مصطفی معین در گفت‌وگو با برنا:

جوانان برای گرفتن حقشان پیش‌قدم شوند/ توجه حداقلی به مسائل جوانان نداریم

|
۱۳۹۴/۰۳/۳۱
|
۱۱:۴۴:۴۸
| کد خبر: ۲۹۳۷۹۵
معین: موفقیت دریک برنامه ملی مستلزم آنست که این نهادها و نیز نخبگان، متفکران، روشنفکران، تحصیلکردگان پا به پای هم برای آموزش و تربیت و تامین حقوق جوانان و استفاده و بهره گیری از آنان برای پیشرفت کشور احساس مسوولیت کنند.

مصطفی معین پزشک آلرژیست و استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی تهران، بنیانگذارجبهه دموکراسی و حقوق بشرایران و کاندیدای اصلاح طلبان پیشرو در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران است.وی سیاست‌مداری است که درسه دوره طی سال‌های 1368-72در دولت اول هاشمی رفسنجانی وسالهای   1380-82در دولت های اول و دوم اصلاحات جمعاً به مدت ۱۰ سال عهده‌دار مقام وزارت علوم بوده‌است.وی معمار نظام نوین آموزش عالی ایران و تاسیس وزارت علوم و تحقیقات و فناوری درسال 1379بوده است. دکتر معین در دو مرحله از مقام خود استعفا کرد. یکی پس از حمله افراد مسلح وگروه های فشار به کوی دانشگاه تهران و در اعتراض به این جریان بود و دیگری در اعتراض به تداخل کاری با شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 1382که از مقام خود در دولت اصلاحات استعفا کرد و به آموزش و پژوهش در دانشگاه و نیز فعالیت های اجتماعی و مدنی پرداخت.

خبرگزاری برنا به سراغ مردی رفت که عهده دار ریاست بخشی در کشور بوده که بیشترین تماس را با جوانان و قشر فرهیخته و نخبه کشور داشته است. مردی سیاست مدار و خندان که خود را پیر نمی داند چرا که معتقد است سالها کار با قشر جوان به او قلب و روحی جوان عطا کرده است. مردی که معتقد است کسی که برای جوان و با جوانان کار می کند باید روحیه ای جسور و خطرپذیر داشته باشد و بتواند اعتماد این نسل را جذب کند. او سیاست را به معنای رایجی که در کشور است برای حضور جوانان نمی پسندد؛ ادامه گفت و گوی دکتر مصطفی معین را با خبرنگار سیاسی خبرگزاری برنا بخوانید.....

* نظر شما درباره حضور جوانان در عرصه سیاست چیست وآیا می توان به جوان  اعتماد کرد ؟

اگر ما به جوان اعتماد نکنیم پس به چه کسی می خواهیم اعتماد کنیم؟! جوان ها در هر جامعه ای یکی از اصلی ترین سرمایه های بالفعل و بالقوه کشورها هستند؛ انسان در دوره جوانی می تواند بسیار اثرگذار باشد زیرا منبع انرژی ، آرمان گرایی و تلاش است. جوانان می توانند در بسیاری از عرصه ها حضور جدی داشته باشند، و آینده یک جامعه و کشور در گرو تربیت و جذب بیشتر جوانان در عرصه های مختلف اجتماعی است.

اگر سیاست به مفهوم رایج کلمه در کشور ما باشد، ممکن است کار ارزشمندی نباشد که جوانان ما دچار سیاست زدگی یا سیاست منهای اخلاق بشوند ؛ چیزی که فعلا متعارف است. اما اگر به این مفهوم باشد که به مدیریت بهتر جامعه و کشورش کمک کنند، به اینکه جامعه بتواند رشد بهتری در شاخص های مختلف اخلاقی، فرهنگی و اقتصادی داشته باشد، قطعا حضور جوانان یک ضرورت خواهد بود و باید آنان را جذب کرد.

در هر مرحله ای باید ببینیم اولویت برای یک جوان چیست، جوانی که دانشجو است، مهم ترین اولویتش این است تا ادامه تخصیل داده و به بالاترین سطح دانش تخصصی دست پیدا کند و بالاترین مهارت ها را در حوزه تخصصی خود به دست بیاورد. در کنار ان باید مهارت های زندگی و اجتماعی را نیز به دست آورد؛  در فوق برنامه ها نیز با عضویت درتشکل های دانشجویی ازجمله در کار امدادگری، ورزش ، انجمن های فرهنگی و اجتماعی و غیره به تلاش و تمرین مدیریت و مسولیت پذیری بپردازد.

