تحلیلی بر فیلم «نفس» ساخته نرگس آبیار

روایتی‌که نفسِ فیلم «نفس» را گرفت

|
۱۳۹۵/۰۹/۲۱
|
۱۱:۲۶:۰۵
| کد خبر: ۴۹۲۳۴۰
روایتی‌که نفسِ فیلم «نفس» را گرفت
فیلم «نفس» جدیدترین اثر نرگس آبیار پس از فیلم موفق شیار «143»است. «نفس» به مانند فیلم قبلی فیلم‌سازکم‌وبیش در همان فضای فکری سازنده می‌گذرد. اما شیوه روایی اول شخص در فیلم بدون دراماتیزه کردن وقایع داستان و اصرار کارگردان بر روایت تمام بخش‌ها و حضور تمام شخصیت‌های رمان و اقتباسی که صورت گرفته شده، ضربه جدی به فیلم‌نامه فیلم «نفس» وارد کرده است.

فیلم «نفس» اگرچه مستقیم به موضوع جنگ اشاره نمی‌کند اما می‌کوشد تا برهه‌ای از زندگی کودکی را نمایش دهد که سه دوره مهم زمانی و رخدادهای تاثیر گذار آن ایام را در دل خود دارد. از این رو فیلم «نفس» دوره پیش از انقلاب، انقلاب و اتفاق‌های جنگ تحمیلی را روایت می‌کند.

«نفس» نه تنها به شکلی جدی و به کاوش تاریخی از وقایع آن دوره نمی پردازد حتی به روایت تمام و کمال از آن نیز ارائه نمی‌کند. فیلم تنها به اشاراتی کوتاه مانند درگیری طرفداران حکومت شاه و مضروب شدن غفور پدر بهار، ورود امام(ره) به کشور و حمله  هوایی عراق به ایران می‌پردازد. اساساً قصد بیان هیچ موضوع سیاسی و یا نقد و بررسی آن  را نیز ندارد. این نکته وجه اشتراکی است که در فیلم پیشین آبیار یعنی «شیار 143» نیز دیده می‌شد. در «فیلم شیار 143» بیننده شاهد غم و اندوه و بی قراری مادر است که از نامعلوم بودن وضعیت فرزندش رنج می‌برد . در این فیلم نیز هیچ موضع سیاسی مطرح نمی‌شود زیرا او قصد پیش‌داوری و یا صدور مانیفست سیاسی ندارد. از این حیث «نفس» فیلمی موفق است که توانسته همه طیف‌ها و سلایق مختلف سیاسی را جذب کند.

روایت فیلم «نفس» از زاویه دید اول‌شخص آن یعنی «بهار» مطرح می‌شود. این نگاه و زاویه دید تا پس از مرگ بهار تشتت چندانی ندارد و به‌خوبی حفظ‌شده است. یعنی pov (point of view) بهار بسیار درست است. زیرا تمام وقایعی که بهار در آن‌ها حضور دارد  برای مخاطب روایت می‌شود. البته در مواردی مانند گم‌شدن مادر بزرگ بهار در شلوغی‌های اوایل انقلاب و پیدا شدنش شاهد این تشتت هستیم اما درمجموع این روند تا زمان شهادت بهار به‌درستی پیش می‌رود؛ اما داستان بازگشت خانواده به خانه قبلی، به جبهه‌ها رفتن پدر و نشان دادن نقاشی بهار پس از مرگ راوی در تلویزیون نباید در فیلم قرار می‌گرفت زیرا مشخص نیست پس از شهادت بهار چه کسی راوی ماجرا است. البته جدای از اینکه چرا باید راوی مرده قصه زندگی‌اش را روایت ‌کند باید گفت نوع روایت اول‌شخص داستان و ساختار روایی آن این نکته را تداعی می‌کند که داستان فیلم برداشتی از یک رمان است. نوعی اقتباس که فیلم‌ساز سعی کرده به شکل روایی اثر نیز پایبند باشد روایتی که با صحبت‌های آبیار درباره نگارش رمانی به نام «نفس» که پیش‌ازاین نوشته تأیید می‌شود. پس فیلم نوعی اقتباس از رمان خود آبیار است.

با توجه به ذات اثر و اقتباس از رمان خود کارگردان و با توجه به تفاوت‌های روایی و ساختار روایی یک رمان  و فیلم‌نامه باید متذکر شد فیلم‌نامه باید در نگارش خود عنصر مهم درام را در نظر گیرد. اما اصرار فراوان آبیار بر نگارش فیلم‌نامه‌ای از رمان خودش باعث شده است تا اثرش را فدای تعصب به حفظ ساختار روایی رمان ‌کند.

