وقتی تونل ریلی زیر دریایی مانش که انجمن مهندسان عمران امریکا، آنرا یکی از عجایب هفتگانه دنیای مدرن نامید با حضور سران دو کشور بریتانیا و فرانسه و جمعی از مقامات عالیرتبه، در سال 1994افتتاح می شد تا ایندو کشور بزرگ اروپایی را با مسیری رویایی به همدیگر متصل سازد، «فرانسوا میتران» رئیس جمهور فرانسه در کلامی طعنه آمیز به «الیزابت» ملکه انگلستان گفت که علیاحضرت، افسوس که سرعت بی نظیر قطارهای ما مانع از تماشای زیبایی های این مسیر پنجاه کیلومتری برای مسافران خواهد بود.
این طعنۀ میتران که آشکارا برتری تکنولوژی ریلی فرانسه را به رخ انگلستان می کشید،با اغماض بزرگمنشانۀ ملکه مواجه شد و در برابر آن سکوت کرد اما «جان میجر» نخست وزیر انگلستان که او را در این مراسم با شکوه همراهی می کرد،کسی نبود که چنین طعنه هایی را بی پاسخ بگذارد با تیز بینی و حاضر جوابی خارق العاده ای،بلافاصله آنرا به گوینده اصلی برگرداند و گفت:
«ای کاش سرعت قطارتان اندکی کمتر بود تا واقعیتهای جامعه فرانسه را بهتر می دیدید »
این بار «میتران» با شنیدن آن چاره ای جز سکوت، نداشت با این تفاوت که کسی آنرا ،حمل بر بزرگ منشی وی نکرد.
برای درک تحلیلی حوادث تروریستی که یک روز پیش، پاریس و فرانسه را در عزا و ماتم عمومی سه روزه فرو برد، و پرچمهای اروپایی را نیمه افراشته ساخت، از زوایای مختلفی می توان سخن گفت اما بدون شک یک نگاه،نیز باید متوجه ریشه یابی موضوع در ویژگیهای داخلی جامعۀ فرانسه و بالاخص پاریس باشد.
از آن نظر ،گروه تروریستی «داعش» آسیب پذیر ترین نقطۀ اروپا را برای ضربه زدن انتخاب کرد.
با نگاه از این منظر وشکاف اجتماعی حاکم بر جامعه فرانسه باید دانست که هیچ پایتختی در اروپا به اندازه پاریس استعداد ضربه پذیری در مقابل رادیکالیسم افراطی داعش را ندارد و به رغم تهدیدات این گروه افراطی برای اهداف بعدی که رم ، واشنگتن و.. را نگران ساخته است باید گفت که هیچکدام از آنها از ویژگی فقدان انسجام و همبستگی اجتماعی به اندازۀ پاریس رنج نمی برند.
کسانی که جامعه فرانسه و خصوصا پاریس را با عمق نگری از این زاویه بکاوند در خواهند یافت که جامعه شهری پایتخت فرانسه به دلیل نگاه درجه سه فرانسویان ارتدوکس واصیل به مسلمانان مهاجر فرانسوی و از طرفی وجود خیل کثیری از مسلمانان رادیکال و ناراضی ساکن در آن شهر ، همیشه آبستن حوادثی مشابه است.
بر خلاف آنچه که تصور می شود توسعه در فرانسه و پایتخت آن متوازن نیست . پاریس فقط در شانزه لیزه، اطراف سن، ایفل، خیابان ویکتور هوگو، میدان شارل دوگل، بلودو بولون، شهر اقماری و مرفه ورسای و ... خلاصه نمی شود، صدها هزار نفر در محلات فقیر نشینی مانند کلمیشی سو بوآ و ... زندگی می کنند که با معیارهای اولیه زندگی، فرسنگها ، فاصله دارند. کافیست نام کسی عثمان، ابوبکر، عمر، میثم، زین الدین و ... باشد تا از اولیه ترین حقوق خود برای اشتغال واستخدام در مراکز مختلف فرانسه محروم باشد. جامعه شهری پاریس نگاه تحقیر آمیزی به این بخش از ساکنان خود دارد.
با این نگاه ،پایه های امنیت و انسجام در آنجا،هر روز سست تر و سست تر می شود، و حوادث مشابه دیروز در آن شهر کم سابقه نیست اما این بار نام وحشت انگیز ترور سایۀ خود را بر روی پاریس سنگین تر کرده است. از این نظر است که گاهی فرانسوی ها به انتخاب راستگراهای افراطی مانند «لوپن» ، «سارکوزی» و ... دست میزنند، تا زهر چشمی از مسلمانان بگیرند وبا سیاست ارعاب و تهدید و مشت آهنین، آنها را بر سر جای خود بنشانند. اینجاست که فرانسه از آرمانهای دموکراسی خود فاصله می گیرد وچهرۀ خشونت آمیز خود را به نمایش می گذارد. در این حالت سقوط دموکراسی فرانسه در دام خشونت و افراط ،گرفتار می شود و بازگشت فرانسه به «لوپنیسم» را در افق آینده سیستم سیاسی آن کشور نوید می دهد.
دموکراسی فرانسه با نگاه پارادوکسیکال و دوبل استاندارد خود به جامعه فرانسوی،همیشه با چنین چالشی جدی روبروست. دیدگاه غالب فرانسویان ارتدوکس در بستر ظاهر فریب دموکراسی، منحط ترین نگاه را به جامعه مسلمان خود دارد.
از منظر فقدان انسجام اجتماعی در فرانسه باید گفت که ، داعش در پاریس سیاه لشگرهای زیادی دارد که در رم ، لندن ،برلین و از چنین امکانی برخوردار نیست.
اگر بخواهیم خاستگاه اصلی داعش را در اروپا مشخص کنیم بلا شک و گمان پاریس ،نقطه اصلی آنست ،«اولاند» و« الیزه» می خواست با این بحران در خارج از مرزهای خود روبرو شود اما به ظن قوی، آن سناریو شکست خورده است، و آنها باید آماده رویارویی با این خطر در کناره های «سن» و «شانزه لیزه» باشند.
فرانسه نسبت به بقیه کشورهای اروپایی از حساسیت بیشتری دراین موضوع برخوردار است اما در مجموع ، باید گفت که اروپای واحد تحت تاثیر این واقعه خواهد بود .مناسبات آتی اروپا تحت تاثیر واقعۀ دیروز درخاورمیانه از قواعد جدیدی تبعیت خواهد کرد.