اولین اولویت در دوره دانشجویی فعالیت های علمی است و در کنار آن پرداختن به فعالیت های اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی است. اما اگر جوان در جایی و در کاری اشتغال دارد طبیعی است که اولین اولویتش این است که کار خود را با وجدان کاری و با دقت و مهارت بالا و بهره وری انجام دهد، و در عین حال نسبت به مسایل جامعه و مسایل اجتماعی- سیاسی هم بی تفاوت نباشد.

فرض کنید یک جوان در یک حزب است خوب طبیعی است که بالاترین اولویتش این است که به فعالیت حزبی و سیاسی بپردازد، اگرچه ما در کشورحزب به مفهوم واقعی کلمه و احزاب فراگیر نداریم، و حتی برخی از این احزاب هم تعطیل شدند. نیازمندیم احزاب جدی، رسمی و قانونمندی داشته باشیم تا وقتی جوان آمد بتواند یک رقابت سالم و عادلانه سیاسی را تجربه کند و از حقوق خودش بهتر استفاده و به کشورش هم خدمت کند.

* شما می گویید جوانان از طریق حزب وارد سیاست شوند حالا که حزب نیست اگرجوان بخواهد نقشی در سیاست داشته باشد چطور باید ساختارمند وارد این عرصه شود؟ به هر حال اوایل انقلاب  شماها و نسل شما جوان بودید که وارد سیاست شدید؟

کسی که بخواهد وارد عرصه های سیاسی و اجتماعی شود باید آمادگی کسب کرده باشد و این آمادگی را باید مراحل زندگی از همان دوره کودکی و نوجوانی در خانواده، آموزش و پرورش یا در آموزش عالی کسب کند. باید پیش بینی لازم صورت گیرد، تا این فرد در آینده به یک عنصر موثر در جامعه و در عرصه های مختلف اجرایی وسیاسی تبدیل شود. از آنجاییکه در جامعه ما احزاب به معنای واقعی، جدی و فراگیر وجود ندارد، بنابراین جوان می تواند در نهادهای مدنی فعالیت کند. نهادهای مدنی اهمیت زیادی در آماده ساختن جوانان برای پذیرش مسولیت های بزرگ دارند. به نظر من ضروری ست که جوانان متناسب با علاقه و استعداد و یا رشته کاری و تخصصی خودشان در تشکل های اجتماعی مختلف مثل حفظ محیط زیست، حقوق شهروندی، توسعه علمی و اجتماعی، در نهاد های مدنی  و NGO های مختلف فعالیت کنند.

در کشورهای اسکاندیناوی هر شهروند به طور متوسط در چهار NGO عضویت دارد. می دانید که عضویت در این NGO ها افتخاری و اختیاری است، دولتی و فرمایشی نیست ،از بالا به پایین نیست و در واقع بدون مزد و مواجب و فقط با انگیزه های خودجوش است. افراد با توجه به علایق و توانمندی ها و نیازهای جامعه دور هم در یک NGO جمع می شوند، همفکری می کنند تا تمرین گفت و گو ، همفکری و همکاری داشته باشند، تا بتوانند به جامعه و دولت های خودشان راهکار ارایه دهند. الان که در عصر ارتباطات هستیم و می دانید خیلی مهمتر از رسانه های رسمی حقیقی، رسانه های مجازی در جامعه جدید کاربرد دارد، بنابراین یکی از عرصه های موثر و عملی این است که جوانان در شبکه های اجتماعی و در فضای مجازی عضویت موثر و فعال داشته باشند. جوانان می توانند با تمرین گفت و گو ، میزان تحمل، مشارکت و همفکری خود را رشد دهند تا آمادگی حضور در فضای اجتماعی و مسوولیت های واقعی را در آینده ای نزدیک داشته باشند.