حاصل ضرب اشتباهات نرگس آبیار

http://ana.ir/media/image/1394/09/25/635858823007695669.jpg

 

نویسنده رمان تلاش می‌کند تا مخاطب با خواندن داستان تصویرسازی کند. از سوی دیگر مخاطب  هرکجا از مطالعه رمان خسته شود خواندن را متوقف می‌کند. این جنس از روایت به‌گونه‌ای است که خواننده بتواند در فرصت دیگر بقیه آن را ادامه دهد  اما در فیلم این‌گونه نیست بلکه باید با ایجاد اوج و فرودها و دراماتیزه کردن آن مخاطب را مشتاق به تماشای ادامه فیلم کرد؛ اما حاصل اصرار آبیار «نفس» را به فیلمی با ریتم کند، طولانی و کش‌دار ، فقدان موقعیت دراماتیک و داستان‌ها و شخصیت‌های زائد تبدیل کرده است. اشتباه دیگر نرگس آبیار اصرار بر روایت تمامی بخش‌های رمانش بدون کم‌وکاست بود تا در صورت انتشار رمانش با اقبال خوبی روبرو شود. حتی اگر آبیار به این موضوع نگاهی تجاری نداشته باشد ، اصرار غلط او به این کار به فیلم نفس ضربه جدی وارد کرده است. مخاطب با شوخی‌ها، روابط و نگاه زیبا و معصومانه و دنیای خیالی و فانتزی بهار ارتباط برقرار می‌کند اما از جایی به بعد با طولانی و تکراری شدن اتفاق‌های داستان خسته می‌شود و از خود می‌پرسد سازنده در پس این‌همه تصاویر زیبا و حرف‌های دلنشین و دنیای شیرین بهار قصد بیان چه چیزی را دارد. رویای شیرین وکودکانه بهار چقدر جذابیت دارد و تا کجا می‌خواهد مخاطب را درگیر خود کند. بالاخره گره قصه در کجای این داستان شکل می‌گیرد؟ مخاطب چگونه قرار است شگفت‌زده شود؟ این گره نامعلوم در کجا قرار است باز شود؟ اما فیلم به این سئوالات پاسخ درستی نمی دهد و توقع مخاطب از فیلم و کارگردان  برآورده نمی‌شود. بیننده فیلم همچنان در انتظار می‌ماند اما به ناگاه با شهادت «بهار» روبرو می شود و درنهایت سالن سینما را ترک می‌کند. مرگ قهرمان تنها راه چاره فیلم‌ساز برای اتمام فیلم و پایان دردسر هایی است که نویسنده در خلق اثر با آن روبرو شده، است چرا که فیلم‌ساز چاره‌ای جز کشتن قهرمان فیلمش ندارد. خروج شخصیت قصه و اتمام کار برای داستانی بلاتکلیف امری قابل پیش‌بینی بود زیرا این روند نمی‌توانست تا سال‌ها بعد و بزرگ شدن بهار بدون آنکه درامی در آن شکل گیرد ادامه پیدا کند. این داستان کشش بیش از این را نداشت پس باید داستان درجایی متوقف می‌شد ازاین‌رو مرگ قهرمان «بهار» بهترین راه برای اتمام فیلم بود. سازنده فیلم تفکیکی میان روایت قصه در یک رمان و دراماتیزه کردن یک روایت قائل نیست. سینما یعنی درام اگر درامی رخ ندهد شما هیچ کاری انجام نداده اید و تنها فیلمی مستند ساخته‌اید. اگر قرار است یک ایده و یا یک رمان به فیلم تبدیل شود باید این رمان در قالب یک فیلم سینمایی دیده شود و اصول و قوانین فیلم‌سازی و نگارش فلیم‌نامه بر آن حاکم و در دل آن نهادینه شود. نمی‌توان یک کتاب و رمان را با همان اصول و شیوه‌ای که در رمان‌نویسی و ادبیات رایج است به فیلم تبدیل کرد. ممکن است  خواننده یا شنونده یک داستان کوتاه را دنبال کند و با مرگ و یا اتفاقی در انتهای داستان متعجب شود و داستانش را به اتمام برساند اما در سینما نمی‌توان با این نگاه مخاطب را تا انتهای فیلم روی صندلی اش نگه داشت. البته بودند فیلم‌سازانی که در برخی آثارشان این نوع روایت را در پیش گرفتند و معتقد بودند که برشی از یک زندگی را به نمایش گذاشته‌اند اما اگر هم قرار است با برشی از یک زندگی مخاطب به سینما بکشاند باید این برش از اصول فیلم نامه نویسی تبعیت کند از سوی دیگر در موارد مشابه فیلم سازها با رعایت این اصول چند ساعت یا چند روز را نمایش می دهند.اما نرگس آبیار گوی سبقت را از آن‌ها ربوده وبرشی از چند سال زندگی یک دختر را به نمایش درآورده است. اما سازنده اثر مطلع نیست که چند سال زندگی دیگر اسمش برشی از یک زندگی نیست بلکه روایت خود زندگی است.

