به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، وحید اسلام زاده در ایانا نوشت: هنوز اخلاق همزیستی بین انسان و زمین و طبیعت برقرار نشده است. زمین در گذشته نوعی دارایی برای انسان تعریف میشد. رابطه انسان با زمین رابطهای صرفاً اقتصادی بود و این رابطه یک امتیاز اجتماعی هم محسوب میشد. گرچه نهضت حفاظت از طبیعت در تئوری، زمین را از دارایی انسان حذف کرده است، اما جامعه هنوز مهر تأیید بر این تئوری ننهاده است. از منظر بوم شناختی همزیستی، شیوه نوع برخورد با طبیعت و زمین است. همزیستی نوعی غریزه اجتماعی در انسان است که او را مجاب میکند زمین و طبیعت را دارایی نبیند.
جامعه چیست؟
جامعه یک انضمامی است که افراد بهخاطر نیازمندیشان به یکدیگر آن را ایجاد کردهاند. این ایجاد اجبار هم هست. وقتی جامعه ایجاد شد افراد برای یافتن جایگاهی برتر به رقابت با یکدیگر می پردازند. وقتی رقابت ایجاد میشود همزیستی برای همکاری بیشتر افراد با یکدیگر پدید میآید. همزیستی نقش انسان را از فاتح به دوستدار زمین تغییر میدهد. این تغییر نقش باعث میشود انسان بر سایر اعضا و همچنین به تنوع زیستی روی زمین احترام بگذارد. شهروندان معمولی میپندارند که علمِ انسان توانسته ظرایف تنوع زیستی را کشف کند، اما در واقعیت انسان هرچه پیش میرود میبیند رازهای بزرگی جلوی پایش باقی مانده است. سازوکار طبیعت آنچنان پیچیده است که شاید انسان هرگز به پایان شناخت آن نرسد.
وجدان بومشناختی (Ecological conscience)
حفاظت از منابع طبیعی حاکی از همزیستی بین انسان و زمین است. آیا علم بوم شناسی مانند علومی که باعث تخریب و آسیب زمین شده است، پیشرفت داشته است؟ سرعت پیشرفت بوم شناسی بسیار کندتر از سایر علوم است. در زمینه حفاظت از زمین از ایراد سخنان آتشین پیشتر نرفتهایم. میگویند برای رواج علم بومشناسی "آموزش بیشتر، و جذب شهروندان معمولی" بهترین راهکار است. آموزش به محتوا ربط دارد. چه محتوایی را باید آموزش داد تا شهروندان معمولی نسبت به آن واکنش مثبت نشان دهند. در صورتی که بهخوبی میدانیم که شهروندان معمولی هیچ تعهد و الزامی برای کسب اینگونه آموزشها ندارند. مردم دنبال منافع ملموس اقتصادی فوری و آشکار هستند. آیا حفاظت از زمین، علم بوم شناسی، آموزش همزیستی بین انسان و زمین، میتواند این منافع را تضمین کند؟ باور کنیم که چون حفظ و احیای منابع طبیعی زمانبر است و مدت طولانیای برای احیای منابع طبیعی لازم است، نه فقط مردم، بلکه دولتها نیز حوصله تحمل این مدت را ندارند و شیرینی منافع اقتصادی را به این حوصله طولانی ترجیح میدهند.
اگر کشاورزان خود قوانین مربوطه را تنظیم کنند، آیا سرعت آموزش حفاظت از زمین بیشتر نمی شود؟ اما مشکل اصلی با این ترفند هم حل نمیشود: عدم رعایت قانون و مقررات از طرف کشاورزان! در این آشفتگی، کشاورزان آن دسته از قوانین و مقررات و آن دسته از اصلاحات را که به نفع شان بوده، پذیرفته و اجرا کردهاند و آن دسته مقررات و قوانینی که به نفع جامعه بوده، و منافع روشنی برای کشاورز نداشته، نادیده گرفته است. اگر قرار است فقط آموزش باشد و هیچ عملی برای حفاظت از زمین نباشد، به نتیجهای جز این نمیرسیم: آموزش بیشتر، جنگلهای سالم کمتر!
جنبه معماگونه این وضع آن است که بهطور مثال در روستایی اصلاح جادهها، ایجاد مدارس و مرکز بهداشت بدیهی و مسلم انگاشته میشود و فراتر از منافع شخصی است، اما در مورد بهبود آبیاری، استفاده بهینه و کمتر از سموم و کود در زمینهای زراعی، نهتنها به هیچ وجه بدیهی نیست، بلکه حتی در مورد آن بهطور جدی بحث و گفتوگو هم نمیشود. همزیستی با زمین هنوز بهطور کامل در سیطره منافع اقتصادی شخصی است. کشاورزی که هرطور که مایل است و براساس منافع شخصی زمین را به زیر کشت میبرد، آب را بیرویه مصرف میکند، با کود و سمومی که استفاده میکند باعث فرسایش خاک میشود، مشکلی ندارد، او هنوز عضو محترم و زحمتکش جامعه است. وظیفه کیست که قانون و مقررات را به اعضای جامعه ابلاغ کرده یا به آنان آموزش دهد و از آنها بخواهد که قانون فرسایش خاک را رعایت و از سموم و کود بر اساس مقررات زمین استفاده کند. باید نسبت به منابع طبیعی وجدان داشته باشیم و بدون وجدان هیچ تعهد و الزامی ایجاد نمیشود.
جایگزینهای همزیستی با زمین
وقتی منطق تاریخ گرسنه نان است به آن سنگ میدهیم آن وقت چگونه میتوانیم تفاوت بین سنگ و نان را توضیح دهیم. وقتی که با زمین همزیستی نداریم، اما فقط با آن میجنگیم، چگونه میخواهیم زمین همیشه به ما بهره برساند. بهطور مطلق همه موجودات حق زندگی و حیات دارند. حتی آنهایی که سود و منفعت اقتصادی ندارند. برخی از گونههای زیستی که شاید اهمیت اقتصادی ندارد، اما بهدلیل اهمیت آنها برای ما، از هر روشی که بتوانیم استفاده میکنیم تا به آنها اهمیت اقتصادی بدهیم.
اگر فقط بر اساس منافع شخصی از منابع طبیعی محافظت و تنوع زیستی آن را حفظ کنیم، کاری عبث و بیهوده کردهایم. بسیاری از تنوع زیستی اکنون شاید هیچ منفعت اقتصادی نداشته باشند، پس آیا باید آنها را نابود کنیم؟ تنها راه جلوگیری از نابودی منابع طبیعی این است که با آن همزیستی و به منابع طبیعی تعهد اخلاقی داشته باشیم. این تعهد اخلاقی نباید یک تصور ذهنی باشد، بلکه باید بتوان حس کرد، فهمید و دوست داشت.