* مگر بصورت واقعی به جوانان مسوولیت می دهند؟ ما داریم راجع به محیط و شرایط کنونی کشور خودمان صحبت می کنیم ، ما بحران مدیریت را داریم نسلی که رفت نسل بعد کجا آموزش دیده تا بیاید و مدیریت را بدست بگیرد؟

من هم فکر می کنم عنایت جدی و حداقلی نسبت به مسایل جوانان و نقششان و دادن مسوولیت به آن ها در جامعه ما کم بوده است. البته این ضعف فقط در رابطه با جوانان نیست، چیزی است که اسمش را "شکاف و فاصله" ای می گذاریم که در عرصه های مختلف شکل گرفته است. ما شکاف های مختلفی داریم، یعنی ارتباط بین نسل های مختلف یا قطع یا حداقلی است و همزبانی و اعتماد حتی در خانواده ها نیز کمبود آن احساس می شود. میان نسل اول و دوم و سوم فاصله افتاده و انباشت تجربه به دست نمی آید، همدیگر را نفی می کنند . در کشور ما شکاف جنسیتی، شکاف های سیاسی میان دولت و جامعه، ، در بین خود مردم ، دانشگاه و جامعه یا دانشگاه با صنعت مثل گسل های طبیعی وجود دارد. ایران یک کشور زلزله خیز دنیاست و جزو ده کشور اول زلزله خیز دنیاست. باید گفت بدتر از این گسل های طبیعی، بی اعتمادی و گسل های اجتماعی در جامعه ما است که مانع انسجام و همبستگی ملی و پیشرفت می شود. این یک مشکل فرهنگی، اجتماعی، تربیتی  در جامعه ماست؛ حال فرصتی به دست آمده تا در فضای مجازی و شکل گیری شبکه های اجتماعی این شکاف ها و گسل ها به تدریج ترمیم شود.اما این امر احتیاج به نگاه علمی و خردمندانه، حمایتگرانه و جدی دولت و نظام دارد، به جای اینکه حکومت نگاهی منفی داشته باشد و به دنبال فیلتر کردن و ایجاد محدودیت باشد، دنبال گسترش فضای مجازی، حمایت و پشتیبانی از آن باشد. با این نگاه می توان به آینده امیدوارتر بود.

* به نظر شما اگر جوانان بخواهند وارد ساختار سیاست شوند شما که در این عرصه  موی سفید کردید و حضور فعال داشتید تصور می کنید چه مشکلاتی پیش روی جوانان وجود خواهد داشت؟ چه مسیری را باید طی کنند؟

(با خنده) منکه پیر نیستم مگه من پیرم؟!! دل باید جوان باشد که من دلی جوان دارم.

* البته دکتر؛ در این قضیه شکی نیست....

ما ضرب المثلی داریم که می گوید حق گرفتنی است و نه دادنی. در وهله اول نیاز داریم که یک اراده و رویکردی نو در سطح جامعه شکل بگیرد و تقویت شود و جوان بدنبال آن چیزی برود که حق اوست. حق جوان این است که چه در ساختار های رسمی و چه در ساختارهای مدنی به بازی گرفته شود، منتهی مقدمه ضروری برای آن، افزایش آگاهی های سیاسی-اجتماعی و پیش قدم شدن خودشان است. باید با امید و نگاه به آینده با توجه به پتانسیل عظیمی که خدا در وجودشان به ودیعه گذاشته یعنی جوانی، آرمان گرایی و تلاش و تحرک، به این نتیجه گیری و جمع بندی برسند که در نهادهای اجتماعی- مدنی  حضور بیشتری پیدا کنند تا تدریجا مطالبه حقوق اساسی آنان به یک خواست عمومی تبدیل و جایگاه جوانان و نقش و سهمشان به رسمیت شناخته شود.نباید نگاه فقط به دولتها باشد، به عنوان مثال در اوایل سال های 71 یا 72 بود که شورای عالی انقلاب فرهنگی به تشکیل شورای عالی جوانان رای داد، حال این سوال پیش می اید که از آن وقتی که این شورا تشکیل شده تاکنون چه آثار عملی از در عرصه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، خانواده، مسکن و اشتغال و ازدواج جوان داشته است. من که واقعا احساس نمی کنم اثر عملی و ملموسی داشته است. یا اکنون که با تصویب مجلس وزارت ورزش و جوانان شکل گرفته اگرچه هنوز نهاد جدیدی محسوب می شود اما در عین حال چقدر این وزارت در مجموعه ساختار نظام جایگاه جدی دارد، این ها نکات قابل تاملی است.