«نفس» فیلمِ صرفاً ضد جنگ نیست

در فیلم نفس با شهادت قهرمان در بمباران هوایی تهران این ذهنیت به ذهن متبادر می‌شود که فیلم موردنظر فیلمی ضد جنگ است. جنگی که تمام آمال و آرزوهای یک نسل را می‌کشد و نفس نسلی که استعدادهای فراوانی برای موفقیت و سربلندی کشورش در آینده دارد را بند می‌آورد اما این نگاه به بخشی از داستان و هدف فیلم بازگردد؛ زیرا فیلم نفس تماماً به موضوع جنگ نمی‌پردازد. جنگ یکی از عوامل و موانع تأثیرگذار در داستان است و فیلم نیم نگاهی به موضوعات و رخدادهای تاریخی دیگری نیز دارد. همان‌طور که داستان نگاه گذرایی به انقلاب دارد جنگ را نیز فقط به عنوان یکی از اتفاق‌های مهمی که جان کودکان و نسل آینده یک کشور را تهدید می‌کند، مطرح می‌کند.

تعصب به رمان آفت جان فیلم «نفس»

Image result for ‫فیلم نفس‬‎

فیلم «نفس» بسیار پر پرسوناژ و شلوغ است. تعدد این شخصیت‌های با شناسنامه و بی شناسنامه و حوادثی که در جریان داستان نقشی ندارد نیز از جمله موارد و آفتی است که از رمان به فیلمنامه رسیده است به چه دلیل باید تمام شخصیت های رمان در فیلم بیاید. شخصیت‌ها آن‌قدر زیاد هستند که مخاطب را سردرگم می‌کند. اما وجود بسیاری از شخصیت‌ها قصه مانند  زن و مردی که بهار را از دست گرگ‌ها نجات می‌دهند، داستان برادر غفور (قدیر و همسرش با بازی  سیامک صفری و شبنم مقدمی) ایرج پرتوی، حاج سید مرتضی و یا سفرهای مکرر این خانواده به یزد و شخصیت‌های حاضر در این بخش داستان چه لزومی دارد؟ طرح چندین‌باره آن‌چه نکته مغفول مانده‌ای در ذهن مخاطب را جا می‌اندازد تا به آن توجه بیشتری داشته باشد. این همه حشو اضافاتی که تنها به دلیل اصرارهای کارگردانی  است که می‌خواهد رمانش را بی‌کم‌وکاست و به‌تمامی فیلم‌نامه تبدیل تحمیل‌کند.

البته جدای از تاثیرات منفی روایت و تعصبات سازنده اثر بر فیلم نفس بلحاظ فنی  و فیلم‌برداری و زوایای دوربین، هلی شاتها و های انگل‌های زیبایی برخوردار است.به عنوان مثال سکانس تاب که تداعی‌کننده عروج زیبای بهار است بسیار خوب از کار درآمد است. حرکت تاب به بالا نوعی رسیدن به آسمان را تداعی می‌کند و با انفجار همه‌چیز به پایان می‌رسد. ازاین‌رو می‌توان قاب‌های بسیار زیبایی را در فیلم نفس دید. به‌عبارت‌دیگر می‌توان گفت آبیار اگرچه در روایت به ساختارها و اسلوب و اصول فیلم‌نامه نویسی پایبند نبوده اما در دکوپاژ، زوایای دوربین و فیلم‌برداری موفق بوده است.

تصاویر و ذهنیت فانتزی « بهار»

Image result for ‫فیلم نفس‬‎

ازآنجایی‌که بخشی از فیلم تصاویر ذهنی روای قصه است و نیز به آن دلیل‌که این راوی کودکی است و درک درستی از مراودات و روابط حاکم بر داستان‌هایی که می‌خواند ندارد تصاویری خیالی و ذهنیت فانتزی از آن چه می خواند را متصور می‌شود. این ذهنیت فانتزی یکی از نکات قابل‌توجه فیلم است که از نگاه کارگردان مغفول نمانده است. اگرچه تصویر سازی ذهنی در زمان خواندن رمان یا شنیدن قصه امری طبیعی است اما درک کودکانه و فانتزی از یک رمان آن‌هم در شرایطی که خواننده نزدیکان خود را در قالب شخصیت‌های قصه قرار می‌دهد و یا از برخی اشیاء مانند گیلاس درک درستی ندارد این روایت را برای مخاطب جذاب کرده است. همچنین به نظر می‌رسد که یک آسیب‌شناسی را نیز در دل خود دارد.

 

نظر شما