبری مشترک در مسکو کلیدواژه تعامل فنی در ارتباط با موضوع هستهای ایران را برجسته کرده است. لاوروف در این نشست عنوان کرد که مطرح کردن هرگونه مسئلهای غیر از موضوع هستهای ایران در مذاکرات غیرقابل قبول است و عراقچی نیز رویکرد منطقی و عملی آمریکا را راه رسیدن به توافق دانست. از این رو همسویی تهران و مسکو در پروندههایی همچون اوکراین، سوریه، قفقاز و تحریمهای غرب، نشانههایی است از همافزایی در عرصه بینالملل، که میتواند بر مسیر مذاکرات رم نیز تأثیرگذار باشد. بهویژه آنکه روسیه نه صرفاً یک بازیگر پشتصحنه، بلکه میتواند بخشی از توازن قدرت در مذاکرات باشد.
آزمون دوباره دیپلماسی دردومین شنبه
بنابراین، آنچه در مذاکرات رم در پیش است، بیش از آنکه صرفاً امتدادی از گفتوگوهای فنی باشد، آزمونی برای آینده دیپلماسی چندجانبه و مدیریت بحران است. بازیگران متنوع، ابزارهای ناهمگون و روایتهای متضاد، رم را به عرصهای پیچیده بدل کردهاند. نه تنها تصمیمگیری بر پایه دادهها، بلکه تفسیر دادهها نیز اکنون برای دو طرف محل چالش تلقی میشود است. در این فضا، هر حرکت دیپلماتیک نه یک تصمیم صرف، که بخشی از استراتژی تهران و واشنگتن برای تقویت رویکردها در میز مذاکره به شمار میآید.
انتهای پیام/