* اگر شما در راس قدرت بودید چطور برنامه ریزی کرده و از این پتانسیل استفاده می کردید؟

من اگر در راس بودم سعی می کردم از خودم شروع کنم و به این مسائل توجه کنم. با اعتقاد به اینکه جمعیت جوان و جوانان جامعه ما یک فرصت هستند نه یک تهدید، عمل می کردم. همچنین برای به رسمیت شناخته شدن حقوق طبیعی آنها و ایجاد زمینه برای حضورشان در تمامی عرصه ها تلاش می کردم، آنها را در مسوولیت ها میگذاشتم، نهادهای قانونی و رسمی را که به وجود آمده و هنوز فعال نیست، فعال میکردم. زمانیکه درپست وزارت بودم سعی کردم از حقوق جوانان دفاع کنم. مسئولین باید احساس مسوولیت کرده و خطرپذیر باشند. جوان را درک کنند و طبیعی است در این صورت جوانان نیز به آنها اعتماد خواهند کرد. درسال 84 که نامزد ریاست جمهوری بودم شعار من در جهت به رسمیت شناختن جوان و قدردانستن جوانی جامعه بود. تحولاتی که در برنامه ام پیش بینی کرده بودم و در شعارهایی که آن موقع مطرح کردم در همین جهت ترسیم شده بود. مطرح کردن شعارهایی چون دفاع از حقوق زنان، جوانان و محذوفین جامعه، دموکراسی و حقوق بشر ، تامین عدالت در همه وجوه سیاسی- اجتماعی و اقتصادی آن و یا برنامه توسعه علمی کشور برای جمع آوری رای نبود برای این بود که فرد اعتقاد و اعتبار خود را عرضه نماید و در واقع خود را با چالش های اجرای آنها مواجه کند. در آن چالش ها مشخص می شود که رویکردها، برنامه ها و عزم و اراده ای برای این کار وجود دارد یا خیر!

* بعضی معتقدند بهترین راه برای هدایت جوانان این است که اجازه دهیم در تصمیم گیری ها حضور داشته باشند، آیا شما با این موضوع موافق هستید و فکر می کنید اکنون در کشور ما چقدربه  این موضوع توجه می شود؟ یعنی آیا از جوان استفاده می شود تا در تصمیم گیری های کلان  مشارکت داشته باشد؟

ما لازم است در این زمینه رویکردی تلفیقی داشته باشیم، یعنی اولا" جوان را به عنوان یک پتانسیل عظیم در کشور به رسمیت بشناسیم. جوان می تواند در همه عرصه های کلان، خرد، اجراییات، سیاست گذاری و قانون گذاری  حضور داشته و همراه با آن ها مسوولیت پذیرفته و پاسخگو باشد. ما باید از اندیشه و ایده های نو، تلاشگری و آرمانهای جوانان مثل عدالت جویی، آزادی خواهی ، ظلم ستیزی و آرمان گرایی استفاده کنیم و به تامین حقوق شهروندی آن ها نظیر داشتن کیفیت مناسب زندگی، مسکن، اشتغال و ازدواج کمک کنیم. در نتیجه جوانان در تامین حقوق خودشان مشارکت خواهند کرد و ما نیز به انان یاری می رسانیم. این یک رویکرد تلفیقی بهره گیری همزمان از انرژی و ایده های نو نسل جدید و به کارگیری تجاب ارزشمند نسل های قبلی است.

* شما در صحبت های خودتان اشاره داشتید که اگر یک جوان بخواهد وارد عرصه سیاست شود دولت باید حمایتش کند، آیا  فقط دولت باید حمایت کند یا ارگان های دیگری نیز هستند که باید به جوان کمک کنند تا او نیز بتواند به عرصه سیاست و قدرت ورود کند؟

این یک رویکرد ملی است، که دولت بخش مهمی ازآن را بعهده دارد ، اما زمانیکه عزم و اراده ملی را مطرح می کنیم  قوای سه گانه کشور ، نهادهای سیاستگذاری و اجرایی همگی مدنطر هستند. موفقیت دریک برنامه ملی مستلزم آنست که این نهادها و نیز نخبگان، متفکران، روشنفکران، تحصیلکردگان پا به پای هم برای آموزش و تربیت و تامین حقوق جوانان و استفاده و بهره گیری از آنان برای پیشرفت کشور احساس مسوولیت کنند.

نظر شما