به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، درحالیکه در گذشتههای دور، زنان وظایف متفاوتی داشتند که بیشتر محدود به درون خانه یا کار در مزرعه و کمک به همسر بود، امروزه شاهد هستیم زنان در نقش معلم، پزشک، پرستار، فروشنده، کارشناس، خبرنگار و حتی نقشهای مردانهای چون قصاب، جراح و راننده در جوامع فعالیت میکنند.
اما جالب است همه این تغییرات تاثیری در نقش مدیریت خانه از ابتدای حضور بشر در کرهخاکی با آنها بوده است، نداشته و هنوز هم بیشترین نقش زنان، مدیریت امور خانه است، حتی اگر همزمان کارمند، مدیر یا کارگر باشند. حال با تغییرات ایجادشده، برخی از زنان علاوه بر این نقش، نقش نانآور اولیه یا ثانویه را نیز به عهده گرفتهاند. پذیرفتن نقشهای مختلف به معنی پذیرفتن مسئولیتهای متفاوت است و این مسئولیتها ممکن است باعث استرسهای جدید برای هر فرد شود.
حال تصور کنید یک خانم علاوه بر مدیریت خانه نقشی به عهده بگیرد که در هنجار عمومی نقشی کاملا مردانه است. این موضوع احتمال اینکه این زن بیشتر از زنان شاغل دیگر استرس را تجربه کند، افزایش میدهد، زیرا از طرفی جامعه مردسالار آن صنف حضور او را به راحتی نمیپذیرد و از طرفی خانم باید رفتارهای جدیدی را یاد بگیرد و انجام دهد که شاید بهطور طبیعی در دایره رفتاری او نباشد. البته روانشناسان بزرگی در مورد جنبههای زنانه و مردانه وجود انسانها نظر دادهاند؛ مثلا کارل گوستاو یونگ، روانشناس معروفی بود که عقیده داشت همه زنان در ناخودآگاه خود جنبههای مردانه دارند و تمام مردان در ناخودآگاه خود جنبههای زنانه دارند. ولی حتی با توجه به همین موضوع، ورود به حیطههای رفتاری جزو عادتهای معمول فرد نیست ممکن است در او استرسآفرین باشد.
بنابراین خانمی که حرفهای همچون رانندگی را برای خود انتخاب میکند (حرفهای که فینفسه استرسزا بوده و فرد شاغل در آن در ساعات مختلف شبانهروز رویدادهای متفاوتی را تجربه میکند) ممکن است نسبت به یک خانم دبیر یا خیاط، تجربههای متفاوت و استرسآفرینی را تجربه کند. استرسهایی مانند مواجهه با واکنشهای متفاوت اعضای خانواده، آشنایان، مسافران یا حتی عابرانپیاده که یک راننده مرد در حالت معمول با این واکنشها مواجه نمیشود یا حتی برخورد متفاوت همکاران یا همصنفان، جملاتی که ممکن است در طول روز شنیدن آن برای یک زن آزاردهنده باشد، بهویژه در کشوری که هنوز رانندگی برای زنان در ذهن مردان جامعه کاملا پذیرفته نشده، موضوعاتی اینچنین میتواند انرژی روانی بالایی از یک خانم بگیرد و تمام این موارد میتواند عامل استرس و در نتیجه بیماریهای مزمن روانی یا روان– تنی(دردهای جسمانی با منشأ روانی) برای یک زن شود.
یک بخش مهم دیگر مواجهه با برخورد اعضای خانواده است، اگر یک زن بهعنوان نانآور ثانویه بخواهد شغل رانندگی را انتخاب کند، احتمال اینکه با مخالفت همسر مواجه شود، زیاد است. حال اگر خانم به دلیل علاقه شخصی اصرار به این شغل داشته باشد، احتمالا برای پذیرش مسئولیتهای انتخابش باید متحمل سختیهای زیادی شود. اگر یک خانم بهعنوان نانآور اولیه خانواده چنین شغلی را انتخاب کند، احتمال اینکه با مخالفت و مقاومت فرزندان مواجه شود نسبت به مشاغل دیگر بیشتر است و مواجهه با این واکنشها نیز انرژی روانی زیادی از او خواهد گرفت و همه اینها به معنی تحمل استرس بیشتر است.
بنابراین در یک جمعبندی کلی میتوان چنین نتیجه گرفت زنانی که مشاغل مردانه را برای امرار معاش خود انتخاب میکنند، احتمالا استرس بیشتری را تجربه کرده و به تبع آن احتمال ابتلا به اختلالات روانی همچون اختلالات اضطرابی، اختلالات روان تنی، مشکلات خواب و اشتها و مشکلات شناختی همچون اختلال در عملکرد حافظه و تمرکز در آنها بیشتر خواهد بود.
منبع: سمیرا طاووسی مشاور و روانشناس- شهروند