یادداشت بهروز افخمی؛ آقای فرهادی مارا احمق فرض کرده‌ای؟!

|
۱۳۹۵/۱۰/۰۲
|
۲۰:۲۹:۱۸
| کد خبر: ۴۹۶۹۹۲
یادداشت بهروز افخمی؛ آقای فرهادی مارا احمق فرض کرده‌ای؟!
بهروز افخمی یادداشتی جنجالی در روزنامه هفت صبح منتشر کرده است .

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، متن کامل این یادداشت به شرح زیر است :

وقتی می‌گوییم فیلم فروشنده فیلم بی‌ریخت و نافرمی است دقیقا از چی حرف می‌زنیم؟ یکی از شاگردان کلاس‌های آقای فرهادی که حالا خودش فیلمساز خوبی شده می‌گفت از دیدن فروشنده حیرت کرده است و نمی‌داند چطور ممکن است چنین داستان نچسب و ناچسبی از دست استادش در رفته باشد.

او می‌گفت هر چه از آقای فرهادی سر کلاس‌هاش شنیدیم خودش توی فیلم فروشنده فراموش کرده و هر چه او دست می‌انداخت و مسخره می‌دانست خودش در این فیلم مرتکب شده. می‌گفت سر کلاس آقای فرهادی بچه‌ها داستان‌ها یا فیلمنامه‌هایی را که نوشته بودند می‌خواندند و یا ایده‌ها و فکرهایی را تعریف می‌کردند که خیال می‌کردند به درد داستان و فیلمنامه می‌خورد. آقای فرهادی گوش می‌کرد و هر کجا احساس می‌کرد«پیام» یا «فلسفه بافی» یا خرده فرمایش‌های اخلاقی یا متلک‌های سیاسی یا انتقاد اجتماعی قلمبه شده اما از داستان خبری نیست چیزی می‌گفت و لطیفه‌ای می‌پراند که کلاس را از خنده منفجر می‌کرد، بعد نصیحت می‌کرد و می‌گفت: نکن پسر جان! این کارها قباحت دارد! داستانت کجاست؟

شعار دادن و حرف‌های قلمبه زدن که ارزشی ندارد. داستان یعنی حوادث و شخصیت‌ها و گفت و گوهایی که جفت و جور باشد و به هم ربط داشته باشد و حشو و اضافه نداشته باشد و به طور طبیعی و معقول و باور پذیر مخاطب را به نتیجه‌ای برساند. نتیچه هر چه می‌خواهد باشد باید ناچسب و تحمیلی نباشد.

نباید حوادث و موقعیت‌ها مصنوعی و چیده شده یا دستکاری شده باشند. نباید آدم‌های توی فیلم یا داستان طوری رفتار کنند و حرف بزنند که مخاطب عاقل و زیرک توی دلش بگوید: اختیار داردی ولی بعید است! یا عصبانی بشود و توی دلش بگوید:‌ آقای فرهادی ما را احمق فرض کرده‌ای؟ یا خیلی عصبانی بشود و در حالی که سالن را ترک می‌کند یک چیزهایی زیر لب بگوید. علی الخصوص فیلمی مثل فروشنده که از حشو و زوائد و صحنه‌ها و گفته‌ها و حوادث اضافی و بی‌ربطش پیداست سازنده‌اش تازه از فرنگ برگشته و فرق میان «اتیکت» یا اخلاق خودمان را تازه قشنگ فهمیده و مجهز به آخرین کشفیات نسبی گرایان شده و خیال دارد فوت و فن نسبی شدن و نسبی دیدن و نسبی قضاوت کردن را به تماشاچی ایرانی یاد بدهد. این هیچ عیبی ندارد که او نسبی اندیش و عافیت طلب و بی بو و خاصیت شده‌اند. آنها چطور؟ این هم یکی! اما چرا این یکی به محض یاد گرفتن فوت و فن نسبی شدن راه و رسم فیلمسازی را از یاد برده؟ نسبی اندیشی یعنی این که باور کنی حقیقت بر ساخته انسان است و هر انسان یا هر گروه از انسان‌ها می‌توانند و باید بتوانند یک بار از اول حقیقت دلخواه خودشان را بسازند و بقیه انسان‌ها یا گروه‌های انسانی وظیفه دارند به حقیقت بر ساخته و دلخواه دیگران احترام بگذارند و فحش ندهند و بد و بیراه بگویند. بقیه انسان‌ها از کجا وظیفه پیدا کرده‌اند که به حقیقت بر ساخته و پرداخته دیگران احترام بگذارند؟‌ معلوم نیست! بقیه انسان‌ها چرا نباید به حقیقت سازان و گفتمان پردازان فحش و بد و بیراه نگویند؟ این هم معلوم نیست!

همین قدر معلوم است که از لحاظ نسبی گرایان همه انسان‌ها و همه طایفه‌های انسانی و همه عقاید و همه «حقیقت‌»های ساخته و پرداخته هفتاد و دو ملت محترم هستند و با همه صلح باید کرد و به همه کس حتی به داعش و خمر سرخ و نازی‌ها و جادوگران و دگرباشان و نژادپرستان و آدمخواران و گیاهخواران به یکسان احترام باید کرد. هر کدام از این هفتاد و دو ملت حقیقت خودشان را بر ساخته‌اند و حقیقت این یکی با حقیقت آن یکی فرقی نمی‌کند و چیزی که فرقی نمی‌کند چه فرقی می‌کند؟! به قول نیچه این جماعت خدا را کشته‌اند و حالا چاره‌ای ندارند جز این که خودشان خدا بشوند و حقیقت خودشان را بسازند و بپردازند. چه عیبی دارد؟‌ چرا مسخره می‌کنید؟ چرا باید فحش بدهید و بد و بیراه بگویید؟ چرا باید آنها را قضاوت کنید و حکم صادر کنید؟ اگر هم می‌خواهید فحش بدهید باید به همه طوایف و همه حقیقت‌ها فحش بدهید. مثلا هر چه به داعش فحش می‌دهید به ارتش سوریه و حزب الله هم به همان اندازه فحش بدهید و البته با هیچ کدام رو در رو نشوید چون نسبی گرایی نمی‌فهمند و اتیکت ندارند و تیراندازی می‌کنند!

نظر شما
جوان سال
جوان سال
پیشنهاد سردبیر
جوان سال
جوان سال
جوان سال
پرونده ویژه
جوان سال
بانک سپه
رایتل
اکت
بلیط هواپیما
بازرگانی برنا
دندونت
آژانس عکس برنا
تشریفات شایسته
بانک سپه
رایتل
اکت
بلیط هواپیما
بازرگانی برنا
دندونت
آژانس عکس برنا
تشریفات شایسته
بانک سپه
رایتل
اکت
بلیط هواپیما
بازرگانی برنا
دندونت
آژانس عکس برنا
تشریفات شایسته